نقل است که :
احمد حرب رحمه الله همسایه ای #گبر داشت، بهرام نام.
بهرام شریکی به تجارت فرستاده بود. در راه آن مال را دزدان ببردند. خبر چون به شیخ رسید مریدان را گفت: برخیزید که همسایه ما را چنین مصیبتی افتاده است، تا همدردی کنیم، اگر چه گبر است، همسایه است.
چون به در سرای او رسیدند بهرام را در گردآتش گبران دیدند احمدومریدان پیشباز، دویدند، بهرام را گمان رفت که شاید گرسنه اند و نان ندارند،گفت تا سفره بنهم. شیخ گفت: دست نگاه دار که ما بدان آمده ایم تا باتو غمخوارگی کنیم که شنیده ام که مال شما دزد برده است.
گبر گفت: آری! چنان است. اما سه شکر واجب است که خدای را بکنم. یکی آنکه از من مال بردند، نه من از دیگری، دوم آنکه نیمه ای ازمالم بردند و نیمه ای نه، سوم آنکه دین من با من است، دنیا خود آید و رود.
احمد را این سخن خوش آمد. گفت: این را بنویسید که از این سه سخن بوی مسلمانی میآید.
پس شیخ روی به بهرام کرد. گفت: این آتش را چرا میپرستی؟
گفت: تا مرا نسوزد، دیگر آنکه امروز چندین هیزم بدو دادم، فردا بی وفایی نکند تا مرا به خدای رساند.
شیخ گفت: سخت اشتباه کرده ای ،آتش ضعیف است و جاهل و بی وفا. هر حساب که از او برگرفته ای باطل است که اگر طفلی پاره ای آب بدو ریزد خموش گردد کسی که چنین ضعیف بود تو را به چنان قوی کی تواند رسانید؟ کسی که قوت آن ندارد که پاره ای آب از خود دفع کند تو را به حق چگونه تواند رسانید. دیگر آنکه آتش جاهل است. اگر مشک و نجاست در وی اندازی بسوزد و نداند که کدام بهتر است، و از اینجاست که از نجاست و عود فرق نکند. دیگر تو هفتاد سال است تا او را میپرستی و هرگز من نپرستیده ام. بیا تا هر دو دست در آتش کنیم تا مشاهده کنی که هر دو را بسوزد و وفای تونگاه ندارد.
گبر را این سخن در دل افتاد. گفت:چهار مسئله بپرسم. اگر جواب دهی ایمان آورم.
بگوی که حق تعالی چرا خلق آفرید؟ چون آفرید چرا رزق داد و چرا میرانید؟ و چون میرانید چرا برانگیزد؟
احمدگفت: بیافرید تا او را بنده باشد، و رزق داد تا او را به رزاقی بشناسند، و بمیرانید تا او را به قهاری بشناسند، و زنده گردانید تا او را به قادری و عالمی بشناسند.
بهرام چون این بشنید گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد ا رسول الله.
چون وی مسلمان گشت شیخ نعره بزد و بیهوش شود. ساعتی بود به هوش بازآمد. گفتند: یا شیخ! سبب این چه بود؟
گفت: در این ساعت که بهرام انگشت شهادت بگشادی در سرم ندا کردند که ای احمد ،بهرام هفتاد سال در گبری بود. ایمان آورد تو هفتاد سال در مسلمانی گذاشته ای عاقبت چه خواهی آورد؟
https://t.me/Hadis_o_Ravayat