شارح | حمید عظیمی


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


پژوهشگر اندیشکده مرصاد
@hmida68

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


غدیر و مهندسی طبقاتی پیامبر

«... «عشرهٔ مبشره» یا «اهل شورا»ی خلافت هردو حاصل دیالکتیک امر واقع سیاسی، و امر مقدس برساخته از فضیلت «سابقیت» است. گو اینکه این طبقه حقیقتا بهرهٔ وافری از سابقیت داشته‌اند اما گویی نظم سیاسی موجود در نقطه‌ای میان طیفی پیوسته، یک شکستگی مصنوعی ایجاد و طبقه اول را بدین وجه در ابعاد مطلوب خود ترسیم نموده است. این درحالیست که تا جایی که به عصر نبوی باز می‌گردد هیچ تلاش سازمان یافته‌ای از سوی پیامبر ص برای ایجاد چنین طبقه‌ای مشاهده نمی‌شود. آنچه از گفتار و کردار پیامبر در زمینه فضائل قابل اثبات است برای آنکه بتوانند «طبقهٔ اول» عنوان بگیرند بیش از اندازه مضيق يا موسع هستند. این روایت‌ها یا همچون آنچه در تفضيل علی ع، اهل‌بیت، یا تک‌چهره‌های شاخص صحابه آمده است مضيق‌اند و یا مانند آنچه در وصف جایگاه اهل بدر ، اصحاب شجره یا قریش و انصار و عامهٔ صحابه وارد شده بیش از اندازه متسع هستند . گویی پیامبر ص عامدانه اراده کرده است که حد فاصل میان جانشین خود تا طبقه بعدی را مبهم و مشتت مهندسی کند»؛ فاصلهٔ میان «شخص اول» یعنی امیرمؤمنان و «طبقهٔ اول» یعنی اصحاب بدر.

مناسبات حدیثی بینافرقه‌ای، ص32

#غدیریه #غدیر #سقیفه #خلافت

https://www.instagram.com/p/CR6DBSwDGVb/?utm_medium=share_sheet


🗳 برای فهم وضعیت کنونی #انتخابات شاید این ساده‌سازی فیزیکی از ادبیات #تحلیل_شبکه‌ مفید باشد:

🔸 گاهی یک عنصر کم‌وزن چون به لحاظ طیفی در گرانیگاه شبکه ذی‌نفوذان ایستاده رویش اجماع می شود. گاهی هم چون خودش وزنش بالاست گرانیگاه را سمت خودش می کشد.

🔺خروجی ظاهری هردو مدل رسیدن به تعادل است. اما مدل اول تا وقتی خودش را کارآمد نشان میدهد که ذی نفوذان اصلی ارادۀ همگرایی داشته باشند. به‌محض بحرانی شدن شرایط است که بی‌خاصیتی این مدل و بازیگر موازنه‌ساز بروز پیدا میکند و ناپایداری تعادل رخ می‌نماید.

🔺واقعیت کنونی شبکۀ ذی‌نفوذان سیاسی داخل این هست که در میانۀ دوقطبی #شیخ و #سید، جز شخص رهبری، همه کوتوله‌اند. اساسا دوقطبی‌ها خودشان اجازه برکشی و گسترش خرده شبکه‌هایی که در نسبت‌گیری با دوقطبی معلق یا مرددند را نمی‌دهند و مانع از ایجاد #جریان_سوم می‌گردند.

❓در چنین شرایطی که گزینۀ اصلی یکی از دو قطب حذف گردیده و هزینه‌کرد اصلی از کیسۀ مشروعیت انجام پذیرفته، من اصرار بر مدل‌های تعادلی و سهامی را نمی‌فهمم. اگر بناست از حلاوت مشارکت چشم بپوشیم دست‌کم بهتر است خود را از تجربۀ انسجام میان ارکان حکمرانی محروم نکنیم.

کردم کنایتی و مکرر نمی‌کنم🙌🏻


اینجاست که دیگر توقف بر سوال واقع‌نمایی طرح‌وارۀ امیرمعزی بلاوجه می گردد. همانگونه که او خود نیز به درستی معترف است، تراث شیعی به اندازۀ کافی از هر دو درونمایۀ تفویضی و تقصیری اشباع شده است. این ادبیات هردو به قشر و تاریخی متفاوت اما حقیقی از تشیع بازمی‌گردد که به حسب شرایط عصری و مصری «گزینش» شده‌اند. این همان موقعیت ایدئولوژیکی است که بخشی از جریانات فکری ایران در شرف گزینش و نه تنها توصیف آن هستند. گزینشی که به همان مقدار که درگرو واقع‌نمایی در ارجاعات خود است، گروگان آزموده شدن در صحنۀ عینی جامعۀ درحال گذار ایرانی خواهد بود.


https://vrgl.ir/99yuR


امامِ ایرانشهر: در سنتزپذیری امیرمعزی و سیدجواد طباطبایی

این ایام که کشور هنوز در تب دوگانۀ میدان و دیپلماسی است، گسل گفتمانی دیگری نیز در کشور ما به حرکت درآمده که البته به قدری در عمق است که هنوز بعید است یک درصد سطح جامعۀ ایرانی نیز تکانۀ آن را حس کرده باشند. طرح بحث امیرمعزی (+) در مورد رابطه تشیع و عرفان شرقی ظاهرا چیزی بیش از بازگویۀ همان پروژۀ فکری خود که قریب سه دهه پیگیر آن است نبود اما احساس می شود این بار با حساسیت های بیشتری مواجه گردید. در این میان از واکنش رقبای همیشگی‌اش در حلقۀ پرینستون (+) که بگذریم تعرض گزندۀ رسول جعفریان (+) به امیرمعزی جالب تر بود. هرچند در این موضوع سابقه ای از جعفریان در دست نیست اما به گمان من از زمانی که این مقرِّر رسمی تاریخ تشیع با تخصص خود تسویه حساب کرد و حکمیت تاریخی را در انحصار فقها دانست (بنگرید +) باید توقع چنین موقفی را از او می داشتیم.

چنانکه خود امیرمعزی نیز مصرانه وانمود می کند، پروژۀ فکری او با وجود تاثر از کُربن، بیشتر در فلک تاریخ سیر می کند و بر مادۀ اسناد متنی استوار است تا فلسفه و پدیدارشناسی؛ درعین حال سخت معتقدم علت حساسیت های برانگیخته در مورد وی دقیقا به خیزهای فراتاریخی او بازمی گردد که در سخنرانی‌اش، بیش از کتب و مقالات وی نمود دارد. در حقیقت احساس می شود امیرمعزی با این سخنرانی در لایۀ قرائت ایدئولوژیک از تاریخ وارد شده است که البته پیش از او کسانی چون جعفریان و مدرسی طباطبایی جایگاه مستقری در این لایه برای خود دست و پا کرده بودند. این موضوع البته از نگاه نگارنده نه قدح یک نظریه بلکه دقیقا نشان بلوغ آن است چه که سخت باور دارم رهایی از سوژگی و حکایتگری از واقعیت جز با دست اندازی به متعلق شناخت قابل حصول نیست.

نقطۀ مفصلی بحثی که امیرمعزی مطرح می کند اشاره به «علی ایرانی» از زبان تئوفنس، مورخ یونانی است. اینجاست که تصویر گنوسیستی او از تشیع نخستین با هویت طلبی مخاطب ایرانی وی پیوند می خورد و ایده وی را عامه پسند می سازد. پیش از امیرمعزی کسانی چون نصر و شایگان نیز عمدۀ همت خود را بر برجسته سازی بعد باطنی تشیع و پیوند زدن آن با هویت ملی ایرانیان گمارده بودند. پروژه امیرمعزی اما به سبب صبغۀ تاریخی پررنگ تر و کاستن از مایۀ فلسفی و استعلایی بحث مسیر کوتاه تری را تا درک طعم آن در ذائقۀ مخاطب عام ایرانی در پیش دارد. ورای این موضوع نفس تأکید امیرمعزی بر عنصر ایرانی این باطنی گری و پیوند زدن آن با قلب مذهب در قالب تطبیق بحث خود بر منابع کانونی شیعه همچون کافی کلینی بر قوت تاثیر طرح او در مقایسه با مطالعات مستشرقینی چون اتان کلبرگ می افزاید. چنان که گذشت و می آید همین خاستگاه تاریخی و رهیافت هویتی است که واکنش جدی تر دو طیف فکری را اقتضاء کرده است؛ نخست مورخانی چون حسن انصاری و جعفریان که دعاوی امیرمعزی را در تیررس تسلیحات علمی خود می بینند؛ و دیگری سردمدار فلسفۀ تاریخ هگلی در ایران یعنی سیدجواد طباطبایی.

از طباطبایی البته تاکنون واکنشی نسبت به طرح امیرمعزی مشاهده نشده است اما این موضوع را ازقضا می توان اماره ای منفی بر همخوانی طرح تشیع ایرانی باطنی با ایدۀ ایرانشهری طباطبایی دانست. این یک نقش‌مایۀ جهانی است که ‌راست محافظه‌کار را با اندیشه‌های تئوصوفیستی پیوند می دهد. (بنگرید +) از آنجا که طباطبایی با احدی از بازیگران فکری داخلی جز به طعن و تخاصم نسبت برقرار نکرده است احتمالا سکوت او را باید افقی برای همگرایی دید. او تاکنون سخت به هایدگریسم چپ و راست ایرانی از شریعتی و جلال گرفته تا فردید و دوستدار و داوری تاخته است و مجالی برای پیوند با هویت‌جوئی در غیریت با غربِ مدرن باقی نگذاشته است. سنتگرایی نصر نیز به سبب مایۀ پدیدارشناختی خود نمی‌تواند جذابیتی برای طباطبایی ایجاد کند. از سوی دیگر هرچند روحانیت سنتی در سطح تئوریک متحد طبیعی ایدۀ هگلی ایرانشهری می توانست باشد اما در عمل دست‌کم تازمانی که روحانیت سوارۀ مرکب قدرت است، ایدۀ نامأنوس طباطبایی نمی‌تواند طمعی به نهاد روحانیت داشته باشد. در چنین شرایطی است که می توان تصور کرد تشیع ایرانی باطنی، الهیاتی فراهم کند که با کمترین دستکاری در کنار فلسفۀ سیاسی ایرانشهری گرفته و روح (geist) ایرانیت را از وابستگی تنگاتنگ به عنصر زبان رهایی بخشد.


صراحی می‌کشم پنهان و مردم دفتر انگارند... فاغشینا به‌لب شاید که خود در مقصد اندازیم؛
به رمضان المبارک رأس قرن چهارده از این مطلب فارغ شدم. باشد که فالی خوش بوَد.
https://www.instagram.com/p/COW5qdwALWL/?igshid=z18w1ove4m5c

https://www.academia.edu/47861603/Inter_Sectarian_relations_between_hadith_schools_in_first_three_Islamic_centuries


گفتگوی من با تی آر تی عربی... که متاسفانه با وجود تاکید و اصرار من بر نقل بدون دخل و تصرف اینچنین منعکس شده است:

https://www.trtarabi.com/issues/إيران-البحرين-والإمارات-تضحيان-بفلسطين-لإرضاء-أمريكا-28806


Репост из: اندیشکده مرصاد
✍️ پیمان ابراهیم یا سِفر خروج: درنگی در تطبیع اماراتی-اسرائیلی

👤 حمید عظیمی – اندیشکده مرصاد

🔹پنج سال پیش شاید کسی تصور نمی کرد در چنین روزهایی دو دولت حاشیۀ خلیج فارس را همزمان در حال امضای قرارداد عادی‌سازی روابط با نتانیاهو ببینیم. نه به این علت ما اعتمادی به پایبندی سران خلیجی به آرمان فلسطین داشتیم. بلکه به این سبب که قطار تاریخ آن زمان در جهت دیگری سیر می‌کرد. شاید اندکی بازگشت به گذشته مفید باشد برای اینکه بتوانیم در میان هیاهوهای این ایام و روایت‌های غالبی که از آن ارائه می‌شود تصویر دیگری از آرایش دوستان و دشمنانمان بیابیم.

🔹از زمان سقوط صدام و قطعی شدن شکست پروژۀ مقاومت پان‌عربی، طرح موضوع توسعۀ روابط با اسرائیل یکی از کلیشه‌های سیاسی منطقۀ ما بوده است. اواسط دهۀ نخست این قرن اوج چنین حرکت‌هایی بود و ما همزمان شاهد مغازله دولت ترک‌ها و آذری‌ها و کردها با رژیم صهیونیستی بودیم. در کردستان طالبانی دوست ما حتی بیشتر از بارزانی در روابط آشکار با اسرائیل جسارت به خرج می‌داد. علی‌اف پا را فراتر گذاشته بود و عملا یکی از پایگاه های هوایی خود را در اختیار رژیم قرار داد. اما شاید چشم‌گیرترین شیرین‌کاری‌ها را ذهن داووداغلو طراحی کرده بود. ترک‌های اسلام‌چی در آن ایام مجدانه در تلاشی موثر بودند تا اسد را روانۀ تلاویو کنند و آخرین سد مقاومت عربی را بشکنند.

🔹بین خلیجی‌ها جز یک کشور که بیشتر از همه برای عادی‌سازی روابط از خود جنب‌وجوش نشان می‌داد -یعنی قطر!- باقی دول حاشیۀ خلیج فارس ترجیح می دادند زیر سایۀ برادر بزرگتر خود حرکت کنند. عربستان که دیگر همزمان رهبری اتحادیه عرب ناصر و کنفرانس اسلامی فیصل را به ارث برده بود تنها سوریه را مانع ایجاد اجماع عربی مطلوب خود برای سازش با اسرائیل می دانست. بنابراین در ریاض بندر بن سلطان، با هیجان ناظر شیب تند مذاکرات آنکارا-دمشق-تلاویو بود تا آنچه را که از عرفات نتوانسته بود بگیرد از اسد بگیرد.

🔹شاید کمتر ذکری مانده باشد از اینکه امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها چه روایتی از این موج همگرایی با تلاویو پمپاژ می کردند. اما تقریبا همه اکنون می دانند غرض از آن خیمه‌شب‌بازی‌های همسایگان ما چیزی جز حل مسائل محلی خودشان نبود. ترک‌های حزب عدالت‌وتوسعه حقیقتا به چیزی بیش از زدن ریشۀ ژنرال‌های کمالیست فکر نمی‌کردند. کردها به فکر موازنۀ خود با بغداد پس از صدام بودند. باکو هم کابوس روز و شبش همچنان ایروان بود و نه ایران.

🔹تکرار «تهدید مشترک» ایرانی باعث نشد روابط هیچ‌کدام از کردها و آذری‌ها و ترک‌ها با ایران شباهتی به خصومت ایرانی-اسرائیلی پیدا کند. دقیقا به این سبب که مسئلۀ ایران سبب اصلی رو آوردن به رژیم صهیونیستی نبود.این نوع پیوندها نشان داده‌اند که به ادنی دلیلی قابل گسست هستند. همان‌گونه که تنها یک نمایش شارون و ورود وی در مسجد الاقصی میراث اسلو را به باد داد، در موج دوم نیز حملۀ اسرائیل به کشتی مرمره تمام طرح ائتلاف ترکی-عبری را نقش بر آب کرد. امروز وضع به نحوی است که دیوید هرست نویسندۀ شهیر وابسته به جناح ترکی-قطری با افتخار همه‌جا تکرار می کند که یوسی کوهن، ترک‌ها را تهدید بزرگتری در قیاس با ایران تلقی می‌کند...

🔗 متن کامل این یادداشت را در لینک زیر مطالعه کنید:
https://mersadcss.com/fa/product/israel-united-arab-emirates-normalization-agreement/

©️ @mersadcss 🔷🔷🔷


Репост из: اندیشکده مرصاد
✍️ کرونا، نفت، رکود و آشوبِ سازنده

👤 حمید عظیمی

💢منطقه در فردای دو بحران بزرگ این روزها یعنی نفت و کرونا چه چهره ای ممکن است داشته باشد؟

🔹ما با تحولی در مقیاس بحران مالی جهانی در ۲۰۰۸ یا بحران نفتی ۱۹۸۶ و یا جنگ یوم کیپور مواجهیم که نفت به مثابه هورمون دگردیسی در پیکره‌بندی قدرت جهانی عمل کرده است. مورد اخیر را می توان زمینه‌ساز سقوط ناصر و پهلوی دانست. بحران دوم نقشی بی‌بدیل در فروپاشی شوروی ایفا نمود. آخرین مورد نیز همزمان شد با ناآرامی‌های ایران و سپس موج بهار عربی. اکنون پس از یک دهه آرامش، جهان پساکرونایی آمادۀ تغییرات جدیدیست که سویۀ آن نیاز به کندوکاوی بیشتر دارد.

#نفت #کرونا #پسا_کرونا #سیاست_منطقه

🔗 علاقمندان می توانند متن کامل این یادداشت را در لینک زیر مطالعه نمایند:
👉 http://mersadcss.com/fa/product/corona-and-oil/

©️ @mersadcss 🔷🔷🔷


صادقانه بگویم... توقع این سطح حکمت و متانت را در تصمیم‌گیران پرونده سوریه نداشتم! در فضای احساسی بعد از شهادت رزمندگان حزب الله، بیانیه مرکز مستشاری و پیغام و پسغام‌های دیپلماتیک نشانه‌های درکی درست از منطق تعامل با ترکیه بود.

اندک تماس با ترک‌ها نشان می‌دهد که این جماعت بی‌نهایت مغرورند و البته بی‌اندازه محتاط. کافیست آبرویشان را نبری تا با مختصری تهدید نسبت به منافع عمقی و نامحسوسشان عقب‌نشینی کنند. ماجرای شبکه برق و درگیری‌های استانبول بعد از اولدورم بولدورم‌های اردوغان در اوایل 2016 نشان می‌دهد مدت‌هاست این سبک مهار در دستورکار بوده. سبکی که ریسک و هزینه آن بسیار کمتر از روش پرسروصدای روس‌ها در ایام بعد از ساقط کردن جنگنده روسی توسط ترک‌ها بود.

قیمت این منطق اکنون با وضعیت سبد متزلزل آراء حزب حاکم دوچندان نیز شده است. محور مقاومت چاره‌ای جز تنظیم دوباره و هموارهٔ ادراک اردوغان درباره موازنهٔ قوا ندارد. بااین‌حال بهتر است آنکارا این موضوع را مثلا در درآمدهای توریستی سال آتی حس کند و نه یک ضربهٔ مستقیم و شناسنامه‌دارِ بی‌آبرو کننده.

بخواهیم یا نه ما و ترک‌ها سخت به همدیگر نیاز داریم. نیازی که اولا ناشی از تفاوت جنس قدرتمان و ثانیا ادراک درست طرفین از نقاط قوت یکدیگر است.


بالاخره نقشهٔ معاملهٔ قرن رونمایی شد. همانطور که پیش‌بینی می‌شد همه چیز به ضرر فلسطینی هاست الا یک بخش از فلسطینی ها، فلسطینی های ساکن غزه. کابوس کانتون ها برای ساكنان كرانه محقق شده است و ثلث سرزمین خود را نیز از دست داده‌اند، یعنی دوبرابر چیزی که صهیونیستها در مذاکرات سابق طالب آن بودند. در مقابل اما غزه نه تنها چیزی از دست نداده است بلکه آنچه از کرانه کنده شده به غزه پیشکش و مساحتش سه برابر می شود. عمده سرمایه گذاری 30 میلیارد دلاری وعده داده شده در منامه نیز ظاهرا به شهرک صنعتی و فرودگاه و بندر آن تعلق خواهد گرفت. این موضوع لازم نیست غزاوی ها را راضی کند، بلکه کافیست در زمان لازم همچون برادران بزرگتر خود نخواهند «تلفات بگیرند».
این همان زمانی است که ابومازن نیز به سلفش ابوعمار اقتدا نماید. یعنی انتحار با انحلال تشکیلات أمن الوقائي و رها کردن هسته های جهادی برای درگیری های امنیتی در سایۀ انتفاضۀ مردمی محتمل. در چنین شرایطی غزه که عملا تبدیل به یک واحد سیاسی مجزا شده است می تواند به واکنشی نمادین اکتفا کند و اجازه بدهد که اسرائیل ماهرانه مزیت خود را در درگیری های محدود و نقطه ای، علیه شرایط امنیتی در کرانه به کار گیرد.
البته این پایان خوشی برای غزاوی ها نخواهد بود. اگر دولت اول اسلو اراضی 48 را فروخت و دولت دوم آن گروه های مبارز را در کرانه نابود کرد، دولت سوم بدون شک پروژه اصلیش برچیدن حماس از غزه خواهد بود. ماموریتی که دحلان به خوبی برای آن آماده شده است.


در اهمیت «شخص» سردار سلیمانی و جایگزین‌ناپذیری او:

هاآرتس: نصر الله نتوانست انتقام مغنیه را بگیرد... چون دیگر مغنیه را نداشت! همین موضوع پس از سلیمانی ممکن است دامنگیر ایران شود. (نقل بمضمون)


امروز هیچ چیز به اندازۀ ارادۀ پاسخگویی تا «سرحد جنگ» نمی تواند در برنامۀ گستردۀ دشمن برای به زانو درآوردن ایران اسلامی رخنه ایجاد کند. تا زمانی که جنگ «خط قرمز» هر دو طرف منازعه باشد، نمی توان عدم تقارن موجود در سازوبرگ ها را پوشش داد. از طرفی دشمن اشراف کافی برای تشخیص نمایش جنگی را از آرایش جنگی دارد. برای به هم ریختن بازی دشمن تنها و تنها باور حقیقی و ارادۀ قطعی و اقدام تمهیدی به منظور استمرار زنجیره ضربات انتقامی ولو اینکه منجر به جنگ تمام عیار گردد ضرورتی ناگزیر است.

شاید یک اقدام قابل بررسی برای ظهور این اراده و تمهید تحقق آن بسیج نظامی عمومی به شکل پیش‌دستانه و اجرای آموزش های جنگ شهری باشد. خصوصا اگر بتوان ضمن این برنامه قانون منع حمل سلاح را معلق نموده و به مسلح نمودن عمومی داوطلبان اقدام نمود. چنین اقداماتی به سبب ریسک بالای خود می توانند دلالت محکمی بر جدیت ایران برای پیگیری حقوقش تا نقطه درگیری گسترده نظامی باشد.


چند جا هم عارض شدم... الان وقت هزینۀ نقد و فوریست... نه نسیه و نمایش... اگر راه جانبازی هنوز باز نیست ... راه جهاد اموال که مقدم بر نفوس شده باز است... انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالًا وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُم‏...
جهاد سازمان یافته و تشکیلاتی متولیی دارد که گویا مشغول چرتکه انداختن است... ما اگر بتوانیم فضای حرکت های استشهادی و انغماسی خودجوش را دوباره احیاء کنیم ابزاری رعب‌انگیزمان علیه غرب را بازسازی کرده ایم.

دو رکن انگیزه‌بخش برای این نحوه عملیات ها اخذ فتوا و همچنین حمایت از بازماندگان آنهاست. این دو مورد هم هرقدر مسئولیت دولتی کمتری ایجاد بکند مطلوب‌تر است. لذاست که در نخستین موارد به حکم آیت الله فاضل اتکا شد... اما رکن دوم را نباید متوقف بر رکن اول گذاشت. شاید تا وقتی اقلا 100هزار دلار برای ده خانواده جمع نشود کسی از اهل فتوا را نتوان به جدیت موضوع ملتفت کرد.


انقلابی ها اگر جهاد نکنند، بیشک فساد می کنند. حال یا چون ابن‌عباس به فکر بیت‌المال بصره می افتند یا چون زیاد به فکر دارالاماره‌اش. «امام» هم «نظام» را مجبور به جهاد نمی کند. حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.


تا وقتی که ایران در خلیج فارس جبهه را باز نکند جریان همسوی عراقی و باقی همپیمانان جرات ورود جانانۀ در معرکه را نخواهند یافت. ورود مستقیم ایران در عراق چه حاکمیتی باشد و چه مردمی تبعات منفی بسیاری خواهد داشت. همینطور است تحمیل هزینه های فشردن اولین ماشه به عراقی ها. خصوصا که اکنون با شهادت حاج قاسم واقعا مفصل هماهنگی اجزای این جبهه سست شده است. به هردلیل «شخص» سردار در این سال ها نقشی بسیار تکینه در هماهنگی و جسارت اجزاء این جبهه در راس و حتی لایه های میانی داشته است. همین موضوع در مورد مجموعۀ تحت امر خود سردار شهید نیز صادق است. اکنون با شهادت او هرگز «قاآنی» و یا دیگران تا مدتها نمی توانند جای خالی وی را پر کنند. لذا در واکنش‌های اولیه الهام‌بخشی حرکت حاکمیتی و مردمی ایرانیان اهمیتی ورای اتکا بر تصمیمات ابلاغی از اتاق عملیات های مشترک نظام و متحدانش دارد.


گفتمان «دولت مقتدر»

روحانی راست می گوید. شرایط ما جنگی است. شیخ حقوقدان آمد تا سرهنگ ها نیایند و سایۀ جنگ دور شود اما اکنون خود آژیر قرمز را کشیده است. در جنگ، ملت ها نیاز به قدرت دارند و نه قانون، نیاز به ژنرال دارند و نه وکیل. با اعتراف خود شیخ، دیگر نباید سخت باشد ایجاد وحدتی ملی بر سر اینکه امروز گفتمان سیاسی ما نیاز به حماسه (=اقتدار) دارد، و نه عدالت(=بهار!)، و نه صبر (=پایداری/مقاومت)، و نه آزادی (=اصلاحات/توسعۀ سیاسی)، و نه عمران (=کارگزاران/توسعۀ اقتصادی). ممکن است یک روز بعضی از این گفتمان ها لازم باشد پررنگ شود یا همچون «اعتدال» نه اصلا گفتمان باشد و نه هیچ وقت لازم! ؛ اما امروز روز این صحبت ها نیست.

سرداران امنیتی هم بهتر است جایشان را به سرداران جهادی بدهند تا به جای صحبت از بالابردن صبر مردم از بالابردن ریسک حریف حرف بزنند. اگر لباس‌سبزها امروز از سرمایه هایشان خرج نکنند معلوم است هلدینگ هایشان از باب «و الذین یکنزون ...» بوده است نه از باب «و اعدوا لهم...». سردارها باید مستقل از سرنوشت صندوقها اول تکلیف خود را مشخص کنند. اگر مصمم بودن سردارها برای جان‌فشانی مسجل شد، صندوق‌ها هم احتمالا همراه خواهند شد. اگر نظام مبارزۀ منفی و محافظه کارانه را رها کرده و خود مسیر تغییر را ترسیم کند، برای طبقۀ فرودست و متوسط که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند انتخاب مسیر تغییر بر تحمیل آن ترجیح خواهند یافت.

دولت سرداران باید بر اساس یک تعهد شدنی و برای یک ماموریت زمان‌مند بر سر کار بیاید. جمهوری موقت سرداران باید بتواند صادرات را تا 1 میلیون بشکه بازگرداند. آن هم نه فقط باواسطه های عراقی. باید 300 تای دیگر را هم هدفمند در منطقه خیرات کند. باید بتواند دول جنوبی را شده کشان کشان بر سر میز پیمان امنیتی بکشاند. باید بتواند جنگ فرسایندۀ سوریه را با یک سری کشیدۀ آبدار به تلاویو و نوازش گرم از آنکارا نهایی کند. باید با ایجاد بهشتی برای آف‌شورها از FATF غنیمت و انتقام بگیرد. باید برجام را برای همیشه بایگانی کرده و بازرسان را بیرون کند. باید برنامۀ هسته‌ای را با چاشنی TNWها از سر بگیرد.

همۀ اینها باید تهدیدات بالقوه ای گردند که تا پیش از انتخابات امریکا فضای رسانه ای جهان را اشباع نماید. در صورت انتخاب مجدد ترامپ، بالفعل شدن آنها نتیجه ای جز عقبنشینی دولت دوم ترامپ نمی تواند به دنبال داشته باشد. اگر یک چیز در مورد پالئوکانیزم ترامپ قطعی باشد آن است که به دنبال یک جنگ گسترده در خاورمیانه نیست. نه ترامپ ریگان است و نه بن‌سلمان صدام. هیچ کس بیش از ما آمادگی ورود در یک جنگ تمام عیار را ندارد و این ماهیت منازعه را به جنگ اراده ها مبدل می کند.


♦️در دانشگاه اسلامی غزه، پایگاه فکری حماس، شیعه چگونه معرفی می شود؟

- اعتقاد به تحریف قرآن جزو اجماعیات و ضروریات مذهب شیعه است! ممکن است کسانی از شیعه به این عقیده نداشته باشند اما هر کس بدان معتقد است بالاجماع کافر است.
- درست است که مصحفی که در دست شیعیان است تفاوتی با مصحف عثمانی ندارد اما این موضوع به دلیل عقیدۀ آن ها بر حجیت عمل به قرآن موجود تا زمان رو نمایی از مصحف اصیل توسط امام زمان است.
- با نقل عبارتی از امام خمینی که می گوید «مفتخریم که نهج البلاغة بعد از قرآن مهمترین قانون اساسی حیات بشر است»، طرح می شود که این به معنای پایین آوردن شأن سنت نبوی در برابر کتابی است که به دروغ به علی ع منتسب شده است.
- نقل روایت کشی در رواج سب اولی و دومی، به عنوان عقیده شیعه.
- نقل کلام امام خمینی در تفضیل ائمه بر تمام ملائک و رسل و استنباط اینکه این ادعا شامل تفضیل ائمه بر رسول الله ص نیز می شود.
- نقل روایتی که بیان می کند بول و غائط ائمه سبب دخول بهشت است!

🕐 این ارائۀ بحث در سال 2013 ضبط شده است.

⚠️لازم به ذکر است منهج این دانشگاه بر منهج سلفیت بنا شده است و در منابع درسی آن عقیده اشعری مورد نقد قرار می گیرد.

https://www.youtube.com/watch?v=EJ2sWNX0UFM


https://www.patreon.com/posts/sami-al-arian-on-17523352
⚖️⚖️⚖️
▫️این لینک را دکتر سامی العریان دیروز صبح برایم فرستاد؛ از رهبران جریان اسلامی امریکا که به تبع اتهاماتی که برایش ساختند و بلاهایی که دولت امریکا بر سرش آورد اکنون در استانبول زندگی میکند. چند مدتی هست که در تلاش است لابی بزند بلکم از ایران نیز در پروندۀ طارق رمضان آبی گرم شود. غلط نکنم بندۀ خدا بی خبر است خود ما همین روزها درگیر یکی از پرحاشیه ترین پرونده های سیاسی-قضایی سال های اخیرمان هستیم تا نشان بدهیم امامزادۀ بین المللی ای که درست کرده ایم فیک بوده. همان طور که شاید در ایران یک اتوبوس هم نشوند افرادی که خبر دارند یکی از کلیدی‌ترین رهبران اسلامی اروپا را به چه فضاحتی انداخته اند.

▫️به هرحال نکتۀ جالبش وضعیت مشابه هر دو پرونده است. اتهامی که دوخته‌اند به سایز متهم نمی آید. اینکه طارق رمضان را با تجاوز به عنف نسبت به دخترکی نه چندان مهلقا حذف کنی به همان گل‌درشتی است که بگویی رئیس جمهور دولت عدالتورزی فردای کنار رفتنش به خاطر بیست میلیارد تومان دامن از دست داده! نه که محال باشد؛ بی مزه است. با ورود به جزئیات پرونده ها هم چاشنی قضیه بیشتر نمی شود.

▫️شباهت دیگر داستان این است که جامعۀ علاقه مندان هر متهم انتظار این برخورد را با خودشان نداشتند. هنوز خیلی از مسلمانان اروپا باور نمی کنند بود و نبود عدالت غربی نسبت به آنها تابع یک تصمیم سیاسی بوده. کمااینکه در ایران نیز خیلی ها هنوز نسبت به عملکرد رندانۀ دستگاه های دخیل در قضیه شوک زده هستند.

▫️با در نظر گرفتن این تقارن جالب می توان پرسید، چرا غربی ها ساختارهای حاکم بر خود را عادلانه تر ادراک (https://goo.gl/dz1qe8) می کنند؟ نمی شود منکر شد که مدرن شدن به دلیل تنوع بخشیدن به جنس منابع قدرت و در نتیجه تمرکززدایی از آن، ذاتا عدالت زاست. به بیان دیگر توسعۀ تخصص ها سیالیت قدرت را کاهش داده و مانع از تجمیع آن در نقاط بیشینگی می شود. در مقابل حکومت دینی هم از عناصری ذاتا عدالت زا و تمرکززدا بهره می برد که توان رقابت با دولت مدرن را دارد. با فرض این، ما چگونه ادراک مخاطبانمان را به ساختارهای غربی باخته ایم؟

▫️شاید اینجا بتوان از عامل دیگری نیز حرف زد که در فهم ایرانی و غربی از حقیقت نسبت عدالت و سیاست نهفته است. در نگاه ایدئالیستی ایرانی، سیاسی شدن یک پرونده قضایی، فساد محرز است. در طرف دیگر، نگاه رئال یک غربی شاید به موضوع اینگونه نباشد. مشکل آنجاست که حوزۀ عدالت نوعا قلمرو یقین نیست. وقتی بدانیم یقینهای نادر قضایی نیز گرانبار از نظریات و منافع و تمایلات حاکمان است وضعیت ظنون قضایی روشن است. این حاکمان شرور هستند که در نقاط قطعیت قوانین را می شکنند. عدالتورزی قدرت های مصلح اما، تماما در پیچ و خم ظنون آزموده می شود.

▫️در نگاه رئال به نسبت سیاست و قدرت، تفسیر در قلمرو ظنون، حق طبیعی و مشروع قدرتهای برتر است. در قلمرو ظنون، معادلات قدرت همانقدر مهمند که قواعد عدالت. ضرورتی ندارد که ما تسلیم این رویکرد رئال شویم. می توان به دنبال الگویی ایده‌آل تر بود. به شرطی که توقع بیجا و زودهنگام، ادراک غلط به بار نیاورد، و ادراک غلط منجر به بی ارزش پنداشتن دست آوردهایمان در حوزۀ ساختن نظامی عادلانه نگردد.


داشتم حساب می کردم... این دهمین بود!
دهمین نهادی که در طول این یک سال، برای بستن چند قلم پروژه سراغشان می روم.

یک دسته پروپوزال را خیلی جدی و امیدبخش تحویل می گیرند، چند ماهی اوراق را می چرخانند و شما را نیز، وقتی که از پیگیری هایت کلافه شدند آن وقت می فرمایند که مقبول طبع مردم صاحب نظر نیفتاده، آخرسر وقتی یاس را در قیافه ات می بینند رو می کنند که از اول هم دخلشان خالی بوده! گویا فقط می خواسته اند خلوت شدن دوروبرشان را اندکی عقب تر بیندازند.

تمام اینها نهادهای انقلابی هستند و از بخت ما، برادر نوبخت خوب همگی را به زانو درآورده. الان وقتی که کلام شیخ مهدی طائب را به یاد می آوردم که دورۀ خوش‌خوشان احمدی‌نژاد می گفت زمان خاتمی با ما چنان کردند و الان نوبت ماست، درکش می کنم. نوبخت را نیز!

انگار یک الگوی رزونانسی از گسترش نزاع شکل گرفته است. در هر رفت و برگشت تراکم نفرت یک طرف و شدت تلافی طرف دیگر بالاتر می رود. از قضا هیچ کدام هم آن قدر ضعیف نمی شود که کنار بکشد و طرفین تا استهلاک کامل سیستم به تنش ادامه می دهند. البته قربانیان هردوره، مجموعه های کوچکی هستند که ذخایر لازم برای تحمل 8 سال قطع بودجه را ندارند.

و من، همچنان به #دولت_انضمامی فکر می کنم. به اینکه آیا راهی نبود که امروز میان زوال مجموعه های خرده پای انقلابی و رفتن زیر بلیط آقای نوبخت، مجبور به انتخاب نباشیم؟

https://t.me/az_mrsd/2


Репост из: اندیشکده مرصاد
◀️حمید عظیمی:
مشکل اصلی نبود اعتماد بین طرفین است/ نظریه «دیپلماسی مذهبی» سازوکاری برای «اعتمادسازی» ایجاد می‌کند

🎤بخشهایی از گفتگو:
🔸سازۀ نظری بنده عمدتا روی سه ستون قرار گرفته و روی سه مفهوم اساسی استوار شده. یکی مفهوم «عقد» است که به شکل ویژه ما می خواهیم از آن استفاده کنیم، یکی مفهوم «نهاد» است و سومی هم مفهوم «صنف».

🔸موضوعی که همیشه هست اینکه شما در ارتباطات دو هویت اجتماعی مشکل «پیش‌بینی ناپذیری» دارید. یعنی مشکل همیشه مسائل روز و آنی ما نیست. خیلی وقت ها دو جریان اجتماعی با هم درگیر می شوند بخاطر آینده‌ای که از روند ارتباطاتشان با هم تصویر می کنند.

🔸در تعاملات مذهبی اتفاقی که می افتد این است که مذهب و عامل دین یک سری ارزش های دیگر ایجاد می کند که خیلی جاها از ارزش و مقدس بودن یک «عقد» می تواند جلوتر بزند، یعنی شما می توانی با طرف های دیگر قراردادی ببندی بر سر مسائل مذهبی که بعد از 5 سال یا 10 سال که از آن موضوع گذشت، با این توجیه که مسائل قدسی دیگری وجود دارد که ایجاب می کند که من این تعهدم را نادیده بگیرم این را کنار بزنید. این یک عدم قطعیت شدید ایجاد می کند در تصور مجموعه های مذهبی نسبت به یکدیگر.

🔸تا این درست نشود با یک مسئله بزرگ مواجهیم، مثل این است که در دنیای امروز زیرساخت نظری حقوق بین الملل نداشته باشی... تعامل آنی هم می توان کرد ولی تا آن زیرساخت وجود نداشته باشد شاید بشود گفت که هفتاد درصد تعاملات شما در سطح بین الملل به هم می ریزد. خیلی از این مکانیزم ها در جامعه عرب صدر اسلام خیلی بهتر از الان ما وجود داشته است. قسم که میخوردند قسم بود واقعا! حتی برای مشرکش هم سنگین بود که عهدش را بشکند. فکر کنید در چنین جامعه بسیطی ساختاری مثل این تعهدات از بین می رفت؛ آن ها چقدر بدوی تر و عقب‌مانده تر می شدند. ولی همین بین ماها نیست!

🔸در نظر بگیرید که ما می خواهیم به گروه احرارالشام یک ضمانتی در مورد آینده سیاسی سوریه بدهیم. تعهداتی از دو طرف داده شد و قرار شد که با هم یک پروسه سیاسی را طی کنیم و یک شراکتی کنیم، چه ضمانتی وجود دارد که گروهی که به شدت ایدئولوژیک است فردا اگر توانست، خلاف آنچه به ما ضمانت داده انجام ندهد؟ هم ما نسبت به آنها این مسئله را داریم هم آنها نسبت به ما.

🔸در پاسخ به سوال اینکه «چه کسی» ضامن این عقود است نیاز به یک مفهوم دیگر هم پیدا می کنید که ما عنوانش را «نهاد» میگذاریم. تا این نهاد ایجاد نشود، هم از بابت آن بحث ضمانت‌پذیری، هم از بابت اصل اینکه شما خلق مصالح کنید دچار مشکل می شوید.

🔸ما هر جا با بحث سازمان‌نایافتگی و حرکت توده‌وار، مواجه باشیم باید منتظر افزایش سطح درگیری و همین مسائلی که الان در جهان اسلام داریم بود. چاره‌اش چیست؟ این است که ما بتوانیم کم کم جهت عکس این را ترسیم کنیم و این یک مشکل بزرگ دارد! چون سال های اخیر، سطوح تصمیم‌گیر ما در کشور، کم و بیش این نتیجه رسیده که اتفاقا نه! ما کاری نکنیم که طرف های دیگری که با ما تعارض منافع دارند یا با ما تمایز هویتی دارند به سمت انسجام و سازمان‌یافتگی بروند و این سازمان‌نایافتگی همانقدر که به آنها ضرر می زند، در توازن قوا به ما دست بالاتر می دهد.

🔸در سال های 2000 - 2006 از جهت نهادینگی یک حرکت صعودی در اهل سنت وجود داشت. به این خاطر که جریان اخوانی داشت قدرت پیدا می کرد و به تبع هیمنه خودش کم کم داشت مرجعیت دینی اش را به کلیت فضای اهل سنت تحمیل می کرد و از این جهت ما یک روند روبه رشد داشتیم. اصلا رو به سقوط نبود.

🔸در همین درگیری هایی که بین شیوخ جهادی ها با فرماندهان نظامی میدانی شان وجود دارد به خوبی می شود نشان داد که چقدر غلبه محاکم شرعیه و جریان شرعی هایی که کل ایدئولوژی شان بر خشونت بنا شده است می تواند رفتارهای نرم تری را در حرکت های اسلامی منجر شود، نسبت به اینکه چهار تا فرمانده نظامی و میدانی در این مجموعه ها غلبه پیدا کنند و مسلط شوند.

🔸وقتی شما صنفی را سوار بر کرسی قدرت می کنید که ابزار و مزیتش قدرت فیزیکی و سخت نیست، به طور طبیعی مکانیسمی را رقم می زند که آن نهادها و مجموعه صنف هایی که برتری شان در قدرت فیزیکی است، در پروسه سیاسی غلبه پیدا نکنند. آن روزی که یک شرعی یا شیخ ساختار سیاسی را طوری رقم بزند که سلاح ارزش و کارکردش از منبر و خطابه و وعظ و توجیه عقیدتی بالاتر برود، در واقع به ضرر خودش اقدام کرده است. ساختار سیاسی را به ضرر خودش تغییر داده و دستکاری کرده است.

🔗متن کامل:

http://mersadcss.com/fa/product/int-azimi-tgh/

@mersadcss©

Показано 20 последних публикаций.

107

подписчиков
Статистика канала