عاشقی...!
به تصویرخود درآیینه خیره میشوم.موهای صاف وقهوه ای سوخته ام راکنار میزنم طوری که گردی صورتم بهتر دیده شود!شلوار لی ام را میپوشم وبه سراغ مانتو لی میروم!لحظه ای به فکر فرومیروم ولی به خودمی آیم وکلیدخانه وهدفون را برمیدارم واز خانه بیرون میروم.انگاردرشهرغریبی هستم.هواکمی گرم است ولی بادخنکی میوزد!نگاهم رامیچرخانم درست مثل ماده ببر خسته!به سمت خانه ی خاله میروم!داخل کوچه شان میشوم...
زنگ درخانه میزنم:+بله؟-خالهجونمنم!درباز شد!-سلامبهاهلخونه،من اومدم+سلامدخترم
بهسمتاتاقمیرومتالباسهایمراعوضکنمبالبخندتلخیازاتاقخارجمیشوم!
-مامان؟+بله!-ایندخترخالهخنگمنکجاست؟اینبرنامهاینستانصبنمیشهکجاسبیادنصبکنه؟+دخترنگواینجوریناراحتمیشه،رفتهحمومالاناسکهبایدبیاد
صدایغرغرای الهام به گوش میرسید مثل اینکه حرف هایم راشنیده!+خنگخودتیکعنمیتونیبرنامهرونصبکنینه من!چشمغرهایمیزنم-بیانصبکنکمحرفبزن!
میتواستم خشمی که برمن دارد راتصورکنم و خنده ام میگرفت!
+بیا نصب شد!گوشی رامیگیرم وبه گوشه ای میروم و تنها مینشینم...
وارد برنامه میشوم اسم میگذارم ولی برایم جذابیتی ندارد!حس نفرت انگیزی دارم!این هم نتوانست مراسرگرم کند!
به سمت آشپزخانه میروم.-خاله،کمک میخوای؟+نه عزیزم.
هوووف!باز به سمت گوشی میروم!
-الییییی؟؟؟+چته!سکتمدادی!-ببینکیفالومکرده!+کی؟-یه مردخیکی:)+وایبامزه،بگوکی!
-مهدی..(مهدی پسری با پیشانی بلند چشم های قهوای روشن قدبلند که نظرمراجلب کرده بود) +حتمنتوروبایکیاشتباهگرفته!-خادیگساکتشو!
#mhdih
#من
#قسمت_اول
به تصویرخود درآیینه خیره میشوم.موهای صاف وقهوه ای سوخته ام راکنار میزنم طوری که گردی صورتم بهتر دیده شود!شلوار لی ام را میپوشم وبه سراغ مانتو لی میروم!لحظه ای به فکر فرومیروم ولی به خودمی آیم وکلیدخانه وهدفون را برمیدارم واز خانه بیرون میروم.انگاردرشهرغریبی هستم.هواکمی گرم است ولی بادخنکی میوزد!نگاهم رامیچرخانم درست مثل ماده ببر خسته!به سمت خانه ی خاله میروم!داخل کوچه شان میشوم...
زنگ درخانه میزنم:+بله؟-خالهجونمنم!درباز شد!-سلامبهاهلخونه،من اومدم+سلامدخترم
بهسمتاتاقمیرومتالباسهایمراعوضکنمبالبخندتلخیازاتاقخارجمیشوم!
-مامان؟+بله!-ایندخترخالهخنگمنکجاست؟اینبرنامهاینستانصبنمیشهکجاسبیادنصبکنه؟+دخترنگواینجوریناراحتمیشه،رفتهحمومالاناسکهبایدبیاد
صدایغرغرای الهام به گوش میرسید مثل اینکه حرف هایم راشنیده!+خنگخودتیکعنمیتونیبرنامهرونصبکنینه من!چشمغرهایمیزنم-بیانصبکنکمحرفبزن!
میتواستم خشمی که برمن دارد راتصورکنم و خنده ام میگرفت!
+بیا نصب شد!گوشی رامیگیرم وبه گوشه ای میروم و تنها مینشینم...
وارد برنامه میشوم اسم میگذارم ولی برایم جذابیتی ندارد!حس نفرت انگیزی دارم!این هم نتوانست مراسرگرم کند!
به سمت آشپزخانه میروم.-خاله،کمک میخوای؟+نه عزیزم.
هوووف!باز به سمت گوشی میروم!
-الییییی؟؟؟+چته!سکتمدادی!-ببینکیفالومکرده!+کی؟-یه مردخیکی:)+وایبامزه،بگوکی!
-مهدی..(مهدی پسری با پیشانی بلند چشم های قهوای روشن قدبلند که نظرمراجلب کرده بود) +حتمنتوروبایکیاشتباهگرفته!-خادیگساکتشو!
#mhdih
#من
#قسمت_اول