🍁تله فریب🍁
#پارت_سوم
تلفن قطع کردم سمتش رفتم.
با اخم نگاهم کرد و گفت:
_باز یه خب و چل آوردن ما رو یادت رفت؟
کنارش نشستم و گفتم:
چه آقای حسودی دارم که؟؟؟
از جلسه بلند شد و با اخم نگاهم کرد و گفت:
اصلا من حسود،تو رو برای خودم میخوام دیگ
یکسال ازدواج کردیم.اما همش تو اون بیمارستان کوفتی بودی.
دستمو بالا بردم و گفتم:
تسلیم حق با توعه.
اخم کرد تا آمد از آشپزخانه بیرون برود دستش را گرفتم.
دستم را روی دستهایم گذاشت و دستانش را از دور دستانم باز کرد.
_ رو به رویم ایستاد و در چشمانم نگاه کرد و گفت:
دوست ندارم کارت باعث بشه تو برای زندگیمون کم بذاری.
لبخندی زدم و گفتم: «چشم قربان»
نزدیکم شد و با شیطنت نگاهم کرد و دستم را سمت خودش کشید.
ااااا یاسین چیکار میکنی؟
_ شیطنت کردن عواقب داره دیگه
_یاسین تو رو خدا الان مامانتینا میان
_میخواستی شیطونی نکنی.
جون فریبا بزارم پایین.
در حالی که روی شانه هایشبودم وارد اتاق خواب شد و آرام مرا روی تخت گذاشت و خندید:
_اصلا میدونی چیه من دلم بچه میخواد
✍️یگانه راد
#پارت_سوم
تلفن قطع کردم سمتش رفتم.
با اخم نگاهم کرد و گفت:
_باز یه خب و چل آوردن ما رو یادت رفت؟
کنارش نشستم و گفتم:
چه آقای حسودی دارم که؟؟؟
از جلسه بلند شد و با اخم نگاهم کرد و گفت:
اصلا من حسود،تو رو برای خودم میخوام دیگ
یکسال ازدواج کردیم.اما همش تو اون بیمارستان کوفتی بودی.
دستمو بالا بردم و گفتم:
تسلیم حق با توعه.
اخم کرد تا آمد از آشپزخانه بیرون برود دستش را گرفتم.
دستم را روی دستهایم گذاشت و دستانش را از دور دستانم باز کرد.
_ رو به رویم ایستاد و در چشمانم نگاه کرد و گفت:
دوست ندارم کارت باعث بشه تو برای زندگیمون کم بذاری.
لبخندی زدم و گفتم: «چشم قربان»
نزدیکم شد و با شیطنت نگاهم کرد و دستم را سمت خودش کشید.
ااااا یاسین چیکار میکنی؟
_ شیطنت کردن عواقب داره دیگه
_یاسین تو رو خدا الان مامانتینا میان
_میخواستی شیطونی نکنی.
جون فریبا بزارم پایین.
در حالی که روی شانه هایشبودم وارد اتاق خواب شد و آرام مرا روی تخت گذاشت و خندید:
_اصلا میدونی چیه من دلم بچه میخواد
✍️یگانه راد