توی روانشناسی اگزیستانسیال ترسهای وجودی چهار دستهان که یکیش ترس از مرگه. این ترس از مرگ توی زندگی روزمرهمون به شکلای متفاوت دیده میشه یکیش اینه که شما نمیتونید از رابطهای که توش آسیب میبینید خارج بشید، نه چون اون آدمو دوست دارید بلکه میترسید که توی ذهن اون آدم فراموش بشید و این برای مغز یادآور مرگه، یا اینکه وقتی متوجه میشید پارتنر سابقتون وارد رابطه شده احساس بدی پیدا میکنید چون این حس بهتون دست میده که انگار برای اون آدم مردید و اضطراب مرگ و درونتون بیشتر میکنه، همچنین بعضی وقتا خودتون یا اطرافیانتون بدون دلیل پرخاش میکنید این یه جورایی ساز و کار دفاعی مغز در مقابل این اضطرابه چون جور دیگهای نمیتونه بروزش بده(این ترس توی ناخودآگاهمونه و اگر از آدما بپرسی از مرگ میترسی ۸۰٪ میگن نه در حالی که این ترس توی وجود همهی ما از کودکی نهادینه شده؛ مثلا توی بچهها با ترس از تاریکی، تنهایی، هیولاهای ذهنی و ... خودشو نشون میده).
از کتاب
رواندرمانی اگزیستانسیال ـ اروین یالوم