راچِستر


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


از من بیوگرافی نخواهید. آدم جالبی نیستم. هروقت آدم جالبی شدم دربارهٔ خودم حرف می‌زنم.
@EdwardFairfaxRochester_bot

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


آخه نه که ابر انسان هستم، می‌ایستم روی صندلی چرخ دار و برای خودم پرده نصب می‌کنم.


مچ پام در رفت.


Cinémathèque dan repost
«چطور خاورمیانه را به خنگ‌ها آموزش دهیم» | برنار لانگلوآ | ترجمۀ پرهام شهرجردی

اصل شماره ۱: در خاورمیانه، همیشه اعراب‌اند که دست به حمله می‌زنند و همیشه اسراییل است که از خودش دفاع می‌کند. نام‌اش مقابله به مثل است.

اصل شماره ۲: اعراب، فلسطینی‌ها یا لبنانی‌ها حق ندارند غیرنظامیان طرف مقابل را بکشند. نام‌اش تروریسم است.

اصل شماره ۳: اسراییل حق دارد غیرنظامیان عرب را بکشد. نام‌اش دفاع مشروع است.

اصل شماره ۴: وقتی اسراییل زیادی آدم می‌کشد، قدرت‌های غربی ازش می‌خواهند تا کم‌تر بکشد. نام‌اش عکس‌العمل جامعه‌ی بین‌المللی‌ است.

اصل شماره ۵: فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها حق ندارند نظامیان اسراییلی را به اسارت بگیرند، حتا اگر تعدادش بسیار محدود باشد و از سه سرباز هم تجاوز نکند.

اصل شماره ۶: اسراییلی‌ها حق دارند آدم‌ ربایی کنند، می‌توانند هر تعداد فلسطینی‌ را که خواستند بردارند و با خودشان ببرند (چیزی نزدیک به ۱۰ هزار زندانی و ۳۰۰ کودک). هیچ حدی در کار نیست. لازم نیست مجرم بودن افراد ربوده شده ثابت شود. کافی‌ست از واژه‌ی جادویی‌ی «تروریست» استفاده کنند.

اصل شماره ۷: وقتی می‌گویید «حزب الله»، باید بلافاصله اضافه کنید «که از طرف ایران و سوریه حمایت می‌شود».

اصل شماره ۸: وقتی می‌گویید «اسراییل»، به‌هیچ وجه نباید بگویید «که از طرف آمریکا، فرانسه و اروپا حمایت می‌شود». ممکن است این توهم پیش بیاید که درگیری‌ی نابرابری در کار است.

اصل شماره ۹: هیج‌وقت نباید از «سرزمین‌های اشغالی» حرف زد، یا از قطع‌نامه‌های سازمان ملل، یا نقض قوانین حقوق بین‌الملل، و یا کنوانسیون‌ ژنو. ممکن است تعادل روحی-روانی‌ی بیننده یا شنونده مختل شود.

اصل شماره ۱۰: فرانسه حرف زدن اسراییلی‌ها بهتر از اعراب است. تنها به این خاطر است که تریبون‌ها در اختیار اسراییلی‌ها و طرف‌داران‌شان قرار می‌گیرد تا به نوبه‌ی خود اصول ۱ تا ۹ را برایمان توضیح بدهند. نام‌اش بی‌طرفی‌ی ژورنالیستی ا‌ست.

اصل شماره ۱۱: اگر با این اصول موافق نیستید و یا فکر می‌کنید این اصول به نفع یک طرف درگیری‌ست، به این دلیل است که شما یک یهودستیز خطرناک‌اید.

برنار لانگلوآ، ژورنالیست و از بنیان‌گذاران هفته‌نامه‌ی «پولیتیس» است. این یادداشت تاریخِ ژوئیه ۲۰۰۶ را دارد و در همان هفته‌نامه منتشر شده. با این‌همه انگار همین امروز و یا حتا فردا نوشته شده.

#موقت
تصویر: نمایی از مستند «اینجا و جاهای‌ دگر» ساختۀ ژان-لوک گدار، ۱۹۷۶.


وای. قهقه زدم.


That’s all folks! dan repost
بقیه را نمی‌دانم اما خودم عاشق وقتی هستم که صبرم تمام می‌شود و کل قضیه را می‌گذارم کنار. آن وقتی که تحمل آدم برای آدم تصمیم می‌گیرد و می‌گوید دیگر بس است، حوصله‌ام سر رفت!
بعدش دیگر زندگی رنگ خودش را پیدا می‌کند و می‌توانی از آن زندان شک و تردید بیرون بیایی. چیزی که می‌خوانی را بفهمی، طعم غذاها برگردد و بروی برای خودت عکاسی کنی.
سخت است اسیر باشی، هر اسارتی.




Succession S02 E08 .






اینجا نوشتم که امروز خوب نبودم. بعد از ظهر با هستی رفتم بیرون. من و هستی هم دیگه رو می‌شناختیم ولی در همین حد که اسم هم دیگه رو بدونیم. مدت‌ها توی یه مدرسه بودیم و حدس بزنید چی؟ هیچوقت به ذهنمون نرسید که برای دوست شدن با هم قدمی برداریم ولی یه روز توی تلگرام هم رو پیدا کردیم (به واسطهٔ چنل‌های پر از خیر و برکتمون) و تصمیم گرفتیم با هم بیشتر آشنا بشیم و وقت بگذرونیم. از همون ثانیهٔ اول که با هم سلام کردیم، همه چیز واقعا برام عجیب بود. احساس می‌کردم هستی یه دوستِ خیلی قدیمیه که باهاش تجدید دیدار کردم در صورتی که این اولین بار بود با هم مکالمه‌ای داشتیم. هستی واقعا دختر ناز، خون‌گرم و مهربونیه و این نوع آشنا شدنمون خیلی برام خاص و با ارزشه. با اینکه دیر این آشنایی اتفاق افتاد ولی توی موقعیت درستی رخ داد. هستی واقعا آدمیه که می‌تونم کلی ازش یاد بگیرم. و به این هم اشاره کنم هستی واقعا خوش‌خنده و پر انرژیه طوری که بعد از دیدنش غرق شادی و حال خوب بودم و سریع به مامانم زنگ زدم که بهش بگی کلی انرژی خوب گرفتم از هستی و حس می‌کنم برای یه مدت طولانی حسابی شارژ شدم.


ㅤçîkㅤ dan repost
امروز با کوثر، در طی این یک ماه و خورده‌ای جزو بهترین روزهام بود 🎀

این‌طوری بود که نشستیم کنار هم، و مثل کسایی که چند ساله هم‌دیگه رو می‌شناسن (می‌شناختیم هم رو ولی دوست نبودیم) شروع کردیم سه/چهار ساعت به صورت مکرر صحبت کردن دربارهٔ هر چیزی که فکرش رو بکنید، و نمی‌دونید این دختر‌ چه‌قدر مهربون و شیرینه، حتی بهم یه کتاب خیلی خوشگل هدیه داد -


Oxytocin dan repost
تاثیر حرف زدن امشبم با کوثر اندازه پولی بود که به تمام تراپیستام تا الان دادم .


Queen dan repost
https://t.me/EdwardFairfaxRochester/5411
به عنوان یه غریبه که در حد توانش می‌خواد بهت کمک کنه، هیچ دلیلی وجود نداره عذاب وجدان داشته باشی تقصیر تو نیست که به همچین وضعی افتادی،
فقط یهو به خودت اومدی و دیدی نمیدونی چیا داره بهت می‌گذره که با هر چیز کوچیکی گریه‌ت می‌گیره
هیچوقت از قصد نخواستی مامانتو ناراحت کنی و باعث شی نگرانت شه
خسته شدی از اینکه همش احساساتت درون خودت باشه و نشون ندی، بخاطر همین حتی جلوی مامانت که انقدر‌ نگرانشی نشون میدی احساساتتو
عمیقا خسته شدی ولی تنها کاری که باید بکنی اینه که بزاری اتفاق بیوفته
هیچوقت دست خودت نبوده، این دوره رو بگذرون و بعد سعی کن تا جایی که میتونی رو بهتر شدن تمرکز کنی
من همیشه اینو به خودم میگم :
تو آدم وحشتناکی نیستی، تو فقط می‌ترسی که آدم وحشتناکی باشی.


Queen dan repost
وای خیلی ناراحت شدم
امیدوارم خوب بشی واقعا...
شاید دلیل این ناراحتیت مشکلاتی باشه که تو گذشته واست اتفاق افتادن اما به اندازه کافی واسشون گریه نکردی
اگه این‌طوره گریه‌هات رو بکن چون واقعا گریه نکردن الان شرایط رو بدتر می‌کنه
امیدوارم خوب شی...


تنها چیزی که توی این شرایط باعث می‌شه مثل قبل توی حال بد غرق نشم و برای لحظاتی حتی کوتاه از این وضعیت فاصله بگیرم، وجودِ مامانه. واقعاً اگه مامان نباشه انسان بی‌خاصیت و بی دست و پایی هستم. وابستگی من به مامان و مامان به من یه چیز خیلی عجیبیه که حداقل بین کسایی که خودم می‌شناسم اون پیوند و وابستگی‌ رو ندیدم و همین باعث می‌شه وقتی حالم بده عذاب‌وجدان شدیدی بگیرم چون می‌دونم مستقیم روی حال مامان تاثیر می‌ذاره. اون تمام تلاشش اینه که روحیهٔ خودش رو به خاطر من حفظ کنه، این حس غم رو پنهون کنه و لبخند بزنه ولی خب همون‌طور که می‌دونید چشم‌ها و نگاه آدم‌ها هیچ چیزی رو پنهون نمی‌کنه.


واقعاً از این ضعف و بیماری خسته‌ام. این چند وقت برای هر چیز مسخره‌ای اشک ریختم و گریه کردم. توی این مدت هم انقدر که بغض و گریه داشتم، چشمام تار می‌بینه چون جلوی دیدم رو یک لایهٔ اشک گرفته. مامانم مدام سعی داره آرومم کنه و حالم رو خوب کنه و از این بابت کلی عذاب‌وجدان بهم دست می‌ده. دیگه می‌دونم که این وضعیتم درست نمی‌شه و درمانی هم در کار نیست فقط دارم تمام تلاشم رو می‌کنم که اوضالم رو کنترل کنم و این موضوع تمام انرژیم رو برای ادامه دادن، ازم می‌گیره. امروز مامان می‌گفت بیا بهم بگو چی تو ذهنته که انقدر حالت رو بد می‌کنه و باعث می‌شه چشمات مدام پر بشه و گریه کنی. بگو چرا انقدر پری اصلا که با هر چیز کوچیکی سریع اشکات سرازیر می‌شه. بهش گفتم نمی‌دونم. واقعا هم نمی‌دونم. جوابم برای طفره رفتن نیست. واقعا نمی‌دونم دلیل این همه اشک و گریه چیه فقط می‌بینم که مدام صورتم از اشک خیس می‌شه.








بابا می‌گه این نوحه (ورژن ویدیوییش البته) رو وقتی هفت-هشت ماه داشتم، خیلی زیاد دوست داشتم. ظاهراً انقدر گریه می‌کردم و اشک می‌ریختم تا برام این نوحه رو پخش کنن بعد من با روروئک جلوی تلویزیون می‌نشستم، آروم می‌شدم و می‌خوابیدم.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

301

obunachilar
Kanal statistikasi