🌕🔵🌕 رقص زوربا
✍️ #علی_حاتم
🔶🔵🔶 رقص یکی از هنرهای هفتگانه است.فیلسوفان و اندیشمندان جملات قصار زیادی درباره ی این هنر گفته اند.ازجمله : "ملتی که نرقصد بیمار است."علیرغم همه محدودیت ها و ممنوعیت ها شاید تقریبا هیچ ملتی در دنیا نباشد که مردمانش نرقصند یا رقص محلی خود را نداشته باشند.مردم عادی در مقابل تمام موانع فکری و اعتقادی،برای شاد بودن می رقصند؛ و چه دلیلی موجه تر از این؟
🌀 در مباحث نظری اما اغلب پژوهشگران رقص های آیینی در قبایل بدوی را تقلیدی از طبیعت میدانند که برای هماهنگی با آن صورت میگرفته.رقص هایی دستجمعی به قصد همراهی با طبیعت و ستایش دستاوردهایش.رقص را حتی بین سایر جانداران میتوان مشاهده کرد.رویکردها و تفاسیر گوناگون هنری، فلسفی و عرفانی در مورد رقص وجود دارد.ازمنظر عرفانی برخی رقص را حرکت از نقصان به سوی کمال دانسته اند. نظریه محاکات،دیدگاههای عرفانی و سایر نگرش ها،همه در چند نکته اشتراک دارند:رقص(مثل هر هنر دیگری) وسیله ایست برای بیان و نمایش عواطف و احساسات عمیق بشری،یا راهی جهت هماهمنگی و یکی شدن با هستی.اما همیشه جنبه های متفاوت وگاه استثنایی نیز وجود دارد که به ما نشان میدهد چرا نمیتوان تعریفی کلی و نهایی از هنر و سایر مقولات مرتبط با بشر ارائه داد.
🌀 رمان "زوربا ی یونانی" نوشته نیکوس کازانتراکیس،برگرفته از زندگی شخصیتی واقعی است به همین نام؛ زوربا مردی است که با وجود ظاهر خشن و زمختش،عواطف نیرومندی دارد.به هیچ دین و مسلکی پایبند نیست جز اینکه باید شاد بود و در لحظه زندگی کرد.زوربا سنتور مینوازد و عاشق رقص است .باورش به زیستن در لحظه،به معنای بی مسئولیتی در قبال دیگران نیست،چون در سخت ترین شرایط به یاری دیگران می شتابد. رقص زوربا تنها برای شاد بودن نیست.زوربا هنگامی که پسر کوچکش را بخاطر بیماری از دست میدهد،سه شبانه روز می رقصد تا اینکه از هوش میرود.او عزیزترین موجود زندگیش را از دست داده ولی میرقصد؛نه برای نمایش درد و اندوهش،و نه به قصد یکی شدن با هستی و پذیرفتن تقدیر.رقص زوربا معنایی عرفانی،فلسفی یا هنری ندارد که از طریق آن بخواهد دردش را تسکین بدهد.رقص او اعتراضی است علیه هر آنچه نامش تقدیر، مشیت ،منطق و تصادف است. حتی حرکتی آگانه برای بیان اعتراض نیست،بلکه واکنشی است طبیعی به یک مصیبت.هرچند سرانجام بی هوش میشود و چاره ای جز پذیرش واقعیت و قبول شکست ندارد،ولی نفس این اعتراض مهم است.زوربا به دنبال توجیه عقلانی یا عاطفی فاجعه ای نیست که غیر عقلانی و بی معناست.رقص اش جلوه ایست از عدم پذیرش و تسلیم نشدن در برابر همه ی استدلالهای بی حاصل و کلیشه ای در چنین مواردی.
🌀 راوی داستان زوربا نویسنده ی جوانی است که میخواهد معدن ذغال سنگی را دوباره راه اندازی کند.زوربا که به طور تصادفی با نویسنده جوان آشنا شده،به عنوان مباشر او را یاری میکند.اما در انتها پروژه آنان شکست میخورد و همه آرزوهایشان برباد میرود.در صحنه ی پایانی فیلمی که از روی این رمان ساخته شده(با هنرنمایی جاودانه آنتونی کویین در نقش زوربا)نویسنده جوان که دارو ندارش را از دست داده،از زوربا میخواهدبه او رقص یاد دهد.این لحظه ای است که او بالاخره عمق نگرش زوربا را درک میکند و شاید میخواهد از او چگونه زیستن را فرا گیرد. آنها در اوج نا امیدی میرقصند تا تسلیم نشوند.بدون اینکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند.ازخلال چنین رویکردی است که فردیت و آزادی معنا می یابد و نتیجه اش "آری" گفتن به زندگی در سخت ترین شرایط است.بی علت نیست که زوربا را ابرمرد نیچه قیاس کرده اند.
🌀خیلی از منتقدان رقص آنتونی کویین در صحنه ی پایانی را زیباترین رقصی میدانند که تا کنون بر پرده ی سینما جان گرفته؛نه ازنظر مهارت های تکنیکی که از نظر حس و حالتی هنگام رقص دارد.گویی تنها هنگام رقص آزاد است و به معنای واقعی کلمه "رستگار".چه دلیلی بهتر از این برای رقصیدن
https://youtu.be/2AzpHvLWFUM
#زلف_سخن(ادبيات و فرهنگ)از اینجا 👇دریافت شود
https://t.me/zolfesokhan2
http://t.me/tarabesstaan
#طربستان👆👆
✍️ #علی_حاتم
🔶🔵🔶 رقص یکی از هنرهای هفتگانه است.فیلسوفان و اندیشمندان جملات قصار زیادی درباره ی این هنر گفته اند.ازجمله : "ملتی که نرقصد بیمار است."علیرغم همه محدودیت ها و ممنوعیت ها شاید تقریبا هیچ ملتی در دنیا نباشد که مردمانش نرقصند یا رقص محلی خود را نداشته باشند.مردم عادی در مقابل تمام موانع فکری و اعتقادی،برای شاد بودن می رقصند؛ و چه دلیلی موجه تر از این؟
🌀 در مباحث نظری اما اغلب پژوهشگران رقص های آیینی در قبایل بدوی را تقلیدی از طبیعت میدانند که برای هماهنگی با آن صورت میگرفته.رقص هایی دستجمعی به قصد همراهی با طبیعت و ستایش دستاوردهایش.رقص را حتی بین سایر جانداران میتوان مشاهده کرد.رویکردها و تفاسیر گوناگون هنری، فلسفی و عرفانی در مورد رقص وجود دارد.ازمنظر عرفانی برخی رقص را حرکت از نقصان به سوی کمال دانسته اند. نظریه محاکات،دیدگاههای عرفانی و سایر نگرش ها،همه در چند نکته اشتراک دارند:رقص(مثل هر هنر دیگری) وسیله ایست برای بیان و نمایش عواطف و احساسات عمیق بشری،یا راهی جهت هماهمنگی و یکی شدن با هستی.اما همیشه جنبه های متفاوت وگاه استثنایی نیز وجود دارد که به ما نشان میدهد چرا نمیتوان تعریفی کلی و نهایی از هنر و سایر مقولات مرتبط با بشر ارائه داد.
🌀 رمان "زوربا ی یونانی" نوشته نیکوس کازانتراکیس،برگرفته از زندگی شخصیتی واقعی است به همین نام؛ زوربا مردی است که با وجود ظاهر خشن و زمختش،عواطف نیرومندی دارد.به هیچ دین و مسلکی پایبند نیست جز اینکه باید شاد بود و در لحظه زندگی کرد.زوربا سنتور مینوازد و عاشق رقص است .باورش به زیستن در لحظه،به معنای بی مسئولیتی در قبال دیگران نیست،چون در سخت ترین شرایط به یاری دیگران می شتابد. رقص زوربا تنها برای شاد بودن نیست.زوربا هنگامی که پسر کوچکش را بخاطر بیماری از دست میدهد،سه شبانه روز می رقصد تا اینکه از هوش میرود.او عزیزترین موجود زندگیش را از دست داده ولی میرقصد؛نه برای نمایش درد و اندوهش،و نه به قصد یکی شدن با هستی و پذیرفتن تقدیر.رقص زوربا معنایی عرفانی،فلسفی یا هنری ندارد که از طریق آن بخواهد دردش را تسکین بدهد.رقص او اعتراضی است علیه هر آنچه نامش تقدیر، مشیت ،منطق و تصادف است. حتی حرکتی آگانه برای بیان اعتراض نیست،بلکه واکنشی است طبیعی به یک مصیبت.هرچند سرانجام بی هوش میشود و چاره ای جز پذیرش واقعیت و قبول شکست ندارد،ولی نفس این اعتراض مهم است.زوربا به دنبال توجیه عقلانی یا عاطفی فاجعه ای نیست که غیر عقلانی و بی معناست.رقص اش جلوه ایست از عدم پذیرش و تسلیم نشدن در برابر همه ی استدلالهای بی حاصل و کلیشه ای در چنین مواردی.
🌀 راوی داستان زوربا نویسنده ی جوانی است که میخواهد معدن ذغال سنگی را دوباره راه اندازی کند.زوربا که به طور تصادفی با نویسنده جوان آشنا شده،به عنوان مباشر او را یاری میکند.اما در انتها پروژه آنان شکست میخورد و همه آرزوهایشان برباد میرود.در صحنه ی پایانی فیلمی که از روی این رمان ساخته شده(با هنرنمایی جاودانه آنتونی کویین در نقش زوربا)نویسنده جوان که دارو ندارش را از دست داده،از زوربا میخواهدبه او رقص یاد دهد.این لحظه ای است که او بالاخره عمق نگرش زوربا را درک میکند و شاید میخواهد از او چگونه زیستن را فرا گیرد. آنها در اوج نا امیدی میرقصند تا تسلیم نشوند.بدون اینکه بخواهند تلخی حادثه را با دلایل اخلاقی یا منطقی توجیه کنند.ازخلال چنین رویکردی است که فردیت و آزادی معنا می یابد و نتیجه اش "آری" گفتن به زندگی در سخت ترین شرایط است.بی علت نیست که زوربا را ابرمرد نیچه قیاس کرده اند.
🌀خیلی از منتقدان رقص آنتونی کویین در صحنه ی پایانی را زیباترین رقصی میدانند که تا کنون بر پرده ی سینما جان گرفته؛نه ازنظر مهارت های تکنیکی که از نظر حس و حالتی هنگام رقص دارد.گویی تنها هنگام رقص آزاد است و به معنای واقعی کلمه "رستگار".چه دلیلی بهتر از این برای رقصیدن
https://youtu.be/2AzpHvLWFUM
#زلف_سخن(ادبيات و فرهنگ)از اینجا 👇دریافت شود
https://t.me/zolfesokhan2
http://t.me/tarabesstaan
#طربستان👆👆