آدما
از سرما دستانم یخ زده وگزگز میکند.تمام حواسم رابرباد سپرده ام.به سختی آب دهانم راقورت میدهم؛بغض گبویم ماننده یک دست اندازبزرگ مانع است!مانع خندیدن،مانع خوشحالی،حتی ماننده یک لبخنده کوچک...
قرمزی چشم هایم هماننده کوره است.قرمزی کوره رنگ سفیدی چشمم وگرمای کوره داغی دورچشمم.لرزش دستان گاه وبی گاهم امانم رابریده وکبودی دستم ماننده ستارع ای روشندردل سیاهی شب خودش رانمایان میکند!
افکارتلخم وقلب سردم باهم رقابت میکنندتاببرند.افکارتلخی که ماننده یکشبه ترسناک است وهروقت که میخواهدشیرین شودشیرینی رامیترساندوقلب سردی که درون فریزر پراز یخ است وشکسته...
من میان آدمانی به دنیاآمده ام که مهربانی ات راپای ضعفت وسادگی ات راپای تنهابودن میگذارندوفقط به فکرقلب خودهستند.من میان آدمانی به دنیاآمدم که ازانسانیت فقط اسمش رادارندومن میان آدمانی به دنیاآمدم که...
این است دنیا بی رحم،نامرد،تنها.شایدبرای اینکه تنهاست همه آدم های زمین راتنهامیکند.شایداوهم ازهمان اول نامردنبود.شایداوهم نامردی دیده که اینگونه شده است!
#mhdih
#من
از سرما دستانم یخ زده وگزگز میکند.تمام حواسم رابرباد سپرده ام.به سختی آب دهانم راقورت میدهم؛بغض گبویم ماننده یک دست اندازبزرگ مانع است!مانع خندیدن،مانع خوشحالی،حتی ماننده یک لبخنده کوچک...
قرمزی چشم هایم هماننده کوره است.قرمزی کوره رنگ سفیدی چشمم وگرمای کوره داغی دورچشمم.لرزش دستان گاه وبی گاهم امانم رابریده وکبودی دستم ماننده ستارع ای روشندردل سیاهی شب خودش رانمایان میکند!
افکارتلخم وقلب سردم باهم رقابت میکنندتاببرند.افکارتلخی که ماننده یکشبه ترسناک است وهروقت که میخواهدشیرین شودشیرینی رامیترساندوقلب سردی که درون فریزر پراز یخ است وشکسته...
من میان آدمانی به دنیاآمده ام که مهربانی ات راپای ضعفت وسادگی ات راپای تنهابودن میگذارندوفقط به فکرقلب خودهستند.من میان آدمانی به دنیاآمدم که ازانسانیت فقط اسمش رادارندومن میان آدمانی به دنیاآمدم که...
این است دنیا بی رحم،نامرد،تنها.شایدبرای اینکه تنهاست همه آدم های زمین راتنهامیکند.شایداوهم ازهمان اول نامردنبود.شایداوهم نامردی دیده که اینگونه شده است!
#mhdih
#من