Репост из: Amir Nazemi
به هر صورت، امروز زمان مواجهه با نتایج این روش مدیریتی فرا رسیده است: کشور در طول چهل سال، تمام منابع اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی خود را مصرف کرده است و در مواجهه با ابرچالشهای پیش رو، منابع و سلاحهای سنتی خود را از دست داده است. دیگر بودجهای نداریم که حلال همۀ مشکلات باشد. دیگر نمیتوانیم هم آب رایگان و نامحدود در اختیار کشاورزان بگذاریم و هم دریاچهها و تالابها و منابع زیرزمینی را حفاظت کنیم. دیگر نمیتوانیم خودمان با بهترین امکانات زندگی کنیم و از مردم بخواهیم که برای پیشرفت انقلاب ایثار کنند. نمیتوانیم هم به کارمندان حقوق مکفی بدهیم و هم در مقابل ناکارآمدی آنان سکوت کنیم. نمیتوانیم به تناقضات خندهآوری مثل برگزاری مسابقات بینالمللی ورزش بانوان در داخل ادامه دهیم. نمیتوانیم انحصارات دولتی و خصوصی را نگه داریم و انتظار بهرهوری و نوآوری داشته باشیم. نمیتوانیم فضای کسبوکار را به بدترین شکل مدیریت کنیم و شاهد عقب افتادن روزافزون از همسایگان خود نباشیم. نمیتوانیم انرژی ارزان بدهیم و منتظر اتلاف و آلودگی حاصل از آن نباشیم. نمیتوانیم انرژی گران بدهیم و مردم را هم راضی از قیمت آن ببینیم. نمیتوانیم در سازمان تجارت جهانی نباشیم و به صادرکنندۀ واقعی هم تبدیل شویم. نمیتوانیم اقتصاد را خصولتی کنیم و هرروز فسادهای گسترده را کشف نکنیم. نمیتوانیم به خوردنیها و پوشیدنیها و آشامیدنیها و دیدنیها و خواندنیهای مردم دخالت کنیم، اما در برابر اشتغال و رفاه و سلامت آنان مسئولیت نپذیریم. در عرصۀ روابط بینالمللی، شاهد بحران با اغلب کشورهای قدرتمند باشیم و توقع سرمایهگذاری خارجی هم داشته باشیم. نمیتوانیم روز انتخابات، به حضور اقشاری با پوششی خاص ببالیم و فردای انتخابات، آنان را به خاطر همان پوشش، دستگیر کنیم. نمیتوانیم با استخدام و ارتقاء و پذیرش دانشجوی دانشگاهیان برخوردهای غیرعلمی کنیم و انتظار داشته باشیم آنان مشکلات جامعه را به شکل علمی حل کنند. نمیتوانیم اختیارات مدیران را به نهادهای غیرمسئول فرهنگی و امنیتی بسپاریم و از مدیران توقع پاسخگویی داشته باشیم، و الی آخر... .
از این تناقضات، در جامعۀ ما فراوان است و امروز، روز حل آنهاست. همۀ این بحرانها به شکلی با هم مرتبط هستند و امکان ندارد که بتوانیم برخی از آنها را واقعاً درمان ( و نه تخدیر) کنیم و بعضی دیگر را نادیده بگیریم.
همۀ اینها، به معنای ناامیدی از اصلاح نیست. حل همۀ این مشکلات فقط نیازمند اصلاح روش حکمرانی است. معضلاتی چون فقر و فساد و تبعیض، زاییدۀ حکمرانی نادرست ما هستند. باید اصول حکمرانی خوب را که در تمام دنیا پذیرفته شده است، ما هم بپذیریم. این اصول، جهانشمول هستند و ربطی به فرهنگ و دین و ویژگیهای جوامع مختلف ندارند. یک نمونه از آنها، انتقال و جذب و کاربرد فناوری برای حل مشکلات است. هم مشکلات اقتصادی (نظیر فقدان رقابتپذیری)، هم مشکلات اجتماعی (نظیر فساد و عدم شفافیت) و هم مشکلات زیستمحیطی (نظیر کمآبی) میتوانند از کاربرد فناوریهای مناسب، تخفیف بپذیرند. در کنار آن، باید به اصول دیگری نظیر صداقت، عدالت، شفافیت، تنشزدایی و ... نیز اندیشید. نسل جوان و تحصیلکردهای که پس از انقلاب تولد یافته و رشد کردهاند، میتوانند زمام امور را به دست بگیرند و چالشهای پیش رو را حل کنند، البته اگر به حساب آورده شوند.
از این تناقضات، در جامعۀ ما فراوان است و امروز، روز حل آنهاست. همۀ این بحرانها به شکلی با هم مرتبط هستند و امکان ندارد که بتوانیم برخی از آنها را واقعاً درمان ( و نه تخدیر) کنیم و بعضی دیگر را نادیده بگیریم.
همۀ اینها، به معنای ناامیدی از اصلاح نیست. حل همۀ این مشکلات فقط نیازمند اصلاح روش حکمرانی است. معضلاتی چون فقر و فساد و تبعیض، زاییدۀ حکمرانی نادرست ما هستند. باید اصول حکمرانی خوب را که در تمام دنیا پذیرفته شده است، ما هم بپذیریم. این اصول، جهانشمول هستند و ربطی به فرهنگ و دین و ویژگیهای جوامع مختلف ندارند. یک نمونه از آنها، انتقال و جذب و کاربرد فناوری برای حل مشکلات است. هم مشکلات اقتصادی (نظیر فقدان رقابتپذیری)، هم مشکلات اجتماعی (نظیر فساد و عدم شفافیت) و هم مشکلات زیستمحیطی (نظیر کمآبی) میتوانند از کاربرد فناوریهای مناسب، تخفیف بپذیرند. در کنار آن، باید به اصول دیگری نظیر صداقت، عدالت، شفافیت، تنشزدایی و ... نیز اندیشید. نسل جوان و تحصیلکردهای که پس از انقلاب تولد یافته و رشد کردهاند، میتوانند زمام امور را به دست بگیرند و چالشهای پیش رو را حل کنند، البته اگر به حساب آورده شوند.