🍃🌺🍃
🌺🍃
🍃
✨هوالسبحان✨
💟#رمان #دوراهــــــــــے
◀️#قسمت_سیزدهم
#بخش_دوم
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃 تا به حال به این شدت بغض نکرده بودم.
فکر نمی کردم که رفتار من اعصاب نفیسه را خورد کند.
نمیدانم روز اول که باهاش برخورد کردم چه چیزی در چشم هایش دیدم که این چنین من را به سمت خودش کشاند...
من معتقدم دنیا ارزش آن را ندارد که بخاطرش گریه کنی ولی این بار گریه می کنم.بخاطر این که با رفتارم دل یک نفر را شکسته ام.
اشکی آرام از گوشه ی چشمم روی گونه ام نشست.
با خودم فکر کردم.
شاید نفیسه از هدیه ای که بهش دادم ناراحت شده...
آخه اگر دوستش داشت دستش می کرد...
نمی دانم...
باید ازش عذر خواهی کنم؟؟؟!
یا شاید هم باید بهش فرصت بدم تا آروم بشه و بعد خودش تماس بگیره...شاید نخواد مزاحمش بشم.
دست هایم را روی صورتم گذاشتم برادرم که حال من را این گونه دید سمت من آمد...
-آبجی؟حالت خوبه؟
یک دفعه جا خوردم لبخندی زدم و گفتم:۶
-بله که خوبم.
-تو که همیشه میخندی!اصلا من تو خلقت تو موندم.
-بلند خندیدم گفتم:
-نخندم چیکار کنم؟
-یکم گریه کن!
-واقعا دوست داری گریه کنم؟؟
-نه نه شوخی کردم.وسایلتو جمع کردی؟
-بله آقا این شمایی که همیشه دیر آماده میشی.
-خندید و رفت.
چمدانم گوشه ی تختم بود...
ادامه دارد...
❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤
✍ 💕 #مریم_سرخه_ای 💕
رمان #دوراهــــــــــے❣
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#تشکل_فرهنگی_سیاسی_فاطمه_الزهرا_س
🆔 @ssu_zavieh
🌺🍃
🍃
✨هوالسبحان✨
💟#رمان #دوراهــــــــــے
◀️#قسمت_سیزدهم
#بخش_دوم
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃 تا به حال به این شدت بغض نکرده بودم.
فکر نمی کردم که رفتار من اعصاب نفیسه را خورد کند.
نمیدانم روز اول که باهاش برخورد کردم چه چیزی در چشم هایش دیدم که این چنین من را به سمت خودش کشاند...
من معتقدم دنیا ارزش آن را ندارد که بخاطرش گریه کنی ولی این بار گریه می کنم.بخاطر این که با رفتارم دل یک نفر را شکسته ام.
اشکی آرام از گوشه ی چشمم روی گونه ام نشست.
با خودم فکر کردم.
شاید نفیسه از هدیه ای که بهش دادم ناراحت شده...
آخه اگر دوستش داشت دستش می کرد...
نمی دانم...
باید ازش عذر خواهی کنم؟؟؟!
یا شاید هم باید بهش فرصت بدم تا آروم بشه و بعد خودش تماس بگیره...شاید نخواد مزاحمش بشم.
دست هایم را روی صورتم گذاشتم برادرم که حال من را این گونه دید سمت من آمد...
-آبجی؟حالت خوبه؟
یک دفعه جا خوردم لبخندی زدم و گفتم:۶
-بله که خوبم.
-تو که همیشه میخندی!اصلا من تو خلقت تو موندم.
-بلند خندیدم گفتم:
-نخندم چیکار کنم؟
-یکم گریه کن!
-واقعا دوست داری گریه کنم؟؟
-نه نه شوخی کردم.وسایلتو جمع کردی؟
-بله آقا این شمایی که همیشه دیر آماده میشی.
-خندید و رفت.
چمدانم گوشه ی تختم بود...
ادامه دارد...
❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤
✍ 💕 #مریم_سرخه_ای 💕
رمان #دوراهــــــــــے❣
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#تشکل_فرهنگی_سیاسی_فاطمه_الزهرا_س
🆔 @ssu_zavieh