#سوال_152
❓"هَبْ"
به معنای بخشش است چرا گاهی به معنای" گیرم" می آید، مثل این جمله از دعای کمیل:
"فَهَبْنی صَبَرْتُ علی حَرِّ نارِک"
(گیرم که صبر کنم بر حرارت آتشت) ❓
✅پاسخ
سؤال خوبی است
ما در کلام عرب دو گونه"هَبْ" داریم:
یکم."هَبْ" ریشه دار
دوم. "هَبْ" بی ریشه
✅قسم اول از ریشه"وَهَبَ یَهَبُ هِبَةً" است
(به معنی بخشش و بخشیدن) که متصرف است و همه چیز دارد؛همه چیز یعنی مصدر،ماضی،
مضارع،امر...کما فی قوله تعالی حکایةً عن ابراهیم:"الحمدُ للهِ الذی*وَهَبَ*لی
علی الْکِبَر اسماعیلَ و اسحاقَ؛ اِنَّ ربّی
لَسمیعُ الدّعاء"(ابراهیم/٣٩)
و:"لِلهِ مُلْکُ السّماواتِ والارضِ؛ *یَهَبُ*
لِمَنْ یشاءُ اِناثاً و *یَهَبُ*لِمَن یشاءُ الذُّکور"
(شوری/۴٩)
و:"ربَّنا لاتُزِغْ قلوبَنا بعدَ اذ هَدَیْتَنا و *هَبْ*لَنا مِنْ لَدُنْکَ رحمةً؛اِنّک اَنتَ الْوَهّاب"(آل عمران/٨)
و اسم فاعلش هم" واهِب" است و اسم مفعولش" مَوْهُوب".
🔷نکته:این قسم اول ماده وَهَبَ،متعدی است و همانند اَعطی، دو مفعولی است،مثل:
" وَهَبْتُ درهماً علیّاً "؛(یک درهم به علی دادم/بخشیدم)
که در این مثال، دو مفعول ماده وهب به صورت صریح یعنی بی واسطه آمده اند
اما گاهی روی مفعول دومش لام جاره می آید،مثل:"وَهبتُ المالَ لِعلیٍّ" و مثل همان آیه٣٩ ابراهیم:"... وَهَبَ لی علی الْکِبَرِ اسماعیلَ"، و نیز مثل آیه ۴٩شوری:
"یَهَبُ لِمَن یشاءُ اِناثاً..."
این کاربرد در معنی هیچ تفاوتی با کاربرد اولش ندارد.
✅و اما قسم دومِ"هَبْ" _که بی ریشه بود_چنان که از اسمش پیداست رگ و ریشه ندارد؛ یعنی غیر متصرف است و اساسا نه مصدر دارد و نه فروعات دیگر؛ مانند ماضی و مضارع و اسم فاعل و اسم مفعول...خلاصه هیچی ندار است و
فقط یک صیغه دارد و آن هم صیغه امر است؛فعل امر حاضر، صیغه ٧؛(به معنی
فرض کن،ببین، بگیر،گیرم_از مصدر گرفتن یعنی فرض کردن_)
که این فعل همانند دیگر فعل های قلبی بر مبتدا و خبر داخل می شود و آن دو را به عنوان دو مفعولش نصب می دهد
❇️قال ابنُ مالک فی ذلک:
و هَبْ تَعَلَّمْ و الّتی ک"صَیّرا"
اَیضاً بِها انْصِبْ مبتداً و خبرا
قال الشاعر:
فَقُلْتُ اَجِرْنی اَبا خالدٍ
و اِلّا فَهَبْنی امْرَأً هالکا
(...آن گاه گفتم:پناهم بده ابا خالد!
وگرنه مرا نابود ببین)
مرا نابود ببین؛ یعنی فکر کن دیگه نیست و نابود شدم، گمان کن نابودم،فرض کن که نابودم...
و آن فقره از دعای کمیل هم که آوردید:
"و هَبْنی_یا الهی_صبرْتُ علی حَرِّ نارِک؛
فَکَیْفَ اَصْبِرُ علی فراقک؟
از همین قسم دوم است یعنی از افعال قلوب محسوب میشود
❎و المعنی بالفارسیّة:
(خدای من! گیرم گرمای آتش دوزخت را تحمل کردم،دوری ات را اما چه چاره ای کنم و چگونه تحمل نمایم؟!)
آری؛
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست
تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم
باری؛
بی تو گر در جنتم ناخوش شراب سلسبیل
با تو گر در دوزخم خرّم هوای زمهریر
⭕️تحلیل ادبی
هَبْنی:فعل امر،از افعال قلوب، مبنی بر سکون+نون وقایه+مفعول اول(ی: ضمیر متکلم)
يا الهی: نداء،جمله معترضه(بین مفعول اول هَبْ و مفعول دومش فاصله شده است)
صبرتُ...: این جمله در محل نصب است، مفعول دوم هَبْ،و هر جمله ای که محلی از اعراب داشته باشد تأویل به مفرد می رود که تأویل این جمله چنین است:
"هَبْنی صابراً علی عذابک..."
پس بسی فرق است بین دو نوع"هَبْ"
که مشروحا توضیحش گذشت.
از این رو نباید آن دو صیغه متفاوت را با یکدیگر اشتباه گرفت...
✴️دو نکته دیگر:
١. یکی از معانی و کاربرهای مصدر "گرفتن" در فارسی،فرض کردن و
پنداشتن است؛
نظامی در آن بیت معروف گوید:
گیرم پدر تو بود فاضل
از فضل پدر تو را چه حاصل
🟣و خاقانی در نکوهش تقلید سروده است:
خاقانی! آن کسان که طریق تو می روند
زاغ اند و زاغ را رَوِش کبک آرزوست
گیرم که مارچوبه،تن کند به شکل مار
کو زهر بهرِ دشمن و کو مُهره بهر دوست؟
٢. بین دو نوع"هَبْ"_که بحثش تفصیلا از نظرها گذشت_ممکن است اشتباه رخ دهد،اما توجه به قواعد و قراین، مانع از بروز اشتباه می شود؛
در عین حال،همواره اشتراک لفظی موجب اشتباه آمده است
🟢مولوی در دفتر ششم مثنوی در این
باره سخنانی نغز و پر مغز دارد:
اشتراک لفظ دائم رهزن است
اشتراک گبر و مؤمن در تن است
اشتباهی هست لفظی در بیان
لیک خود کو آسمان تا ریسمان
هر دو گر یک نام دارد در سخن
لیک شتّان این حسن تا آن حسن
جسم ها چون کوزه های بسته سر
تا که در هر کوزه چبْوَد، آن نگر📚📚📚
@yosefzadehgilani1399