گوناگون


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


09124665400

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


چون بعضی از عکسا زیادی قشنگن :))
دیدار رئیس جمهور با خانواده دو شهید مسیحی.

+مردی انگار نه انگار رئیس جمهور مملکته، نشسته لبه مبل عکس یادگاری بگیره :)) 😁


🟢 مرثیه ای برای کربلای ۴ ایران

شب پنجم دی ماه ۱۳۶۵ بود.
آن شب باید عملیات انجام می شد. هزاران نفر داوطلب از دو ماه قبل به نام "سپاه محمد" به جبهه ها رفته بودند.
دست متولیان و تصمیم‌گیران و‌ فرماندهان جنگ از این‌ نظر پر بود. طبق عادت و روالی یکسان و‌ براساس نیازهای سیاسی باید عملیاتی بزرگ صورت می‌گرفت.
گویی همه چیز آماده بود.
اما مگر در جبهه روبرو همه چشم و‌گوش بسته بودند؟
مگر آنها این همه "اسرار نظامی" را از صداوسیمای ایران ندیده و نشنیده بودند؟ مگر آنها گوششان کر بود که هرکس از هرجای ایران می گوید بزودی عملیات انجام می‌شود؟ مگر آنها نیروی شناسایی نداشتند؟
بله؛
همه اینها را داشتند و دقیقا می‌دانستند که کجا عملیات می‌شود.
اما فرمان باید اجرا می‌شد!
می‌دانستند که عملیات لو رفته اما باید اجرا شود.
گویی جان دیگر چندان ارزشی ندارد.
از مدتها پیش نیروهای عراقی منطقه را در زیر نور گرفته بودند. از بعد از ظهر ۴ دیماه ساعاتی قبل از شروع حمله در روز روشن عراقی‌ها منور می‌زدند و منطقه را روشنتر از روز کرده بودند.
ساعات آخر شب ....غواصان به آب می‌زنند.... از سیم خاردارها و موانع سخت می گذرند.
گروهی پیش از رسیدن به رگبار بسته می‌شوند.
گروهی در محوری دیگر گرفتار و‌محاصره می‌شوند.
گروهی از یکی از لشکرها خط را می‌شکنند. بی‌نظمی و گنگی و بلاتکلیفی آشکار است.
چند ساعتی می‌گذرد. گلوله‌ای به پشتیبانی خط‌شکنان شلیک نمی‌شود...
شلمچه و محورهای اطراف با خون چند هزار شهید و مجروح از فرزندان مظلوم مردم رنگین می شود...
صبح پنجم دی ماه است. نیروهای زنده مانده، غم زده و با بهت و حیرت به عقب برگشته‌اند. هیچ خبری از رادیو پخش نمی‌شود... همه فهمیده‌اند که عملیات شکست خورده است.
درد فراق دوستان و هم سنگران و همراهانی که تا شب پیش باهم بودند سنگینی می‌کند. ساعت ۱۴‌ می شود؛ دروغ مصلحتی پخش می‌شود: رزمندگان اسلام شب گذشته در عملیاتی ضربتی تلفات و خساراتی را به دشمن وارد کردند.
البته در جبهه بسیجیان شکست را تحمل می‌کنند و به امید جبران می‌مانند اما اوضاع داغ بود و کسی سنگینی مصیبت و شکست را درک نمی‌کرد.
جنگ‌ یک سال و‌ نیم دیگر بی ثمر ادامه یافت و سرانجام تن به واقعیت و کاری دادیم که بعدها بهتر فهمیدیم باید شش سال زودتر چنان می‌کردیم.
مصیبت کربلای ۴ تنها در شکستی نظامی نبود.
کربلای ۴ نمونه آشکار اصرار بر سیاست و برنامه‌ای غلط و ازپیش شکست خورده اما پرهزینه و پرتلفات بود.
سالها بعد آن را به دروغ عملیات فریب نام نهادند.
دریغ که نه از کربلای ۴ درس گرفتند و نه از کل جنگ.
دریغ که سالهاست ایران در کربلای ۴ است.
تداوم عملیاتهای پرهزینه و ازپیش لو رفته در سیاست و روابط خارجی و جامعه... اما باید اجرا شود!
مرثیه کربلای ۴ مرثیه سرزمینی است که اکنون در آتش تعصب و بی‌دردی و بی درکی و لجاجت می‌سوزد.
داغ پدران و مادرانی است که زندگی خود و فرزندانشان را تباه می‌بینند.
ادامه عملیات فریبی است که همچنان قربانی می‌گیرد و قربانی‌اش زندگی مردم است.
تا کی آن‌گوشهای سنگین فریاد را بشنوند
و چشمهای فروبسته بر دردها و فقرها و ... باز شوند.

🖋 امید پورمصطفی


🔴 تناقض‌های معافیت پسر استاندار: می‌شود و می‌توانیم!

🔸 سال آخر جنگ بود و من در دوره راهنمایی تحصیل می‌کردم. وضعیت جبهه‌ها چندان بسامان نبود و برای جذب داوطلب به مدرسه ما هم آمده بودند. دوره‌ی تبلیغ ایثار و فداکاری بود؛ فیلم محبوب‌مان عقاب‌ها بود و خواننده‌ی حماسی‌خوان‌مان آهنگران! از مدرسه که به خانه آمدم به مادرم گفتم من می‌خواهم بروم جبهه! مادرم وحشت کرد و شب این را به پدرم گفت؛ پدرم خندید و گفت: آخه پسر کم‌عقل، تو توی جبهه دوتا رزمنده دیگه رو هم علاف می‌کنی که مواظبت باشن گم نشی، این حرف‌ها چیه می‌زنی...

🔸 خدا رفتگان شما را رحمت کند؛ الان که نگاه می‌کنم می‌بینم چطور پدرم نکته‌ای بدیهی را برای من جا انداخت و چطور برخلاف آن عمل می‌شد. این نکته که نوجوانی ۱۳ - ۱۴ ساله به درد جنگ نمی‌خورد را عامه مردم می‌دانستند و برایشان بدیهی بود اما مسئولان...؟! حالا چرا یاد این خاطره افتادم؟ پسر استاندار کهکیلویه و بویراحمد به خاطر بیماری پدرش (که هنوز استاندار است) از خدمت سربازی معاف شده است!

🔸 مردم می‌پرسند اگر پدر از کار افتاده است چرا استانداری را تحویل نمی‌دهد و نمی‌رود خانه؟ و اگر برای استانداری هنوز تاب و توان دارد، معافیت پسرش دیگر چه صیغه‌ای است؟! مردم یک مساله منطقی و یک ایراد بدیهی را می‌فهمند اما مسئولان...؟! یعنی هنوز بعد از چهل سال در بر روی همان پاشنه می‌چرخد، پاشنه‌ای که روی دوش مردم است. پاشنه‌ای که فقط فداکاری و ایثارگری مردم را می‌خواهد و راحتی مسئولان و خانواده محترم‌شان را و هر تناقضی در این راه رواست.

🖋 محمدحسین روانبخش

امروز سالگرد عملیات کربلای ۴ است، یاد همه شهدا بویژه شهدای این عملیات را گرامی و به آنها درود می فرستیم🌷🌹


Репост из: Saeid .A
سلام
خرابی اوضاع را از چند موضوع ساده در دور و بر منزل ما را میتوان حس کرد :
چند مغازه «پت» ، چند مطب دامپزشکی و چند مغازه دخانیات که با انواع و اقسام قلیون تزیین شدند که قبلاً وجود نداشتند .
شیرینی فروشی ها هم کیک طلاق پخت میکنند !


پلمب خر پشته!

بد نیست کمی از سیاست فاصله گرفته و خاطره‌ای نو و دست اول از سعید حجاریان( در ۲۹آذرماه ۱۴۰۳) را بخوانیم:

"در ایام حصر(آیت‌الله منتظری)، عده‌ای از دوستان ایشان از طریق منزل احمد آقای منتظری به پشت بام رفته و بعد از عبور از «خر پشته» از بالای بام با آیت‌الله که در حیاط منزل خود مشغول قدم زدن بودند، صحبت کردند. مسئولین قضایی به این نکته پی بردند و خروجی «خر پشته» را با ورق آهن جوش زده و مسدود کردند. با فرا رسیدن فصل زمستان و در اثر بارش برف و باران سخت آن فصل، ناودان پشت‌بام خانه احمد آقا مسدود و سقف منزل ایشان پر از آب شد و با طبله‌کردن سقف و دیوار، آب به داخل اتاق‌ها سرازیر شد. طبیعتاً لازم بود که به پشت‌بام رفته و راه ناودان را باز کنند. اما مسئله خیلی جدی‌تر از این حرف‌ها بود، به‌طوری که مقامات قضایی قم می‌ترسیدند که «خر پشته» را باز کنند. لذا احمد آقای منتظری نامه‌ای خطاب به آقای خاتمی نوشت و تقاضای رفع مانع کرد. اما قصه به‌همین سادگی تمام نشد. آقای خاتمی موضوع را به شورای‌عالی امنیت ملی برد تا در جلسه شورای‌عالی امنیت ملی (با حضور سران سه قوه،‌ فرماندهان نظامی کشور و...) درباره فک پلمپ «خر پشته» منزل فرزند آیت‌الله منتظری تصمیم‌گیری شود. بالاخره تصمیم گرفتند که چند روزی برای مرمت پشت‌بام جواز گشایش «خرپشته» بدهند.

بر روان آیت‌الله منتظری و منادیان حق و عدالت درود می‌فرستم."

@lotfi_mojtaba


Репост из: دستهای آشنا
راستی آن نسخه که زیرِ نشمنگاهِ این زنده یاد فراموش شد، چه بود؟


Репост из: گل آقا
روز #مادر، بر مادر تحریم ها مبارک

🌺 گل آقا

Join 👉😂 @tanzz_golagha


پولدار كه باشي برف بهانه اي ميشود براي لباس نو خريدن،

با دوستان به اسكي رفتن،

تفريح كردن و لذت بردن...

اما خدا نكند فقير باشي و برف ببارد...

از بيكار شدن پدر كارگرت بگير تا غم پاره بودن كفش هايت و چكه كردن سقف خانه ات...

خدايا چرا بايد پول تعيين كند برف نعمت است يا عذاب؟!


جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد

رهبر انقلاب:


ما اگر بخواهیم در منطقه اقدامی کنیم احتیاجی به نیروی نیابتی نداریم






می‌دونم توضیح دادن لازم نداره ولی
مثلاً
وقتی موشک داری با برد ۳۰۰۰ کیلومتر
دیگه نیازی نیست ۱۸۰۰ کیلومتر خارج از مرز ، پادگان و نیرو و مهمتر از همه هزینه داشته باشی !!!

حله؟!!

# طباطبائی


روز (همونجاست) مبارک

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
روز (غذاتوبخور زبونت درازترشه )مبارک

روز(هروقت رسیدی پیام بده )مبارک

روز(ازبس سرت توگوشی بوده )مبارک

روز (اونایی که از فرگاز به عنوان انباری استفاده میکنن) مبارک

روز (بذارخودت مادرشی اونوقت خودت میفهمی) مبارک

روز ( ولت کردم که اینجوری شدی) مبارک

روز ( هرچی بپوشی بهت می‌یاد) مبارک

روز ( ماماااان، یامان) مبارک

روز ( اونقدر به اون بی صاحاب خیره نشو، آخرش کور میشی، مبارک)


روز( فردا میری خونه شوهر، میگن دستت درد نکنه با این بچه تربیت کردنت) مبارک

روز( میان می‌کننت تو گونی می برنت بدبخت) مبارک

روز ( همه عمرمو گذاشتم پات که اینطوری زبون درازی کنی) مبارک

روز ( شماها چه گُلی به سر من زدید که عروس بزنه مبارک)

روز ( لال از دنیا بری) مبارک

روز ( داری میری آشغالارم ببر) مبارک

روز ( من فقط به خاطر شما ذلیل مرده ها دارم با باباتون زندگی میکنم) مبارک

روز (ناشُکری نکن) مبارک

روز (همونجاهاس) مبارک

روز (ذلیل بشه معلمت که اینقدر مشق میده) مبارک

روز (فوق لیسانس شما اندازه‌ی دیپلم منه) مبارک

روز (وای به حالت بیام همونجا باشه) مبارک

روز (من نمیدونم، برو از بابات اجازه بگیر) مبارک

روز (ایناهااا، چه‌طور ندیدیش) مبارک

روز (من نمیدونم تو به کی رفتی) مبارک

روز (دست پخت زنتم می‌بینیم) مبارک

روز (پزشکی بخون، کنارش علاقتو ادامه بده) مبارک

روز (پاشو زیرت رو جارو بکشم، دوباره بخواب) مبارک

روز (توام لنگه‌ی باباتی) مبارک

روز (خیلی‌ها همین هم ندارن بخورن) مبارک

روز (به همسایه بگو بیاد سفره رو جمع کنه) مبارک

روز (ناهار چی داریم؟ کوفتِ کاری) مبارک

روز (بیا بخور پیاز توش نیست ولی ۹۰درصد غذا پیازه) مبارک

روز (عین عمه‌تی) مبارک🤣😘

روز اونی که بهش میگی منو ساعت هشت صبح بیدار کن ساعت هفت صبح داد میزنه پاشو ساعت ده شده هم مبارک

🌺 گل آقا


Репост из: حامیان پزشکیان
حکومت اسلامی ۲ چیز به ۲ نفر بدهکار است یکی بستن تنگه هرمز به حسین شریعتمداری و یکی هم حکومت به سعید جلیلی| قطعی برق‌ اثرات کارشکنی‌های کاسبان تحریم‌ها است

محمدتقی فاضل‌ میبدی، عضو مجمع محققین:
🔺جلیلی خیال می‌کند هر دولت دیگری غیر از خودش بیاید و با آن دولت مبارزه کند کشور گل و بلبل و دنیا تسلیم ایران می‌شود.دولت در سایه و پایدارچی‌ها تاکنون ضرر و زیان زیادی را برای کشور بر بار آوردند و باید کسانی که دلشان برای این کشور می‌سوزد بیایند و قاطعانه جلوی اقدامات دولت در سایه را بگیرند.
🔺دولت سایه ارزیابی خاصی ندارد و روشن است که وجود آن تاکنون برای کشور خطرناک بوده است. در همه جای دنیا دولت یکی است و فرد و دستگاه پاسخگو هم باید مشخص و یکی باشد و اینکه کسی در سایه بنشیند و خودش دولت تشکیل داده و دنیا را تهدید کند و برای دولت مردم نسخه بپیچد، موضوع خطرناکی بوده و از هر زهری برای این مملکت کشنده‌تر است.

کانال دکتر پزشکیان در تلگرام👇
⭐️ @pezeshkian_com


Репост из: گل آقا
خدا قبول کنه؛
همین که نخواستن کسی متوجه بشه خیلی خوبه!

🌺 گل آقا

Join 👉😂 @tanzz_golagha


‏امارات زمین های مصر را اجاره کرده تا با آب و کارگر مصری گندم تولید کند؛
امارات به مصر گندم می فروشد. ازکدام گندم؟
ازهمان ها که درمصر تولید می شود.
پولش چی؟امارات به مصر وام میدهد تاپول گندم را بپردازد..
دنیای امروزاین طوری است؛
مصر ۵۰۰۰سال تاریخ دارد، امارات ۵۰ سال...
مهم ‎عملکرد درسته نه تاریخ یک کشور


V vshedi


Репост из: عآلیجناب
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
وضعیت خونه ها چند ساعت قبل از شب یلدا😁


@Aalijnab


‏بچه ها مگه عربستان زندگی‌ میکنید که یه روز جلوتر یلدا گرفتید؟

✍Runner

شب یلدا هم مثل عید فطر شده
هرکس هروقت دلش خواست میگیره

✍بهلول

این که میگن امشب شبِ یلدا غمهات واسه‌ی فردا واقعا درسته. چون فردا یکم ماهه دوباره صاحب خونه و قسط بانک و بیمه و فلان شروع می شه


Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
♈️ حكومت هاي ديكتاتوري كه پيوندهاي محكمي با نهادهاي مدني درون جامعه ندارند، به مويي بند اند. يك از زيبا ترين لحظات تاريخي هم سقوط ديكتاتورها است;


Репост из: سه نقطه
Видео недоступно для предпросмотра
Смотреть в Telegram
✅ مدیونید اگر بخندید!

✍️ اکبر اعلمی:

🔹پزشکیان می‌گوید: روزانه ۲۰میلیون لیتر[؟] سوخت گم می شود. #قالیباف هم می‌گوید روزانه ۳۰-۲۵ میلیون لیتر فراورده[؟] قاچاق می‌شود.

🔸منتقد اول رییس‌جمهور است که شرکت نفت و ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا زیر نظر اوست و دومی هم رئیس مجلس است که بر عملکرد دولت نظارت دارد.
این حکایت ۴۵ساله ماست. از رهبری گرفته تا روسای جمهور، مجلس و قوه قضاییه همه منتقدند. پیدا کنید پرتقال فروش را!؟

@noghteh3


Репост из: داستان کوتاه
🌷🌷🌷
از دو روز قبل ذهنم درگیر یک اتفاق شده.
اتفاقی که باورهای ذهنی ام را تکان داد.
دوست دارم با دیگران در میان بگذارم که در آن لحظات چه در ذهنم می گذشت...

روز دوشنبه یک بچه 6 ساله سالم و خوش اخلاق را برای خارج کرده جسم خارجی ( تخمه هندونه درسته!)در اتاق عمل برونکوسکوپی کردیم.همه چیز به خوبی گذشت و جسم خارجی به راحتی حارج شد. در حالی که سرویس بیهوشی بیمار را تحویل گرفت و ما آماده خروج از اتاق بودیم و در حالی که اشباع اکسیژن خون بیمار 98 درصد بود ، ناگهان بچه دچار ایست قلبی شد.

اول موضوع را ساده گرفتیم و شروع به احیا کردیم. تصور من این بود که در کمتر از یک دقیقه ریتم قلب به حالت عادی باز میگرده ولی برنگشت! احیا را ادامه دادیم ولی هیچ انقباضی در قلب اتفاق نمی افتاد. زمان به سرعت می گذشت و هرلحظه احساس خطر ، بیشتر بر ما مستولی میشد. پس از پنج دقیقه فهمیدم که قضیه جدی است و احساس خطر جدی تر.احیای بیمار با تمام توان ادامه پیدا کرد...
یک تیم بیست نفره به صورت گردشی و تقسیم کار شامل ده نفر پزشک فوق تخصص و متخصص و ده نفر پرستار و تکنیسین بیهوشی مشغول احیای بیمار شدند.

تجربه ام در موارد مشابه تصویر سیاهی را جلوی چشمانم می آورد. پس از ده دقیقه نا امید شده بودم.بیمار آسیستول بود و هیچ گونه علائمی از فعالیت الکتریکی قلب وجود نداشت. روی یک صندلی نشستم و به جمعی که فعالیت میکرد نگاه می کردم . ضعف و ناتوانی یک عده آدم حرفه ای در تغییر دادن آنچه که خداوند نمی خواهد تغییر دهد ، نمایشی بود که می دیدم. تمام اعتماد به نفسم تبدیل به درماندگی شده بود.گفتم خدایا چرا؟؟

به کدام یک از ما می خواهی گوشزد کنی که ضعیفیم که مغروریم؟ چه کسی قرار است با آسیب دیدن این کودک بیگناه درسی بگیرد؟ چرا ما؟ گروه ریه که از دل  و جان و بدون هیچ گونه چشمداشت مادی برای بچه های مردم زحمت می کشد. ما که قصدمان کمک به این بچه بوده است. چرا باید زحمتمان بر باد برود؟ همیشه اعتقاد قلبی ام این بود که وقتی کاری می کنی و نیتت خیر است همه درها به رویت باز می شود. پس چرا این جوری شد؟؟

یک ساعت و نیم گذشت و بچه کماکان آسیستول بود! ناامیدی بر همه مستولی شده بود. متخصص بیهوشی ، جراح کودکان و استاد بخش ریه با پدر بیمار در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردند و تقریبا خبر مرگ کودک را به  والدینش دادند. اما احیا ادامه پیدا کرد در حالی که هیچ کس امیدی نداشت و تقریبا همه مطمئن بودند که حتی اگر بازگشتی در کار باشد ، بیمار آسیب مغزی جدی دیده است.

در طول احیا تقریبا تمام آنچه که در کتاب های احیا نوشته شده انجام شد و تمام اتفاقات بد افتاد! خونریزی ریه شروع شد و خون از لوله تراشه بیمار فوران می کرد ،  هموتوراکس اتفاق افتاد و چست تیوب تعبیه شد. پیس میکر داخلی از طریق ورید فمورال گذاشته شد ولی با هدایت سونوگرافی موفق به هدایت دقیق نشدیم و کار نکرد ، اسیدوز شدید و هیپوکلسمی و نارسایی آدرنال و ... رخ داد. مجبور شدیم خون کامل بدون کراس مچ تزریق کنیم و....
دو و نیم ساعت بیمار آسیستول بود! و پس از دو و نیم ساعت در نا امیدی کامل تیم احیا ریتم قلب باز گشت. هیچ کس خیلی خوشحال نبود همه می دانستند که احتمال آسیب مغزی شدید بیمار خیلی بالاست. بیمار به آی سی یو فرستاده شد و همه اقدامات لازم برای هیپوکسی مغزی انجام شد.دمای سر بیمار پایین آورده شد تا از آسیب بیشتر جلوگیری شود. شب بیمار توسط فلوی اعصاب ویزیت شده بود و با توجه به مردمک های فیکس میدریاز احتمال مرگ مغزی مطرح شده بود. خستگی به تن همه مانده بود.
اما معجزه اتفاق افتاد و ساعت یازده صبح فردا کودک اکستوبه شد و می گفت که می خوام برم خونه!!!!

نمی دانم که چند مورد مشابه در دنیا اتفاق افتاده که کسی دو  و نیم ساعت آسیستول باشد و فردا صبحش حرف بزند ولی میدانم که از نظر همه پزشکان دنیا این یک اتفاق نادر و یک معجزه است. آن چنان تحت تاثیر این اتفاق قرار گرفته ام که هنوز ذهنم قادر به تحلیلش نیست.


نوشتم که بگویم یک تیم حرفه ای یک احیای موفق و نادر را انجام داد و یک کودک را زنده نگه داشت در حالی که همه اعضایش در مقابل خواست خداوند همچون خسی در برابر باد احساس ناتوانی می کرد.

دکترمجید کیوانفر(فوق تخصص ریه کودکان)

🌷🌷🌷


قدیما بوکس کار میکردم یبار تو زمستون فاز فایتری گرفتم رفتم بدوم منتها خیلی زود رفتم همه‌جا تاریک بود یکم دویدم رسیدم سر خاک،گفتم بزار تا اینجا اومدم یه سرم به بابام بزنم،یه نایلونم پیدا و پر آبش کردم و میدویدم نفس نفس زنان رسیدم
خیلی خیلی تاریک بود گفتم سلام بابا و آبو با شدت اینجوری ریختم رو قبر که دیدم داد و هوار بلند شد سلام و زهر مار سلام... ینی بدجوری تو خودم ترسیده بودم فقط میدویدم و هوار میزدم یااااا خدددداااا و می‌خوردم به قبور
مسافت زیادی تا نگهبانی نبود ولی من نمیرسیدم فک کنم ۲۰ باری زمین خوردم رسیدم نگهبانی یه پیرمرد اونجا بود گفت چی شده با لکنت براش تعریف کردم که جن بهم فوش داده یکم آرومم کرد برام چایی ریخت و شروع کرد خندیدن
گفت جن کجا بود اینا معتادن شبا میان بین قبرا میخوابن توام چله زمستون چهار صبح رفتی یه سطل آب ریختی روش میخواستی بوست کنه مرد مومن!
انقدر سریع دویده بودم یه نیم‌ساعتی طول کشید تا ضربانم برگرده بحالت عادی،فک کنم بصورت تصادفی رکورد دو استقامت و سرعت و مانع رو همزمان شکستم
اینم بگم طی این فرایند متحیرالعقول سه‌تا انگشتم،دو‌تا دندم و شصت پامم شکسته بود و تمام بدنم کبود و زخمی بود،همونجا زنگ زدم داداشم اومد بردم بیمارستان،ینی اتوبوس بهم میزد صدمه‌اش کمتربود.

Bill Butcheram


✅‍ آیا آمریکا مقصر فساد در کشور و در بین مسئولان مومن و متدین انقلابی است ؟؟

✍ اسفندیار خدایی( کارشناس مسائل بین‌الملل )

در سال ۱۳۳۱ شمسی /۷۲  سال پیش حکایت زیر اتفاق افتاد.

هواپیمایی از تهران به مقصد شیراز، دچار نقص‌فنی می شود و نزدیک شیراز در بین چند روستا و چادر مردم ترک قشقائی سقوط می کند.
به جز دو تن از مسافران متاسفانه همه کشته می‌شوند.

اما موضوع این داستان، بار آن هواپیماست نه مسافران.
چند چمدان پر از اسکناس و سکه طلا، متعلق به آقای عدل، سرمایه‌دار شیرازی که داشته سرمایه‌اش را به شیراز منتقل می‌کرده..

مردم از روستاها و چادرهای عشایری قشقائی به صحنه می‌آیند.

آنها آتش را خاموش می‌کنند دو نفر زنده را سر و سامان میدهند.
مردم روستایی و عشایر قشقائی تا جریان چمدانها را از عدل می‌شنوند شروع به گشتن می‌کنند.

نقطه برخورد شیبدار بوده و هواپیما بعد از اولین برخورد هم دو تکه شده و قسمت بار خودش هم تکه شده و اسباب و اثاثیه به هر نقطه‌ای افتاده است...

بعد از ساعتها تلاش، مردم هر چه پیدا کرده بودند را آوردن و یکجا جمع کردند.

چند روز بعد، پلیس تقریباً تمام پولها و طلاهای موجود را به دفتر عدل می‌آورند.

این کار بزرگ روستاییان و عشایر که آن همه طلا و پول را جمع کرده و تحویل داده بودند
چنان تعجب‌آمیز بود که تمام خبرنگاران، حتی نمایندگان روزنامه‌های خارجی در ایران را هم به دفتر عدل کشانده بود.

جناب عدل که اشتیاق روزنامه‌نگاران برای سفر به منطقه را می‌بیند و خودش هم می‌خواهد برای تشکر به آنجا برود، ترتیب سفر همه را فراهم میکند.
مقدار زیادی طلا برای دختران و زنان، پول برای مردان و اسباب‌بازی و عروسک هم برای بچه‌هایشان می‌برد.

خبرنگاری می‌نویسد، عدل داشت هدایا را توزیع می‌کرد و ما هم با مردم صحبت می‌کردیم و آنها از حرام و حلال می‌گفتند
و اینکه مال مردم را نباید خورد ، چه شخصی باشد چه دولتی و...
که همهمه‌ای از طرف دیگر روستا بلند شد..

چوپانی چند بسته اسکناسهای درشت در دست به سمت ما می‌آمد و خدا را شکر می‌کرد که صاحب مال اینجاست تا پولش را پس بدهم.

چوپان می‌گفت دیروز یکی از بزغاله‌هام از سر بازیگوشی در تنگه‌ای گیر افتاده بود.
رفتم بیرونش بیارم که یه بسته پول دیدم، خوب گشتم چندتای دیگه هم پیدا کردم.

منتهی شب باید می‌موندم، صبح که شد گفتم گله را نزدیک ده میبرم و پولها را به کسی می‌دهم تا یه جوری به صاحبش برگرداند.

خبرنگار می‌گوید همه ما چه خارجی و داخلی به سر و وضع چوپان و بسته‌های اسکناس نگاه می‌کردیم و اشک می‌ریختیم.

یک آمریکایی حاضر در صحنه می‌گوید :
همه آن ثروتی که در شهر رویایی شیراز دیدیم هیچ، همین چند بسته اسکناس و صداقتی که این چوپان دارد می‌تواند همه این مردم رو ثروتمند کند.
آخر چرا؟
چی باعث می‌شود این چوپان ژنده‌پوش به این راحتی همه آن ثروت بدون ذره‌ای خدشه، به صاحبش برگرداند.
همه دنیا را گشتم، محاله جای دیگری به جز ایران چنین چیزی را دید

این سؤالی است که امروز باید از مسئولین مومن و متدین انقلابی کنونی ایران پرسید.
چی شده؟؟؟

زمان طاغوت چند روستایی و عشایر، حتی نگاه بدی هم به اون همه ثروت نمی‌کند.

چوپانی که به نوشته خبرنگار، مدتها توی کوه بود و تمام بدنش و لباسهایش چرک شده، ثانیه‌ای هم به تصاحب پولها فکر نمی‌کند..

اما حالا چه شده !؟
طی چند دهه  اخیر که همه فریادهای شما برای بردن مردم به بهشت بود ، چرا اینگونه شد؟

چه به روز این مملکت و فرهنگ چند هزار ساله آن. آمده که یک نفر سوار بر ماشین چند صد میلیونی، با لباسهای مرتب و گوشی‌ میلیونی و زندگی در خانه‌ ای که حداقل چندمیلیارد می‌ارزد و درآمد ماهیانه چندین میلیون، به چند دانه پرتقال که از واژگون شدن کامیونی به زمین ریخته است رحم نمی کند؟
صاحب بار پرتقال بر سر خودش می‌زند و این فرد  با قهقهه مستانه پرتقالها را جمع می‌کند.
که اگر دو کیلو هم جمع کند، ته تهش می‌شود ۵۰ هزار تومان!

آموزه های عریض و طویل شما با هزینه های هنگفت در این چهل و شش سال چه کرده که اینگونه منجر به فروپاشی اخلاق و فساد  در جامعه شده.
آیا کج خلقی جامعه و فساد مقامات هم تقصیر آمریکاست؟؟

این آسیب از کجاست ؟؟

❀࿐❁💙❁࿐❀جهت اطلاع وتامل در رفتار خودمان چه بودیم وچه شدیم

Показано 20 последних публикаций.