#سؤال_151
❓فرق "صَعْب" با "مُسْتَصْعب" چیست❓
✅پاسخ
صَعْب،صفت مشبهه است یعنی دشوار.
مُسْتَصْعَب،اسم مفعول است از مصدر استفعال به معنی دشوار شمرده شده و دشوار یافته شده.
یکی از معانی باب استفعال"وجدان" است(وجدانُ المفعولِ علی صفةٍ) یعنی مفعول را بر صفتی یافتن.
مثل این آیه کریمه از زبان هارون"اِنّ الْقومَ اسْتَضْعَفُونی و کادُوا یَقْتُلونَنی"
(اعراف/١۵٠)؛(آن جماعت،ناتوانم یافتند و نزدیک بود مرا بکشند)
اِسْتَضْعَفُونی، یعنی وَجَدُونی ضعیفاً؛(مرا ناتوان یافتند)
اِسْتَضْعَفْتُ زیداً،یعنی وَجَدْتُه ضعیفاً؛(زید را ناتوان یافتم)
و"اِسْتَصْعَبْتُ حدیثاً"یعنی وَجَدْتُه مُسْتَصْعَباً؛(آن حدیث را دشوار یافتم)
✴️در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم" اِنّ حدیثَ آلِ محمدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ"(اصول کافی،ج١،
ص۴٠١)، و نیز امیر سخن علی علیه السلام می فرماید"اِنّ اَمرنا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لایَحْمِلُهُ الا عبدٌ مؤمنٌ اِمْتَحَنَ اللهُ قلبَه للایمان و لایَعی حدیثَنا الا صدورٌ اَمینةٌ و اَحْلامٌ رزینةٌ"(نهج البلاغه، خطبه١٨٩)
توضیح:در حدیث اول و دوم،دو واژه "صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ" به کار رفته است و کار یا گفتار اهل بیت علیهم السلام به دو صفت مزبور متصف شده است...
حال،سوال این است که فرق اساسی دو صفت یادشده چیست؟
آیا ذکر آن دو صفت، نوعی تاکید است؟
در پاسخ می گوییم که خیر،از باب تاکید نیست بل از باب تاسیس است و هر کدام از آن دو صفت، معنایی مستقل دارند که در سرآغاز این جستار به طور اجمال بدان اشارت رفت و اکنون مقداری تفصیل داده،بازش می کنیم.
❇️صَعب، چیزی است که فی نفسه و خود به خود دشوار باشد
و مُسْتَصْعَبٌ،چیزی است که دیگران نیز آن را دشوار بیابند و تشخیص دهند
بنابراین،ممکن است چیزی فی نفسه دشوار باشد اما در نظر دیگران،دشوار نیاید
و بالعکس،ممکن است چیزی فی نفسه دشوار نباشد اما برای دیگران دشوار بنماید
چنان که ممکن است یک چیزی نه فی نفسه دشوار باشد و نه در دیدگاه دیگران دشوار آید...
🔹اما در آن دو حدیث آمده است که سخن ما هم فی نفسه دشوار است و هم در منظر دیگران دشوار می آید...
البته منظور از دشواری مزبور،دشواری لفظی نیست،بل دشواری معنوی است و بزرگی و سترگی مفهومی و گران سنگی
مقامی است بدین بیان که معارف اهل البیت علیهم السلام را که ریشه در معارف قرآنی دارد هرکس نمی تواند فهم و هضم کند و به راحتی دریابد
چنان که فراتر از سخنان اهل البیت، قرآن هم، چنین است و سخنی بس سترگ و سنگین است"اِنّا سَنُلْقی علیک قولاً ثقیلاً"(مزمل/۵)
باری،اول باید شرایط و مقدمات و بسترها و زمینه ها را فراهم ساخت،آن
گاه به درک و دریافت و فراچنگ آوردن آن معارف بلند و ارجمند،امید داشت...
باری،لایَمَسُّهُ الا الْمُطَهَّرون.
آری،صید باز معانی،صیادی آسمانی می خواهد و اخذ معارف وحیانی،رجلی ربانی می طلبد...
پس،باید اول از خود رَست، آن گاه به دوست پیوست...
🟢آن نفَسی که با خودی یار چو خار آیدت
و آن نفَسی که بی خودی،یار چه کار آیدت
آن نفَسی که با خودی،خودْ تو شکار پشه ای
و آن نفَسی که بی خودی،پیل شکار آیدت
آن نفَسی که با خودی،بسته ی ابر غصه ای
و آن نفسی که بی خودی، مه به کنار آیدت
آن نفَسی که با خودی،یار کناره می کند
و آن نفَسی که بی خودی،باده یار آیدت
آن نفَسی که با خودی،همچو خزان فسرده ای
و آن نفَسی که بی خودی، دی چو بهار آیدت
جمله ی بی قراریت، از طلب قرار توست
طالبِ بی قرار شو، تا که قرار آیدت
جمله ی ناگوارشت، از طلب گوارش است
ترکِ گوارش ار کنی زَهر، گوار آیدت
جمله ی بی مرادیت، از طلب مراد توست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جورِ یار شو،عاشق مهرِ یار نی
تا که نگار نازگر، عاشق زار آیدت
خسرو شرق شمس دین از تبریز چون رسد
از مه و از ستاره ها و الله عار آیدت
📚📚📚
@yosefzadehgilani1399