و إذا نشرت الصحف


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


داستان‌های یک تازه‌کار
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-984253-ZRpKmu1

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций




Репост из: 𝘼𝙢𝙖𝙧𝙞𝙨
فور کنید نکته مثبت و منفی چنلتونو بگم و به محتواتون نمره بدم🦖.




Репост из: • 𝗖𝗮𝗳𝗨𝗻𝗲 •
فور کنید 10_50 تا ممبر بیارم🌹🍃؛
جوین شدی تگ بده بیام کنارت.
-جوین نباشی نمیزارمت.


Film: Julie and julia👩‍🦰🥘✍


Film: Miss Potter✍🐇


مثل اینکه اکثر بچه های تلگرام تصمیم دارن برای سال بعد بخونن
منم کم کم دارم وسوسه میشم....


اونقدر لبخند بزن که واقعی بشه و خودت باورت بشه از ناخوداگاه به خودآگاه‌: کاری‌ا‌ت نباشه خودم درستش میکنم مغرورانه می گوید


Репост из: را؋ـِقْ | Rafegh
#چالش #حمایت

این پیام رو فور بزنید و عضو چنل را؋ـِقْ باشید تا یه پیام از چنلتون اینجا فوروارد کنم و بفرستم ؛)

تا زمانی که پست خط بخوره فرصت دارید❤️

پ.ن: میتونید عضو گروه را؋ـِقْ @Raffegh_ir بشین و گاهی پست ها و مطالبتون رو بفرستید تا بقیه هم استفاده کنن و ببینن🙂

@Raffegh_official


چرا وقتی میخوام کتابی بخرم
به لیست کتابهام که مراجعه میکنم حس میکنم هیچکدومشون نمیتونم بخرم یعنی لایق خرید نیستن بعد اونی هم که انتخاب می‌کنم موجود نیست😔


Репост из: سُـهـاد
الهی تو ما را جاهل خواندی، از جاهل جز خطا چه آید؟
تو ما را ضعیف خواندی، از ضعیف جز خبط چه آید؟

برای و إذا نشرت الصحف


یکی از بهترین کارهایی که تو تابستان میشه انجام داد و لذت برد شنیدنپادکست
پادکست‌ها تنوع زیادی دارن
حوزه توسعه فردی، روانشناسی، کاری، تاریخی و داستان افراد تاثیرگذار و....
البته برای افرادی که تابستان برای هدف هاشون تلاش میکنن هم به شدت تاثیرگذار خودت رو تو فضایی قرار بدی که پر از افراد موفق باشه و بهت انگیزه بده


داستان کوتاه
مهریهِ من کتابه
مهریه‌من صد عدد کتاب بود تو این دوره زمونه‌ای که گرونی از هر طرف یقه‌ ما رو گرفته بود این تنها بهانه‌ای بود که یکی وادار به خریدن کتاب کنم
انصافا هم خوشش اومد برای کسی که انتظار تعداد سکه‌هایی یه اندازه سال تولدم بود مثل یه جک بود که برای دوستاش تعریف کنه و پوزخند غرورآمیزی بزنه که ببین کیو پیدا کردم خودم این مهریه رو انتخاب کردم اما ناراضی‌ هم بودم وقتی تو جامعه‌ای زندگی کنی که دختراش تو زمان عروسی کلی شرط شروط بزارن طاقچه بالا بندازن همینطور خالی خالی خودت به روشنفکری بزنی
حالا که نمیتونستم نظرم رو عوض کنم
تو زمان عقد به این فکر افتادم که باید برای به دست آوردنم بیشتر زحمت بکشه پس تصمیم گرفتم اون کتاب ها رو برام قبل عروسی تهیه کنه
هر کدوم از کتاب هایی که انتخاب میکردم تقریبا تو بازار شهرمون اسمش نشنیده بودن و من به طرز سادیسم گونه ای همینو میخواستم
میرفت تهران می‌گشت می گشت میگرفت
یه روز نسخه افست همسایه ها یه روز زوال کلنل دولت آبادی که خودش هم گفته بود حرومه هر کی بخره و من میدونستم و فقط میخواستم نگهش دارم و اونو بیشتر به زحمت بکشم کتابی که شاید فقط تو میدون انقلاب پیدا می‌شد
اول‌ها با هیجان میومد و میرفت بعدها آروم تر و حتی کم حرف‌تر شد
خودمم دلم سوخته بود مامانم میگفت خوشی زده زیر دلت که این بدبختو زا به راه کردی
هر چی غیر مستقیم میخواستم از دلش دربیارم بیشتر تو گوشیش فرو می رفت
روزی که گوشیش کش رفتم انتظارش نداشتم
زمزمه هایی که از اطرافم میشنیدم تا این حد واقعیت داشته باشه اما مگه میشه
منو با کی عوض کرده یه خانم کتابفروش بود
غیبت منو می‌کردن
اول‌هاش با کتابام شروع کردن بعد تعارفات معمول اینکه عجب من زن خوشبختی ام که شوهرم قدر علاقه هام میدونه
بعدش به این نتیجه رسیدن که چقدر بدقلق و بی‌درک که میفرستمش تا تهران برام یک کتاب بخره و اون تا چه حد مدارام میکنه
بقیه رو دیگه شب ها بیشتر مینوشتن از بدبختی هاشون خوب بودنشون گاهی از من از شوهرش، چقدر اذیت میشدن با ما چقدر بی لیاقت بودیم ما
شب روی تختم دراز کشیدم به این فکر کردم انسان تا چه حد میتونه برای فرار از اشتباهاتش به خودش حق بده خودش رو تو پوسته ای از بی گناهی کاذب فرو کنه
کم کم اشکام شروع به باریدن گرفت تقصیر منم بود میدونم اما..‌
الان چیکار باید بکنم راستش جواب این سوال به اندازه واضح و ترسناک که دوست داشتم برام مجهول باشه بلکه از سنگینی بارش خالی شم
حالا باید چالش های انتخاب لباس و تالار رو خط بزنم و به دنبال یه وکیل خوب بگردم
باید با خانواده ام صحبت کنم و از کتاب فروش بودن خانم نگم از اینکه من ناخواسته اونو بهش جذب کردم
موضوع مشترکشون من بودم
کدومش منو بیشتر میترسونه نگاه شماتت بار خانواده یا واژه مطلقه یا مهریه نداشته ام که حداقل بتونم باهاش دلم خنک کنم یا حرف خاله خان باجی هایی که از زمانی که مهریه‌ام شنیدن باهام خصومت پیدا کردن حالا حتی کتاب خوندن هم برام معنی اش از دست داده
کتاب هایی که تا دیروز برام مثل یه گنجینه بودن و برای چیدن و تعریف کردن داستان خریدشون کلی ذوق داشتم حالا با نیشخند نگام میکنن
آخه چرا تا حالا بهش فکر نکردم کتابی که برای صاحبش خوشی نیوورد برای خواننده اش بیاره نحسی شون دامن منو گرفته
sdymaydh




برف بی صدا می بارد
باران اما قطره هایش صدا دارند
هر دو از آب اند
من و تو از گل بودیم
و مثل هم نبودیم
تو اهل غرب بودی من اهل شرق
جنگ نصیب من بود و صلح نصیب تو
خانه های مدرن مدارس برتر سهم تو بود
و سهم من ترس قبول نشدن در آزمونی سرنوشت ساز
کاری که تو در یک روز انجام میدادی در یک سال به اتمام می رسید آن هم نا مطمئن
ما از گلیم و دردهایمان یکی نیست
تقصیری نداریم و رنج هایمان یکی نیست
sdymaydh


فقط آدمی که وقت زیادی دارد و کار زیادی نمی‌کند، به ناامیدی رو می‌آورد‌‌.

درباره معنی زندگی


فقط یکی دو نفر
دوستم میگه سر کلاسشون فقط ۵ نفر جدی سوال ها رو میخوندن بقیه همینطور اومدن یه مشت سیاه لشکر که خیلی هاشون بچه زرنگی بودن که به خاطر جوی که میگه کنکور خیلی سخته و غولش کردن از ترس اصلا نخوندن از ترس
تازه همین کلاس های کنکور مثلا یکی ۷ نفر استاد برای دو نفر درس و توضیح میده چون بقیه برای فرار از خونه اومدن کلاس
چون به قول یکی از دوستام کیف هاشون سر کلاس میزارن ومیرن و اساتید هم اگه بفهمن از ترس زود زنگ میزنن به خانواده ها

پ ن:قلمچی آنقدرها هم بد نیست در صورتی که کتاب کمک درسی ازش نخری و خیلی پولدار باشی تو این اوضاع


خواهرم یک سال قبلم کنکور داد رشته اش انسانی رفت کنکور قبلش با شفیعی آشنا شد خیلی رو رتبه اش تاثیر داشت قرار شد سال بعد من از خدماتش استفاده کنم که یک هفته قبل کنکور خودم یادم افتاد
و واقعا با وجود وقت کم روی زیستم اثر داشت
................
لطفا لطفا به قول شفیعی منفی نزنید حتی اگه یکم هم تردید دارید ولش کنید تست منفی توی زیست درصدم پایین آورد
کلا آدم برگه رو ببینه هیجان زده میشه (کنترل کنید خودتون رو)
تازه میگه هر چی اطلاعات بیشتری داشته باشید بدتر هم می‌زنید چرا چون مثلا خودم پایه ام خوب بود اما یکی دو ماه قبلش تست درست حسابی نزدم و قربانی هیجانم از آشنا بودن با سوال ها شدم نه بلد بودن
اون کلاسی که داری توش آزمون میدی شاید خیلی ها کلاس رفتن و...
اما کی ادامه داده کسی که مستمر مهارت آزمون بلد باشه معقول باشه میتونه با درصدهای ۲۰ ۳۰ یه دانشگاه خوب به راحتی قبول شه


۱۰ تایی شدم 😍😍😍


کنکور ۱۴۰۱ هنوز تمام نشد
این داستان ادامه داره انتخاب رشته و دوباره آموزشگاه ها شروع کردن به تبلیغ خلاصه که پیج های اینستاگرام هم فضا رو بیشتر هیجان زده کردن باز دانش آموزها در به در دنبال مشاور میگشتن
دقت کنید
قبلش در به در مشاور و کلاس و همایش و...
حالا انتخاب رشته
همچین فضایی برامون درست کردن
برای کنکور بعدش هم باید پول بدی
از قلمچی هم بهم پیام دادن نسبت بهش گارد داشتم آخر دوستم رفت و واقعا همه کاراش با قیمت معقول انجام دادن همه کارها
اونوقت من حرومش باشه از اون طرف تلفن و با وات به زور جواب می‌داد و خودم کد رشته ها رو مینوشتم و هی میفرستادم که فقط چک کنه
تازه خودش یه چنلی داشت رایگان آموزش انتخاب رشته میداد اما من نمیدونم بر چه اساسی انتخابش کردم تازه مادرم پولش داد

Показано 20 последних публикаций.

19

подписчиков
Статистика канала