📌 خودزرنگپنداران
📚 دربارهی زندانی لاس لوماس اثرِ #کارلوس_فوئنتس
🖊 #احمد_ابوالفتحی
📎 زندانیِ لاسلوماس داستانی از مجموعهی «کنستانسیا» بوده که فوئنتس در اوایلِ دههی 90 میلادی منتشر کرده. #عبدالله_کوثری دو داستان از این مجموعه را در کتابی به نامِ کنستانسیا ارائه داده بود و حالا یک داستان دیگر و مصاحبهی فوئنتس با نیویورک ریویو را در کتابی دیگر. هر دو را هم نشرِ ماهی منتشر کرده است.
📎 زندانیِ لاس لوماس روایتِ زندگیِ زرنگهایی است که به قولِ شخصیتِ اولِ داستان قدرتِ استفاده؛ یا بنا بر موضعِ نویسنده سوءاستفاده؛ از اطلاعات را دارند. اطلاعات عبارت است از اینکه بدانی کدامِ پیرمردِ میلیاردرِ دمِ مرگ که وارثی هم ندارد ثروتش را از راهِ سوءاستفاده به دست آورده. اطلاعات یعنی اینکه بدانی میلیاردرِ اختهی پنجاه سالهای که ثروتش از راهِ سوءاستفاده از اطلاعاتش دربارهی پیرمردی دمِ مرگ به دست آمده را چگونه میشود غلامِ حلقه به گوش کرد.
📎 زندانیِ خانهای که لاس لوماس نام دارد اختهای خودخواسته است که از راهِ تلفن تجارت میکند. نزدیک به صد خطِ تلفن که او را به قلبِ بازارِ گرینگوها (آمریکائیها) وصل میکند و او واسطهای است برای اتصالِ بازارِ گرینگوها و بازارِ مکزیک. او واردکننده است و مهمترین چیزی که از سرزمینِ گرینگوها وارد میکند کامپیوتر است. زمانِ وقوعِ روایت دههی هشتادِ میلادی است.
📎 مترجم این اثر را از بعدِ مضمونی با مرگِ آرتیمو کروز مقایسه کرده. داستانِ انقلابیهای به خطاکشیده شده. اما به گمانم مضمونِ مرکزیِ مرگِ آرتیمو کروز نقطهی پرشِ زندانیِ لاس لوماس است. ما با روایتِ نسل اندر نسل بودنِ خودزرنگپنداری و میلِ به یک شبه صاحبِ همه چیز شدن روبهروئیم. روایتی که اگر بُعدِ هجوآمیزش ضعیف بود به اثری ملالانگیز تبدیل میشد ولی نشده. با یکی از طنزهای درخشانِ فوئنتس روبهروئیم. یک طنزِ ملایمِ ناشی از موقعیت که جا را برای برداشتهای تمثیلی هم باز میگذارد. از همان گونه برداشت که مترجم داشته: «در این داستان موقعیتِ انسان مکزیکی در نیمه دوم قرن بیستم را میبینیم.» مترجم هم در انتقالِ ابعادِ طنز داستان چیرهدستی نشان داده است. داستانی است که در دستِ مترجمی ناشی اثری بی خود و ملال انگیز میشد.
#معرفی_کتاب
@pol_ha
(https://attach.fahares.com/P2hYeUGDid4CXNa4kdId5w==)
📚 دربارهی زندانی لاس لوماس اثرِ #کارلوس_فوئنتس
🖊 #احمد_ابوالفتحی
📎 زندانیِ لاسلوماس داستانی از مجموعهی «کنستانسیا» بوده که فوئنتس در اوایلِ دههی 90 میلادی منتشر کرده. #عبدالله_کوثری دو داستان از این مجموعه را در کتابی به نامِ کنستانسیا ارائه داده بود و حالا یک داستان دیگر و مصاحبهی فوئنتس با نیویورک ریویو را در کتابی دیگر. هر دو را هم نشرِ ماهی منتشر کرده است.
📎 زندانیِ لاس لوماس روایتِ زندگیِ زرنگهایی است که به قولِ شخصیتِ اولِ داستان قدرتِ استفاده؛ یا بنا بر موضعِ نویسنده سوءاستفاده؛ از اطلاعات را دارند. اطلاعات عبارت است از اینکه بدانی کدامِ پیرمردِ میلیاردرِ دمِ مرگ که وارثی هم ندارد ثروتش را از راهِ سوءاستفاده به دست آورده. اطلاعات یعنی اینکه بدانی میلیاردرِ اختهی پنجاه سالهای که ثروتش از راهِ سوءاستفاده از اطلاعاتش دربارهی پیرمردی دمِ مرگ به دست آمده را چگونه میشود غلامِ حلقه به گوش کرد.
📎 زندانیِ خانهای که لاس لوماس نام دارد اختهای خودخواسته است که از راهِ تلفن تجارت میکند. نزدیک به صد خطِ تلفن که او را به قلبِ بازارِ گرینگوها (آمریکائیها) وصل میکند و او واسطهای است برای اتصالِ بازارِ گرینگوها و بازارِ مکزیک. او واردکننده است و مهمترین چیزی که از سرزمینِ گرینگوها وارد میکند کامپیوتر است. زمانِ وقوعِ روایت دههی هشتادِ میلادی است.
📎 مترجم این اثر را از بعدِ مضمونی با مرگِ آرتیمو کروز مقایسه کرده. داستانِ انقلابیهای به خطاکشیده شده. اما به گمانم مضمونِ مرکزیِ مرگِ آرتیمو کروز نقطهی پرشِ زندانیِ لاس لوماس است. ما با روایتِ نسل اندر نسل بودنِ خودزرنگپنداری و میلِ به یک شبه صاحبِ همه چیز شدن روبهروئیم. روایتی که اگر بُعدِ هجوآمیزش ضعیف بود به اثری ملالانگیز تبدیل میشد ولی نشده. با یکی از طنزهای درخشانِ فوئنتس روبهروئیم. یک طنزِ ملایمِ ناشی از موقعیت که جا را برای برداشتهای تمثیلی هم باز میگذارد. از همان گونه برداشت که مترجم داشته: «در این داستان موقعیتِ انسان مکزیکی در نیمه دوم قرن بیستم را میبینیم.» مترجم هم در انتقالِ ابعادِ طنز داستان چیرهدستی نشان داده است. داستانی است که در دستِ مترجمی ناشی اثری بی خود و ملال انگیز میشد.
#معرفی_کتاب
@pol_ha
(https://attach.fahares.com/P2hYeUGDid4CXNa4kdId5w==)