آخرین زندگیت به 98 سال پیش برمیگرده و این سومین تناسخته.
توی زندگی قبلیت پسری بودی که به تازگی کاپیتان کشتی ای که میراث قدیمی خانواده ات بود، شده بودی.
اعضای خانواده ات پدر و مادرت و خواهر بزرگترت بودن.
موهای مشکی و چشمای نافذ خاکستری داشتی. پسر شیطون و سرزنده ای بودی.
عاشق یه دختر آروم و مهربون بودی.
توی مراسم ازدواجتون روی عرشه کشتی، یه طوفان به پا میشه و کشتی غرق میشه و پایان زندگیت، 28سالگیت بوده. برای همین توی این زندگیت از تنهایی دریا رفتن میترسی و از عروسی و جشن خیلی خوشت نمیاد.
خواهر بزرگترت تا آخرین لحظه ی زندگیش نگران تو بود؛ پس توی این زندگیت هم همراه تو تناسخ کرده و احتمالا به عنوان یه دوست کنارته و مراقبته.
https://t.me/ishouldvesaidgoodbye
توی زندگی قبلیت پسری بودی که به تازگی کاپیتان کشتی ای که میراث قدیمی خانواده ات بود، شده بودی.
اعضای خانواده ات پدر و مادرت و خواهر بزرگترت بودن.
موهای مشکی و چشمای نافذ خاکستری داشتی. پسر شیطون و سرزنده ای بودی.
عاشق یه دختر آروم و مهربون بودی.
توی مراسم ازدواجتون روی عرشه کشتی، یه طوفان به پا میشه و کشتی غرق میشه و پایان زندگیت، 28سالگیت بوده. برای همین توی این زندگیت از تنهایی دریا رفتن میترسی و از عروسی و جشن خیلی خوشت نمیاد.
خواهر بزرگترت تا آخرین لحظه ی زندگیش نگران تو بود؛ پس توی این زندگیت هم همراه تو تناسخ کرده و احتمالا به عنوان یه دوست کنارته و مراقبته.
https://t.me/ishouldvesaidgoodbye