#یاد_داشت_هایی_برای_دسامبر
چهارشنبه بود روزی که گذشت و تولد تو که غمهای امروزم به راحتی سوختند و پوده شدند..خندیدم و در تنهایی ام زیبا بودم و یک روز عادی را چقدر توانستم خوب به پایان ببرم و این تنها بخاطر تو بود که به دنیا آمده ای..
نمی دانم عزیزکم حالا فصل ریواس هست یا نه اما من آن بوته ی نمادین را با حضور مهربان تو از باغچه ام جدا کرده ام و جایش انگشتر شکسته ام را گذاشتم و فهمیده ام که هیچکس نمی تواند تکیه گاه امنی برای تو باشد الا تو و خدایی که تو را مخلوق خود کرده و آن غمها که خانگی های دلت هستند و اگر تو نبودی سارا و اگر خیال نبود حتی رقصیدن چادرم در باد غمگین بود و نشستنم بین گلهای سرخ و راه رفتنم زیر باران و صدای طوطی ام لیلی در این قفس که خانه ی نرده ای می گویمش و بوسه ی مادر بر پیشانی تبدارم غمگین بود..
و چقدر خوب است که بعد از این روز خوشحال خواب هست که نگران نباشم و رخوت هست و بی حسی هست و همین هست ها چقدر مرا غنی کرده اند و خوش بحال بهشتِ تو سارا که با آن دستهای کوچک با آن پاهای کوچک درخت جوانش هستی که قلبی ثروتمند داری..
#سیده_تکتم_حسینی
#یاد_داشت
@t_hosseyni
چهارشنبه بود روزی که گذشت و تولد تو که غمهای امروزم به راحتی سوختند و پوده شدند..خندیدم و در تنهایی ام زیبا بودم و یک روز عادی را چقدر توانستم خوب به پایان ببرم و این تنها بخاطر تو بود که به دنیا آمده ای..
نمی دانم عزیزکم حالا فصل ریواس هست یا نه اما من آن بوته ی نمادین را با حضور مهربان تو از باغچه ام جدا کرده ام و جایش انگشتر شکسته ام را گذاشتم و فهمیده ام که هیچکس نمی تواند تکیه گاه امنی برای تو باشد الا تو و خدایی که تو را مخلوق خود کرده و آن غمها که خانگی های دلت هستند و اگر تو نبودی سارا و اگر خیال نبود حتی رقصیدن چادرم در باد غمگین بود و نشستنم بین گلهای سرخ و راه رفتنم زیر باران و صدای طوطی ام لیلی در این قفس که خانه ی نرده ای می گویمش و بوسه ی مادر بر پیشانی تبدارم غمگین بود..
و چقدر خوب است که بعد از این روز خوشحال خواب هست که نگران نباشم و رخوت هست و بی حسی هست و همین هست ها چقدر مرا غنی کرده اند و خوش بحال بهشتِ تو سارا که با آن دستهای کوچک با آن پاهای کوچک درخت جوانش هستی که قلبی ثروتمند داری..
#سیده_تکتم_حسینی
#یاد_داشت
@t_hosseyni