پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد


Гео и язык канала: не указан, не указан
Категория: не указана


پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد به کوشش حبیب لاجوردی
https://curiosity.lib.harvard.edu/iranian-oral-history-project
ادمین: @Faezeh_Manteghi

Связанные каналы

Гео и язык канала
не указан, не указан
Категория
не указана
Статистика
Фильтр публикаций


 

بخشی از روایت غلامعلی فریور دربارۀ قانون اصلاحات ارضی

عیب مهم قانون اصلاحات ارضی به نظر بنده این بود که می‌آمد اراضی را تقسیم میکرد. به هر زارعی دو هکتار سه هکتار زمین می‌داد. زارعی که دو هکتار زمین داشته باشد دیگر دنبال اصلاح قنات نمی‌رود. مسئله مهم ما غیر از ناحیه گیلان، مسئله مهم آب است در زراعت. آب به وسیله قنات ایجاد می‌شود. این صحبت را من در همان جلسه اصلاحات کردم. شاه گفت: «آقا cooperative درست می‌کنیم که این کارها را بکند.» گفتم آقا ما 60 سال است تو این مملکت زندگی کردیم. Cooperative هم غیر از اینکه صنار سه شاهی پول همان زارع دوهکتاری بدبخت را بدزد کار دیگری نمی‌تواند بکند. زارعِ دوهکتارزمین‌دار، قادر به اصلاح قنات نیست. قنات هم اگر چند سال از آن گذشت، به کلی خراب می‌شود و از بین می‌رود. اصلاً دیگر آن قنات را باید متروکش دانست... به‌طوری خراب می‌شود که کاریش نمی‌توان کرد. آن رشته را دیگر باید ول کرد. زارع دوهکتاری، قنات‌آبادکن نیست. اشکال عمده کار ما این است. حتی گفتم ... شما به جای اینکه این مقدار پول بدهید به مالک و زمینش را بخرید و به زارع دوهکتاری بدهید، بیایید الان مقدمتاً یک مقداری راهنمایی‌اش بکنید برای زراعت؛ که فلان زمین برای این زراعت خوب است. یک مقداری کود شیمیایی به او بدهید. در رشت در بعضی املاک کود شیمیایی دادند و چندین برابر محصول برداشتند. از زمینی که یک‌تن‌ونیم برنج بر می‌داشت در هکتار، تا شش تن هم برداشتند. گفت: «پس چرا نمی‌کنند؟» گفتم الان نمی‌کنند برای اینکه زمین‌های رشت به اجاره است. به اجاره زارع. زارع نه عقلش می‌رسد یعنی نه می‌فهمد که باید از کود استفاده کند نه پولش را دارد که کود شیمیایی بخرد. بیایید این را در اختیارش بگذارید و بیمه‌اش بکنید که تو این یک‌ونیم تن را در هکتار خواهی داشت. خواهید دید عایدی مالک بالا می‌رود. عایدی مالک بالا رفت؛ مالیات به آن ببندید و از او بگیرید. عایدی زارعتان هم بالا می‌رود. نخیر، اصلاً حرف جای دیگری بود. آقا پروژه‌ای جلوی ایشان گذاشته بودند. من نمی‌گویم آمریکایی‌ها که این پروژه را داده بودند به شاه، سوءنیت داشتند. نه. بلد نبودند. شرایط ایران را نمی‌دانستند. اصلاً موضوع قنات یک موضوع تازه‌ای‌ست برای اروپایی و آمریکایی. قنات چه می‌فهمند چیست. خیلی از مهندسین آب، زراعت و فلاحت حتی مهندسین آکرونومیک قضیه قنات را نمی‌دانند. این سیستم را آمریکایی‌ها نمی‌دانستند. نمی‌گویم سوءنیت داشته‌اند. نتیجه‌اش از بین رفتن صد درصد تولید ایران بود. 

مصاحبه غلامعلی فریور با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سوم


GholamAli_Farivar.pdf
1.6Мб
متن کامل مصاحبه غلامعلی فریور با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد


https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project
















غلامعلی فریور (متولد ۱۲۸۸)

نماینده دوره چهاردهم مجلس شورای ملی
وزیر صنایع و معادن در کابینه امینی
سفیر ایران در سوییس (۱۳۵۸، ۱۳۵۹)


بخشی از روایت فرشته انشاء درباره وضعیت امیرعباس هویدا در روزهای نخست بعد از انقلاب

روز دهم فوریه روزی که ارتش بی‌تفاوتی خودش را اعلام کرد، شب هویدا دسترسی به تلفن پیدا کرده بود و به ما خبر داد که همه چیز تمام شد. گفت: همه چیز تمام شده، الان عده‌ای از امرای ارتش که لباس‌هایشان را کنده بودند و سیویل تنشان بود، اینجا بودند و اسم‌هایشان را من به خاطر نمی‌آورم. روز یازدهم فوریه ساعت دوازده هویدا مجدداً تلفن کرد و گفت: «دیگر من گارد ندارم. هیچ‌کس اینجا نیست فقط یک دربان هست» … ترجیح داد به تشکیلات بازرگان تلفن کنیم و به او بگوییم هویدا کجاست و بیایند عقبش. در این شرایط با جابر انصاری صحبت کردم و تصمیم هویدا را به او اطلاع دادم. یکی از اقوام او، داریوش فروهر در این کابینه وزیر کار بود و قرار شد که با او تماس بگیرم. تماس با داریوش فروهر مصادف شد با لحظه ای که اوباش آپارتمان‌هایی که ما در آن سکنی داشتیم که در ونک بود تصرف داشتند می‌کردند. در نتیجه من مجبور شدم منزلم را ترک کنم و قرار بر این شد که به محض اینکه در یک جای امنی بودم با آقای فروهر تماس بگیرم. این کار را کردم و ایشان به من گفتند که پس شما بیایید به مقر جبهه ملی خیابان طرف‌های خردمند، آن طرف‌ها، خیابان سپند. من و یکی از اقوام رفتیم آنجا. آقای فروهر آمد و گفت که با بازرگان تماس گرفته و قرار بر این شده که در معیت عده‌ای بریم به طرف مقر آقای هویدا و ایشان را بیاوریم ببرید.
کسانی که با ما همراه بودند یکی یک آخوندی بود عمامه سیاه، یک آدم چاق قدبلندی بود. یک قاضی دادگستری اسمش را به خاطر نمی‌آورم. یک وکیل دادگستری به نام میرکلالی که از اقوام نزدیک کلالی بود رئیس حزب ایران نوین دو چریک مسلح و دو سه نفر دیگر از جبهه ملی. همه ما داخل دو تا ماشین حرکت کردیم به طرف لویزان. ماشین‌ها را کنار می‌زدند ما رد می‌شدیم. من فهمیدم پس هویدا از این تشکیلات خبر داشته و اینکه واقعاً آدم عادی نمی‌توانست از این موانع عبور کند. تا رسیدیم به کوچه‌ای که در آخر آن، این مهمانسرا بود. جمعیت خیلی زیاد بود. همه توی خیابان بودند. اوباش قاطی مردمی که آنجا مقیم بودند. بالاخره خودمان را رساندیم به آن منزلی که هنوز دربان دم در بود ولی دیگر هیچ جور نگهبانی نداشت. آقای هویدا به استقبال این عده آمدند و این عده وارد هال آنجا شدند و دستور چایی دادند. آن آخوند شروع کرد به حمله به آقای هویدا و ایشان خیلی خونسرد گفتند که: ما در محاکمه نیستیم. فعلاً داریم با هم چایی می‌خوریم.
بعد خواستیم که این راه را برگردیم چون ساعت طرف‌های هنوز روز بود، چهار بعدازظهر بود، همه نگران بودند توی خیابان واقعه‌ای بیفتد. این است که صلاح دیده نشد که داخل همان ماشین‌ها ما برگردیم. این مهمانسرا در کنار یک درمانگاهی بود، درمانگاه سوختی، و جلویش یک آمبولانس ایستاده بود. یکی از آن چریک‌ها رفت و به‌زور حتی فکر می کنم با استفاده از اسلحه شوفر آن آمبولانس را وادار کرد که بیاید توی این باغ و بالاخره ما همه، یعنی آقای هویدا، آن قاضی دادگستری، آن وکیل دادگستری، دو تا چریک و من سوار آمبولانس شدیم. آقای هویدا قبول نمی‌کرد و بالاخره حتی به او پیشنهاد کرده بودیم که دراز بکشد روی تخت آمبولانس ولی او قبول نکرد. او نشسته بود. می‌خواست بنشیند و به هر حال به‌زور این فرمول را پذیرفت و تمام اصرارش این بود که: "من نمی‌خواهم که قایم بشوم."

مصاحبه فرشته انشاء با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول


Fereshteh_Ensha.pdf
11.6Мб
متن کامل مصاحبه فرشته انشاء با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد


https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project








فرشته انشاء (رضوی)

استاد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران
خویشاوند امیرعباس هویدا
پزشک مخصوص هویدا در دوره بازداشت


بخشی از روایت خسرو اقبال دربارۀ حزب پیکار و روزنامه نبرد

حزب پیکار را با کمک یک عده از دوستانم که از جمله آقای جهانگیر تفضلی، آقای اسمعیل پوروالی و آقای جلال شادمان، آقای سیدحسین دهاء و عده‌ای دیگر از جوان‌ها تشکیل دادیم. «حزب پیکار» مرام خیلی مترقی داشت که در آن وقت اصلاً برای همه حیرت‌انگیز بود. در مرام‌نامه «حزب پیکار» ما اینطور نوشته بودیم که «کسانی باید بر ایران حکومت کنند که برگزیدگان اکثریت مردم ایران باشند و اکثریت مردم از آنان پشتیبانی کنند. هر ایرانی باید کاری فراخور استعدادش داشته باشد و پاداشی فراخور کارش. حکومت باید ناتوانان و کودکان بی‌سرپرست را نگهداری کند. وسائل پرورش و آموزش و بهداشت را حکومت برای همه ایرانیان باید فراهم کند.» این اصلی مهمتر از همه است که بی‌سابقه بوده در ایران. «هر ایرانی از هر کیش باید بتواند هر ایرانی از هر کیش را که بخواهد به نمایندگی خود برگزیند. زنان و مردان در همه حقوق اجتماعی باید با یکدیگر برابر باشند. کشاورزان باید مالک زمین باشند و مالکیت زمین‌های کشاورزی باید محدود گردد. بالابردن سطح زندگی توده مردم و نظارت در پخش عادلانه ثروت باید نخستین هدف اقتصادی حکومت باشد.» ما در اطراف این هدف موفق شدیم که طبقه جوان مملکت را به سمت خودمان جلب کنیم و روزنامه «نبرد» یکی از پرشورترین روزنامه‌های ایران بود که اسمش در تاریخ روزنامه‌نگاری ایران برای همیشه باقی خواهد ماند. سبک روزنامه‌نگاری را ما در ایران به کلی عوض کردیم. این سب روزنامه‌نگاری جدید ایران را ما پایه‌گذاری کردیم. گروه ما پایه‌گذاری کرد به کلی. ما موفق شدیم که به سرعت در تمام ایران تمام جوان‌ها را به دور خودمان جمع بکنیم و شعبات حزب را در تمام ایران تأسیس بکنیم، به‌طوریکه این امر باعث نگرانی حزب توده و انگلیس‌ها هردو شد. البته ما تجربه کافی نداشتیم  و متشکل‌ترین حزب در ایران حزب توده بود که تشکیلات مرتب و منظم داشتند و شوروی‌ها را هم داشتند. ولی ما نه تجربه داشتیم و نه وسایل مادی در اختیار داشتیم. همه روی پای خودمان ابستاده بودیم و با کمک خودمان این دستگاه را می‌چرخاندیم...
روزنامه در مدت انتشارش که مدتش خیلی کوتاه بود دچار توقیف‌های شدیدی شد. به علت مقالات میهنی که می‌نوشتیم در روزنامه، انتقادی که از دولت‌ها می‌کردیم و فلان می‌کردیم همیشه در محاق توقیف بودیم. ولی خب، همیشه ما چندین روزنامه یدکی داشتیم که این توقیف می‌شد روزنامه دیگر را می‌دادیم بیرون.

مصاحبه خسرو اقبال با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار اول


Khosrow_Eghbal.pdf
2.6Мб
متن کامل مصاحبه خسرو اقبال با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد

صوت نوار سوم در دسترس نیست.

https://t.me/tarikh_shafahi_iran_project





Показано 20 последних публикаций.

5 906

подписчиков
Статистика канала