https://www.patreon.com/posts/sami-al-arian-on-17523352
⚖️⚖️⚖️
▫️این لینک را دکتر سامی العریان دیروز صبح برایم فرستاد؛ از رهبران جریان اسلامی امریکا که به تبع اتهاماتی که برایش ساختند و بلاهایی که دولت امریکا بر سرش آورد اکنون در استانبول زندگی میکند. چند مدتی هست که در تلاش است لابی بزند بلکم از ایران نیز در پروندۀ طارق رمضان آبی گرم شود. غلط نکنم بندۀ خدا بی خبر است خود ما همین روزها درگیر یکی از پرحاشیه ترین پرونده های سیاسی-قضایی سال های اخیرمان هستیم تا نشان بدهیم امامزادۀ بین المللی ای که درست کرده ایم فیک بوده. همان طور که شاید در ایران یک اتوبوس هم نشوند افرادی که خبر دارند یکی از کلیدیترین رهبران اسلامی اروپا را به چه فضاحتی انداخته اند.
▫️به هرحال نکتۀ جالبش وضعیت مشابه هر دو پرونده است. اتهامی که دوختهاند به سایز متهم نمی آید. اینکه طارق رمضان را با تجاوز به عنف نسبت به دخترکی نه چندان مهلقا حذف کنی به همان گلدرشتی است که بگویی رئیس جمهور دولت عدالتورزی فردای کنار رفتنش به خاطر بیست میلیارد تومان دامن از دست داده! نه که محال باشد؛ بی مزه است. با ورود به جزئیات پرونده ها هم چاشنی قضیه بیشتر نمی شود.
▫️شباهت دیگر داستان این است که جامعۀ علاقه مندان هر متهم انتظار این برخورد را با خودشان نداشتند. هنوز خیلی از مسلمانان اروپا باور نمی کنند بود و نبود عدالت غربی نسبت به آنها تابع یک تصمیم سیاسی بوده. کمااینکه در ایران نیز خیلی ها هنوز نسبت به عملکرد رندانۀ دستگاه های دخیل در قضیه شوک زده هستند.
▫️با در نظر گرفتن این تقارن جالب می توان پرسید، چرا غربی ها ساختارهای حاکم بر خود را عادلانه تر ادراک (https://goo.gl/dz1qe8) می کنند؟ نمی شود منکر شد که مدرن شدن به دلیل تنوع بخشیدن به جنس منابع قدرت و در نتیجه تمرکززدایی از آن، ذاتا عدالت زاست. به بیان دیگر توسعۀ تخصص ها سیالیت قدرت را کاهش داده و مانع از تجمیع آن در نقاط بیشینگی می شود. در مقابل حکومت دینی هم از عناصری ذاتا عدالت زا و تمرکززدا بهره می برد که توان رقابت با دولت مدرن را دارد. با فرض این، ما چگونه ادراک مخاطبانمان را به ساختارهای غربی باخته ایم؟
▫️شاید اینجا بتوان از عامل دیگری نیز حرف زد که در فهم ایرانی و غربی از حقیقت نسبت عدالت و سیاست نهفته است. در نگاه ایدئالیستی ایرانی، سیاسی شدن یک پرونده قضایی، فساد محرز است. در طرف دیگر، نگاه رئال یک غربی شاید به موضوع اینگونه نباشد. مشکل آنجاست که حوزۀ عدالت نوعا قلمرو یقین نیست. وقتی بدانیم یقینهای نادر قضایی نیز گرانبار از نظریات و منافع و تمایلات حاکمان است وضعیت ظنون قضایی روشن است. این حاکمان شرور هستند که در نقاط قطعیت قوانین را می شکنند. عدالتورزی قدرت های مصلح اما، تماما در پیچ و خم ظنون آزموده می شود.
▫️در نگاه رئال به نسبت سیاست و قدرت، تفسیر در قلمرو ظنون، حق طبیعی و مشروع قدرتهای برتر است. در قلمرو ظنون، معادلات قدرت همانقدر مهمند که قواعد عدالت. ضرورتی ندارد که ما تسلیم این رویکرد رئال شویم. می توان به دنبال الگویی ایدهآل تر بود. به شرطی که توقع بیجا و زودهنگام، ادراک غلط به بار نیاورد، و ادراک غلط منجر به بی ارزش پنداشتن دست آوردهایمان در حوزۀ ساختن نظامی عادلانه نگردد.
⚖️⚖️⚖️
▫️این لینک را دکتر سامی العریان دیروز صبح برایم فرستاد؛ از رهبران جریان اسلامی امریکا که به تبع اتهاماتی که برایش ساختند و بلاهایی که دولت امریکا بر سرش آورد اکنون در استانبول زندگی میکند. چند مدتی هست که در تلاش است لابی بزند بلکم از ایران نیز در پروندۀ طارق رمضان آبی گرم شود. غلط نکنم بندۀ خدا بی خبر است خود ما همین روزها درگیر یکی از پرحاشیه ترین پرونده های سیاسی-قضایی سال های اخیرمان هستیم تا نشان بدهیم امامزادۀ بین المللی ای که درست کرده ایم فیک بوده. همان طور که شاید در ایران یک اتوبوس هم نشوند افرادی که خبر دارند یکی از کلیدیترین رهبران اسلامی اروپا را به چه فضاحتی انداخته اند.
▫️به هرحال نکتۀ جالبش وضعیت مشابه هر دو پرونده است. اتهامی که دوختهاند به سایز متهم نمی آید. اینکه طارق رمضان را با تجاوز به عنف نسبت به دخترکی نه چندان مهلقا حذف کنی به همان گلدرشتی است که بگویی رئیس جمهور دولت عدالتورزی فردای کنار رفتنش به خاطر بیست میلیارد تومان دامن از دست داده! نه که محال باشد؛ بی مزه است. با ورود به جزئیات پرونده ها هم چاشنی قضیه بیشتر نمی شود.
▫️شباهت دیگر داستان این است که جامعۀ علاقه مندان هر متهم انتظار این برخورد را با خودشان نداشتند. هنوز خیلی از مسلمانان اروپا باور نمی کنند بود و نبود عدالت غربی نسبت به آنها تابع یک تصمیم سیاسی بوده. کمااینکه در ایران نیز خیلی ها هنوز نسبت به عملکرد رندانۀ دستگاه های دخیل در قضیه شوک زده هستند.
▫️با در نظر گرفتن این تقارن جالب می توان پرسید، چرا غربی ها ساختارهای حاکم بر خود را عادلانه تر ادراک (https://goo.gl/dz1qe8) می کنند؟ نمی شود منکر شد که مدرن شدن به دلیل تنوع بخشیدن به جنس منابع قدرت و در نتیجه تمرکززدایی از آن، ذاتا عدالت زاست. به بیان دیگر توسعۀ تخصص ها سیالیت قدرت را کاهش داده و مانع از تجمیع آن در نقاط بیشینگی می شود. در مقابل حکومت دینی هم از عناصری ذاتا عدالت زا و تمرکززدا بهره می برد که توان رقابت با دولت مدرن را دارد. با فرض این، ما چگونه ادراک مخاطبانمان را به ساختارهای غربی باخته ایم؟
▫️شاید اینجا بتوان از عامل دیگری نیز حرف زد که در فهم ایرانی و غربی از حقیقت نسبت عدالت و سیاست نهفته است. در نگاه ایدئالیستی ایرانی، سیاسی شدن یک پرونده قضایی، فساد محرز است. در طرف دیگر، نگاه رئال یک غربی شاید به موضوع اینگونه نباشد. مشکل آنجاست که حوزۀ عدالت نوعا قلمرو یقین نیست. وقتی بدانیم یقینهای نادر قضایی نیز گرانبار از نظریات و منافع و تمایلات حاکمان است وضعیت ظنون قضایی روشن است. این حاکمان شرور هستند که در نقاط قطعیت قوانین را می شکنند. عدالتورزی قدرت های مصلح اما، تماما در پیچ و خم ظنون آزموده می شود.
▫️در نگاه رئال به نسبت سیاست و قدرت، تفسیر در قلمرو ظنون، حق طبیعی و مشروع قدرتهای برتر است. در قلمرو ظنون، معادلات قدرت همانقدر مهمند که قواعد عدالت. ضرورتی ندارد که ما تسلیم این رویکرد رئال شویم. می توان به دنبال الگویی ایدهآل تر بود. به شرطی که توقع بیجا و زودهنگام، ادراک غلط به بار نیاورد، و ادراک غلط منجر به بی ارزش پنداشتن دست آوردهایمان در حوزۀ ساختن نظامی عادلانه نگردد.