@vaakonesh
هنوز هم می توانم همه ی چیزها را بنویسم و بیان کنم. اما روزی می رسد که دستم به فرمان من نخواهد بود و آن گاه که به او فرمان نوشتن بدهم، چیزهایی خواهد نوشت که خلاف منظور من است. هنگام آن تفسیرِ دیگر فرا خواهد رسید، آن گاه که هیچ واژه ای با واژه ای دیگر پیوند نخواهد خورد و همه ی معناها چون ابر پراکنده خواهند شد و چون باران فرو خواهند بارید. با همه ی ترسی که دارم، مثل کسی هستم که در برابر چیزی بزرگ می ایستد، و یادم می آید که در گذشته اغلب پیش از نوشتن چنین حالی داشتم. اما این بار من نوشته خواهم شد. نقشی هستم که تغییر خواهد کرد. آه، اندکی پیش از این، و من می توانستم این همه را بفهمم و تایید کنم. همین بس که گامی برمی داشتم و بینواییِ عمیق من به خوشبختی بدل می شد. اما نمی توانم آن گام را بردارم، افتاده ام و نمی توانم دوباره از جا برخیزم، چرا که درهم شکسته ام. هنوز چشم داشتم کمکی برسد. آنچه همه شب دعا خواسته ام، این جا در دست نوشته هایم پیش روی من است. آن را از کتاب هایی رونویسی کرده ام که در آن جا یافتم، تا به من بسیار نزدیک باشد و همچون چیزی از آنِ من از دست هایم برجهد. و اکنون می خواهم دیگربار آن را بنویسم، می خواهم آن را زانو زده در برابر میزم بنویسم؛ چون به این ترتیب آن را، زمانی بیش تر از آن که بخوانمش در اختیار می گیرم، و هر واژه می پاید و فرصتِ از میان رفتن می یابد.
دفترهای مالده لائوریس بریگه/ راینا ماریا ریلکه/ مهدی غبرائی
هنوز هم می توانم همه ی چیزها را بنویسم و بیان کنم. اما روزی می رسد که دستم به فرمان من نخواهد بود و آن گاه که به او فرمان نوشتن بدهم، چیزهایی خواهد نوشت که خلاف منظور من است. هنگام آن تفسیرِ دیگر فرا خواهد رسید، آن گاه که هیچ واژه ای با واژه ای دیگر پیوند نخواهد خورد و همه ی معناها چون ابر پراکنده خواهند شد و چون باران فرو خواهند بارید. با همه ی ترسی که دارم، مثل کسی هستم که در برابر چیزی بزرگ می ایستد، و یادم می آید که در گذشته اغلب پیش از نوشتن چنین حالی داشتم. اما این بار من نوشته خواهم شد. نقشی هستم که تغییر خواهد کرد. آه، اندکی پیش از این، و من می توانستم این همه را بفهمم و تایید کنم. همین بس که گامی برمی داشتم و بینواییِ عمیق من به خوشبختی بدل می شد. اما نمی توانم آن گام را بردارم، افتاده ام و نمی توانم دوباره از جا برخیزم، چرا که درهم شکسته ام. هنوز چشم داشتم کمکی برسد. آنچه همه شب دعا خواسته ام، این جا در دست نوشته هایم پیش روی من است. آن را از کتاب هایی رونویسی کرده ام که در آن جا یافتم، تا به من بسیار نزدیک باشد و همچون چیزی از آنِ من از دست هایم برجهد. و اکنون می خواهم دیگربار آن را بنویسم، می خواهم آن را زانو زده در برابر میزم بنویسم؛ چون به این ترتیب آن را، زمانی بیش تر از آن که بخوانمش در اختیار می گیرم، و هر واژه می پاید و فرصتِ از میان رفتن می یابد.
دفترهای مالده لائوریس بریگه/ راینا ماریا ریلکه/ مهدی غبرائی