گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


انجمن علمی-دانشجویی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
ارتباط با انجمن جهت همکاری، اطلاع رسانی و اطلاع از برنامه ها
@Vahab0221

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


هنر امری تجملی نیست، و هنر بد چیزی نیست که بتوانیم با آن مدارا کنیم. خودشناسی اساس هر قسم زندگی است که فراتر از سطح نفسانی محضِ تجربه می بالد و به بار می نشیند... هر گفتار و کرداری که یکایک ما از خود بروز می دهیم اثری هنری است. این امر به حال هرکدام از ما مهم است که نباید در این ابراز، هر قدر هم که دیگران را فریب می دهیم، خود را فریب دهیم. در صورتی که هریک از ما در این باب خود را فریب بدهیم، بذری در وجود خویش کاشته ایم که، اگر آن را ریشه کن نکنیم، چه بسا رشد کند و به صورت نوعی شرارت در آید، نوعی بیماری روح، نوعی حماقت و بلاهت و دیوانگی. هنر بد، آگاهی فاسد، ریشه حقیقی شر است

رابین جورج کالینگوود، مبادی هنر

https://t.me/philosophysbudocs/48

@philosophysbu


🖊🖊 چرا حاکمیت ، صدای اعتراض مردم را نمی‌شنود ؟

اگر بخواهم اعتراضات و ناآرامی‌های اخیر را در چند جمله توصیف کنم ، چنین می‌شود :
« مردمی که بر اثر انواع تنگناها به ستوه آمده‌اند ، به پاخاستند و اعتراض کردند و فریاد زدند و بعضا - نمی‌دانیم چگونه - خشونت و تخریب نیز داشتند و بدین‌‌گونه ، می‌خواستند صدای اعتراض خود را به‌گوش مسئولان برسانند » .

اکنون اگر بپرسیم که حاصل ماجرا چه شد و آیا صدایشان شنیده شد؟، به نظر می‌رسد که‌ پاسخ این باشد:
- صدای اعتراض مردم که متن این ماجرا بود شنیده نشد اما به جای آن ، حواشی و زوائدش دیده شد . این حواشی و زوائد که کنش و رفتارِ بعضا خشن و نامقبولِ مردمی بود که به تنگ آمده‌اند ، توسط کسان بسیار دیده شد و در این میانه ، آن را دو دسته برای بهتر دیده شدن ، برجسته کردند : یک دستهٔ داخلی ، و یک دستهٔ خارجی ؛ و هر یک‌از این دو دسته ، دست دیگری را عامل این ناآرامی‌ها و اعتراضات و بعضا خشونت‌ها ، می‌دانست و اهداف و مقاصد خود را می‌جُست .
بدین‌گونه ، متن و زیرْ‌متن‌های این ماجرا به حاشیه رفت و پنهان شد ؛و حاشیه‌ها و پس‌وپشت‌های این حاشیه‌ها به متن آمد و برجسته شد . در این میانه ، آن‌چه باز هم گم شد و شنیده نشد ، صدای اعتراض مردم بود .
اینک اگر بپرسیم : چرا ؟ یعنی : صدای اعتراض مردم - که‌ حق ذاتی و الهی انسان است و هیچ کس نمی‌تواند این حق را به آنان بدهد یا از آنان بستاند ( و به اصطلاح فقهی و حقوقی ، نفیا و اثباتا قابل جعل نیست) - چرا شنیده نشد ؟ ، پاسخ‌های گوناگون دارد . یعنی می‌توان این مسئله را از جوانب مختلف ، مطالعه کرد و پاسخش را یافت و راهکارهای متناسب ، پیش گرفت .
بنده به عنوان «معلم فلسفه» می‌خواهم جانبِ فلسفی این مسئله را مطالعه کنم . البته در این چهل سال اخیر فلسفه و تفکر در متن جامعه و حاکمیت ، حضور جدی و تعیین‌کننده نداشته است . اینک بنده به عنوان یکی از طلاب فلسفه، که بر حاشیه‌نشینی خود وقوف دارم ، می‌خواهم در بارهٔ مسئلهٔ مذکور ، باب تأملی فلسفی بگشایم شاید بتواند به دست‌اندرکاران و مسئولان ، مددی رساند و آنان را مهیای شنیدن صدای اعتراض مردم کند .

گشودن‌این باب فلسفی ، آن هم در این احوال آشفته ، و در فضای تعطیلی تفکر و فلسفه ، هم ضرورت دارد و هم بسیار دشوار است . آن‌چه بنده می‌خواهم بگویم، مبانی و مبادی و مسائل ومباحث بسیار دارد که در این مجال تنگ ، حتی فهرست آن‌ها را نمی‌توان گفت ؛ اما خلاصهٔ سخنم را در این جا می‌آورم و‌ تفصیل آن‌ها را به تدریج ، در مباحث و گفتگوهای بعدی خواهم آورد .

آن‌چه برای شنیدنِ حقیقی صدای مردم ، ضروری است و به مثابهٔ زیرساختِ شنیدن است، این است که‌ نظام حاکم ، در موقعیت «خودِآگاهِ جمعی» مستقر باشد . این «خود» با «خودِناآگاهِ‌جمعی»، هویت مستقل یک جامعهٔ انسانیِ سعادتمند را تشکیل می‌دهد و بدین‌گونه‌ ، ما در پهنهٔ مسائل جمعی - همانند زندگی فردی- به همان اندازه که‌ به ناهشیاری و غفلت نیاز داریم ، به هوشیاری و آگاهی جمعی نیازمندیم و اگر در وضعیت هوشیاری کلان نسبت به همهٔ اجزا و اندام‌های این مجموعه نباشیم ، رفته‌رفته در موقعیتِ «خودِناآگاهِ جمعی» استقرار می‌یابیم ؛ آنک یکی از پیامد‌های کوچک آن ، نشنیدن صدای مردم است . در حالی که اگر هنر فهم و برقراریِ ارتباط با «خودِآگاه » را داشته باشیم ، این توانمندی را می‌یابیم که صدای اعتراض مردم‌ را حتی در سکوتشان بشنویم . چرا که اساسا اعتراض و نارضایتی و مخالفت ، از «سنخ حضور» است و نخست در اندرون مردم ، شکل می‌گیرد ؛ یعنی پیش از آن که برون آید و در شکل فریاد و یا در هر قالب درست و نادرست دیگری ، ظهور کند و عیان گردد ، در اندرون مردم ، حضور جدی و فعال داشته است . اکنون نظامی که مردمی و الهی باشد و انسان‌ها را خلیفهٔ خدا بداند و هر یک از آنان را به عنوان یک جهان بزرگ و باشکوه ،‌بشناسد ، و همزمان ، «خودِآگاهِ‌جمعی» را درک و‌ دریافت کند ، و از همهٔ آن‌ها مهم‌تر ، احساس ضعف و ناتوانی نداشته باشد ، صدای اعتراض و نارضایتی مردم را در سکوتشان نیز می‌شنود و با همهٔ توان ، و در اوج مهربانی و عشق‌ورزی، در صدد رفع مشکلات، و حل مسائل مردم و کشور بپا مى‌خیزد .

نصرالله حکمت
استاد فلسفهٔ دانشگاه شهید بهشتی
@nasrollahhekmat

@philosophysbu


پروژه «آینده پژوهی ایران ۱۳۹۶» توسط گروه تحقیقاتی آینده بان با همکاری دوازده مرکز تحقیقاتی عمده کشور و تحت نظارت مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری انجام شده است. در این پروژه با استفاده از نظرسنجی از مردم، تحلیل اخبار، گزارش های سازمانی و بین المللی، پژوهش های انجام شده و تحلیل های مختلف، صد مساله اصلی آینده کشور به بررسی گذاشته شده و هفت مساله بنیادی از آنها استخراج شده که امیدها و مخاطراتشان بررسی شده اند.

t.me/philosophysbudocs/47


(Φ) IPA: اَنجُمَنِ فیلسوفانِ ایرانی (Φ) dan repost
#ترجمه فارسی بخش‌هایی از سخن‌رانی #الی_ویزل در 12 آوریل 1999 در #کاخ #سفید

جامعه‌ای که من در آن زاده شدم از سه گروه تشکیل شده بود:
#قاتلان
#قربانیان
و
#تماشاچیان_بی‌تفاوت
ما در تاریک‌ترین دوران هستی، در اردوگاه‌های #مرگ ... احساس می‌کردیم کاملاً رها و فراموش شده‌ایم. همه ما چنین بودیم. و تنها دل‌خوشی غم‌بارمان این بود که فکر می‌کردیم #ائوشوئیتس و #تربلینکا مخفی‌گاه‌های کاملاً محافظت‌شده‌ای‌اند که #رهبران #دنیای #آزاد نمی‌دانند در پشت دروازه‌های #سیاه و سیم‌های #خاردار آن چه می‌گذرد. ما فکر می‌کردیم که رهبران دنیای آزاد اصلاً نمی‌دانند که #سربازان #هیتلر و هم‌دستان مزدورش جنگ علیه یهودیان را بخشی از جنگ علیه #متفقین می‌دانند.
ما فکر می‌کردیم اگر رهبران دنیای آزاد چیزی [از این قضیه] می‌دانستند حتماً آسمان را به زمین می‌آوردند و زمین و زمان را به هم می‌دوختند تا جلوی آن را بگیرند و با ایمانی راسخ و خشمی سترگ آن را محکوم می‌کردند و دست‌کم یک‌بار هم که شده، خطوط راه‌آهنی را که به #بیرکنو می‌رفتند بمب‌باران می‌کردند.
.
.
.

او در ادامه می‌گوید:
.
.
.
«[ولی] معلوم شد که آنها واقعاً خبر داشتند و با وجود این #هیچ کاری برای توقف این قتل‌عام وحشیانه نکردند؛ هرچند که می‌توانستند جلوی بخشی از آن را بگیرند.»


سریع‌القلم: شخصیت‌های مبهم و چندوجهی به درد توسعه نمی‌خورند/ در کشور ما ارادت بر توان غلبه دارد/ بعضاً افراد در روز چندین بار نظام فکری خود را تغییر می‌دهند!/ در دنیا دیگر کاریزما کارآمد نیست


استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل با بیان اینکه توسعه‌یافتگی مثل پزشکی اصول ثابتی دارد گفت: توسعه‌یافتگی به اقتصاد شفاف، نظام تصمیم‌گیری جمعی، گردش قدرت، فضای نقد و رسانه‌های آزاد و مستقل، ارتباطات گسترده بین‌المللی و دانش بشری نیاز دارد.

به گزارش ایسنا، محمود سریع‌القلم در کنفرانس بین‌المللی مدیریت با بیان اینکه در ساختمان توسعه، دموکراسی طبقه چهارم است و سیستم‌سازی، نهادسازی و تولید ثروت فونداسیون ساختمان اظهار کرد: منطقی نیست که در ساختن یک عمارت اول طبقه چهارم آن را بسازیم. در هیچ جای دنیا کشوری سراغ نداریم که بدون تولید ثروت، بدون ممتاز کردن بخش خصوصی، بدون دور کردن دولت از مسائل اشتغال و توسعه اقتصادی سراغ آزادی سیاسی رفته باشد.

وی در ادامه افزود: به دلایل فرهنگی و سیاسی از زمان مشروطه تا سال‌های اخیر ایرانی‌ها گفتند که در ساختمان توسعه، ما اول می‌خواهیم طبقه چهارم را بسازیم و با فونداسیون و طبقات یک، دو و سه کاری نداریم.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: به اعتقاد من آفات فرهنگی و ساختاری اجازه نمی‌دهند ما تصمیم منطقی بگیریم. ما تعدادی مشکلات فرهنگی داریم که زیر 5 سال قابل اصلاح است البته اگر آنها را مشکل بدانیم. ما باید ساختارها را اصلاح کنیم تا فرهنگ کشور اصلاح شود. مگر در سوئیس کسی دروغ نمی‌گوید؟ مگر در آلمان کسی فرار مالیاتی نمی‌کند؟ اما چون تصمیم‌سازی در آلمان و سوئیس مبتنی بر ساختارهاست، عموم افراد فرصت دروغ‌گویی یا اختلاس پیدا نمی‌کنند. مردم از قانون می‌ترسند و ساختارها آنها را مجبور به رفتار درست می‌کند.

خلاصه‌ای از سخنرانی دکتر محمود سریع‌القلم در کنفرانس بین‌المللی مدیریت به شرح زیراست:

دلیل اینکه موضوع جایگاه تصمیم‌گیری در توسعه‌یافتگی را برای سخنرانی انتخاب کردم این است که در مطالعات و تحقیقاتی که در رابطه با توسعه ایران از دوره قاجار به بعد انجام داده‌ام، متوجه این نکته شده‌ام که عدم دستیابی ما به توسعه‌یافتگی عموما به نارسایی‌های فرهنگی جامعه برمی‌گردد. این نارسایی‌ها موجب می‌شود که نتوانیم تصمیم‌سازی‌های منطقی، علمی، جامع و رو به آینده انجام دهیم.

متونی درباره مقایسه ایران و ژاپن در رابطه با مدرنیزم وجود دارد و این متون بررسی کرده‌اند که وقتی ایرانی‌ها می‌خواستند مدرن شوند، اول سراغ چه موضوعاتی رفتند و ژاپنی‌ها اول سراغ چه موضوعاتی. مثلا جالب توجه این است که ژاپنی‌ها اول سیستم ساختند و حدود 2300 مشاور از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی استخدام کرده و این سیستم‌ها را در موضوعات مختلف وارد ژاپن کردند و آنها را مبنای تحول خود قرار دادند اما ایرانی‌ها اول سراغ آزادی‌های سیاسی و دموکراسی رفتند. برای من دانشجوی توسعه در ساختمان توسعه، دموکراسی طبقه چهارم است و سیستم‌سازی، نهادسازی و تولید ثروت فونداسیون ساختمان و منطقی نیست که در ساختن یک عمارت اول طبقه چهارم آن را بسازیم. در هیچ جای دنیا کشوری سراغ نداریم که بدون تولید ثروت، بدون ممتاز کردن بخش خصوصی، بدون دور کردن دولت از مسائل اشتغال و توسعه اقتصادی سراغ آزادی سیاسی رفته باشد.

به دلایل فرهنگی و سیاسی از زمان مشروطه تا سال‌های اخیر ایرانی‌ها گفتند که در ساختمان توسعه، ما اول می‌خواهیم طبقه چهارم را بسازیم و با فونداسیون و طبقات یک، دو و سه کاری نداریم. بنابراین، در موضوع توسعه ناکام ماندیم چراکه براساس تجربه بشری، سلسله مراتب توسعه‌یافته‌ای را مبنا قرار ندادیم. ژاپن اول مبانی تولید ثروت ایجاد کرد سپس آموخت که باید نظام حزبی درست کند تا از طریق نظام حزبی، ثبات اقتصادی به دست آورد. بدین ترتیب ژاپن به تدریج عمارت توسعه خود را تکمیل کرد.

اما ما در طیف اولویت‌های توسعه هم دنبال توسعه اقتصادی و هم دنبال توسعه سیاسی و هم دنبال یک کالای بسیار لوکس به نام دموکراسی بودیم. در دوره قاجار ایران 10 میلیون نفر جمعیت داشت و در بهترین شرایط 10 هزار نفر سواد اکابری داشتند. در این شرایط ایرانیان به دنبال دموکراسی و آزادی سیاسی بودند که این طبیعی بود که جواب نداد و ما را در فراز و نشیب‌های بحران‌های نظری توسعه‌یافتگی قرار داد.

@philosophysbu
برگرفته از پایگاه پروژه باهمستان ایران، فلسفه توسعه ایران
@bahmestan


روشنفکری در ایران و مساله تطبیق / اسماعیل نوشاد

از متن:

روشن است كه اگر يك گفتمان ماركسيستي منشعب از انقلاب صنعتي قرن هجدهم را در يك دستگاه ديني سنتي باز توليد كنيد، هم دين و هم اين گفتمان را به بيراهه برده‌ايد. همان اشتباهي كه مجاهدين خلق در دوران انقلاب مرتكب شدند و خود و تعداد زيادي از نوجوانان و جوانان بي‌خبر از همه جا را به كوره‌راهي كشاندند كه عاقبتي جز تباهي نداشت. در مورد گفتمان‌هاي ليبرال نيز وضع به همين گونه است. در واقع براي اين دسته از روشنفكران نمي‌توان هيچ حسني را در نظر گرفت، به يك دليل اساسي و ساده و آن هم اينكه يك مترجم نمي‌تواند يك فيلسوف باشد.

http://l1l.ir/3kk0

@philosophysbu


طبق نظریه علمی جدید براساس مغزپژوهی رفتار، جوهر شناخت انسان را باید در سازماندهی حرکت تن در محور فعالیت مغز، جست‌وجو کرد. یکی از اهداف هنر نیز که پیدایی آن سابقه‌ای به قدمت ظهور انسان هوشمند ابزار ساز دارد، کشف زیبایی در رازهای پنهان ذهن، به عبارتی، همان کارکرد مغز غایب از نظراست . هنر قصه گویی و روایت‌پردازی نیز تاریخی طولانی، شاید به درازای عمر انسان سخنگو داشته باشد. حال جالب است که یکی از داستان‌سرایان موفق و نامدار معاصر ایرانی- احمد محمود- پس از ممارست و تجربه طولانی در رمان نویسی، روایتی مشابه با آن چه که نظریه‌پردازان در حوزه مغزپژوهی به آن رسیده‌اند را در نظریات خود مطرح می کند. او آشکارا در تعریف داستان می گوید: «به اینجا رسیده‌ام که داستان، تعریف حرکت، تعریف اشیا یا حوادث نیست، بلکه تعریف است در حرکت. رمان موجودی است زنده».

http://l1l.ir/3k21

@philosophysbu


سخنرانی هگل به مناسبت آغاز تدريس در دانشگاه هايدلبرگ، ۲۸ اکتبر ۱۸۱۶

گئورگ ويلهلم فريدريش هگل

ترجمه‌ی محمد سعيد حنايی کاشانی

📎موضوع اين درسها تاريخ فلسفه است. از آنجا که امروز نخستين روز حضور من در اين دانشگاه است اجازه دهيد مراتب خوشوقتی و مسرت خاطر خودم را از بازگشت دوباره به کار پژوهش فلسفی در مقام دانشگاهی آن هم درست در همين دوره از زمان ابراز کنم. زيرا چنين می‌نمايد که دوره‌ای رسيده است که باز فلسفه می‌تواند متوقع توجه و عشق و علاقه باشد؛ دوره‌ای که اين علم تقريباً زبان بند آمده باز می‌تواند صدايش را بالا ببرد و اميدوار باشد که جهانی که به صدای او کر شده بود بار ديگر برای شنيدن صدايش گوشی وام کند. عُسرت زمانه‌ی ما به امور حقير مرتبط با جنبه‌ی پست زندگی روزانه اهميت بسيار بخشيده است؛ امور عالی جهان واقعی و تلاش در خصوص آنها و نيز وسايل خارجی برای ارضای آنها همه‌ی توش و توان روح را به يغما برده است. نتيجه آن است که درکی برای يک زندگی برتر درونی و يک معنويت نابتر نمی‌تواند آزادی خود را حفظ کند و گوهرهای بهتر را آن امور به تصرف درآوردند و تا اندازه‌ای فدای خود کردند، چون جان جهان چندان با جهان عينی سرگرم بود که نتوانست به درون بنگرد و خود را در خويش متمرکز کند. اما اکنون اين سيل جهان عينی بازايستاده و ملت آلمان راه بيرون شدن خود را از اوضاع و احوال ناگوار هموار کرده و مليت خود را که اساس هر زندگانی حقيقی است نجات داده است. بنابراين، می‌توانيم اميدوار باشيم که در کنار دولت که هرمشکلی را از ميان برداشته است، کليسا نيز بتواند به پا خيزد و در کنار سلطنت جهان که تاکنون افکار و مساعی به آن متوجه بوده است، باز به فکر سلطنت خداوند باشد. به عبارت ديگر، اميدواريم که در کنار امور سياسی و امور ديگری که با زندگانی هرروزی ما گره خورده است، علم به خودی خود بار ديگر بتواند جهان عقلانی و آزاد روح را شکوفا کند.

در تاريخ فلسفه خواهيم ديد که در ديگر کشورهای اروپايی، جايی که علوم طبيعی و پرورش عقل علمی با شور و شوق و احترام دنبال شده است، از فلسفه جز نامی نمانده و بی‌آنکه اثری از آن برجای مانَد حتی از خاطره‌ها نيز رفته و نابود شده است و حال آنکه ملت آلمان فلسفه را همچون ملک طلق خويش دنبال کرده است. ما بطبع لقب عالی حافظان اين آتش مقدس را کسب کرده‌ايم، درست به همان سان که يومولپيدا در آتن حافظ اسرار الوسينی بود و اهالی جزيره‌ی ساموتراس مراقبان و نگهبانان يک آيين دينی برتر بودند؛ و درست به همان سان که جان جهان قوم يهود را سزاوار آگاهی برينی دانسته بود که از آن روحی به ظهور می‌آمد که روحی تازه بود. اما عُسرت زمانه‌ی ما، به‌طوری که پيشتر ذکر شد، و علاقه به وقايع بزرگ در جهان، اعتنای عميق و جدی به فلسفه را حتی در ميان خود ما سرکوب کرده و از توجه کلی‌تر به آن ترسانده است. بنابراين، آنچه واقع شده است اين است که چون شخصيتهای اصيل و گرانمايه به امور عملی متوجه شده‌اند سطحی‌انديشی و کم‌عمقی در فلسفه مجال سخن گفتن يافته و در آن خانه کرده‌اند. ما می‌توانيم استوار بگوييم که از زمانی که فلسفه در آلمان سربرافراشته نگرش اين علم، تا اين حد که در زمان حاضر هست، بی‌مايه نبوده است؛ هيچ گاه تهی‌مغزی و خودفريبی اين چنين آن را سطحی نکرده بوده است و هيچ‌گاه آنها با چنين نخوتی در فلسفه فکر و عمل نکرده‌اند، توگويی ارباب و سرور بودند. کار کردن عليه اين سطحی‌انديشی، کار کردن توأم با جديت و شرافت آلمانی و بازداشتن فلسفه از رفتن در کوچه‌ی بن‌بستی که در آن راه می‌رود، اين وظيفه‌ی ماست و اعتقاد استوار به اينکه ما را روح عميقتر اين عصر به آن فرا خوانده است. با هم به سپيده‌ دم عصر زيباتری سلام می گوييم که در آن روح، که تاکنون بار ظواهر را کشيده، می‌تواند به درون و به خويش بازآيد و فضا و خاک سلطنت شايسته‌ی خويش را جايی به دست آورد که در آنجا صاحبان عقل از امور جزئی برمی‌شوند و پذيرای امور حقيقی و ابدی و جمال الهی و پذيرای قوه‌ی رؤيت و درک آنچه برين است می‌شوند.
@philosophysbu


نقدی بر «ملاحظاتی روش شناختی درباره جریانهای فکر دینی در ایران»
آرش جمشیدپور، دانشجوی دکتری فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
در پاسخ به مقاله دکتر وحید دستجردی، رئیس پژوهشکده فلسفه تحلیلی، با عنوان فوق

از متن:

در سخنان پایانی دکتر وحید عبارت توجّه‌برانگیزی وجود دارد: «باید این جامۀ روشنفکری بومی را به کناری نهاد و به جریان عام جامعۀ بین المللی علمی ملحق گشت. ما این کار را در حوزه های علوم پایه و علوم انسانی انجام داده‌ایم یا سعی در انجام آن داریم. چرا در مورد فکر دینی استثنا قائل شویم؟» بحث من این است که روشنفکران دینی نمی‌خواهند جامۀ روشنفکری دینی را از تن درآورند و تعهّد اجتماعی خود را فرو نهند. قیاس دکتر وحید قیاسی موجّه نیست. بلی، ما می‌توانیم فیزیکدانی را تصوّر کنیم که با خود می‌گوید: «من می‌خواهم در باب آخرین دستاوردهای فیزیک کوانتوم تحقیق کنم. این که اکثر مردم کشورم حتّی قوانین نیوتن را هم نمی‌دانند، اصلاً برایم مهم نیست». امّا سخت است روشنفکری را تصوّر کنیم که با خود می‌گوید: «من می‌خواهم دربارۀ آخرین دستاوردهای علم و فلسفۀ اروپایی تأمّل و در بابشان بحث کنم. این که اکثریّت مردم کشورم از نظر آگاهی‌های اجتماعی در سال‌های ۱۷۰۰ به سر می‌برند اصلاً برایم مهم نیست». بلی ما می‌توانیم از روشنفکران دینی بخواهیم که توجّه بیشتری را مبذولِ مباحثِ انتزاعی‌ترِ فلسفۀ دین کنند. امّا این منافاتی با پرداختن به مسائل «بومی» ندارد. روشنفکران دینی چون دکتر سروش دربارۀ نسبت دین و مسائل اجتماعیِ ما ایرانیان در جهان جدید نظرگاهی دارند و بر اساس آن نظرگاه، پرداختن به مسائل بومی را وظیفۀ خود می‌دانند. دکتر وحید یا باید نشان دهد که آن نظرگاه نادرست است یا باید نشان دهد که حتّی اگر آن نظرگاه درست باشد، باز هم لزومی ندارد که روشنفکران دینی به مسائل «بومی» بپردازند.

http://3danet.ir/eaID6

مقاله دکتر وحید در سایت صدانت موجود است.
@philosophysbu


نه! هر آن کس که در جهان بزرگ بوده است فراموش نخواهد شد. اما هر کس به شیوه خویش و هر کس به قدر عظمت محبوب خویش بزرگ بوده است... یکایک آنان باید به یاد آورده شوند، اما هر کس به قدر توقع خویش بزرگی یافت. یکی با توقع امر ممکن بزرگی یافت و دیگری با توقع امر ابدی، اما هر آن کس که ناممکن را می خواست از همه بزرگ تر شد.
#ترس_و_لرز
#سورن_کیرکگور
ترجمه عبدالکریم رشیدیان


عشق به کشور و ته سیگار!

« یک بار من به عنوان یک کار میدانی از تهران تا چالوس که در ماشین نشسته بودم و راننده هم نبودم
یک تکه کاغذ دستم گرفتم و بطور هدفمند در جاده نگاه می کردم.
تمام زباله هایی که مردم از ماشین شان بیرون می ریختند من شماره گذاری می کردم و بعد یک وزن حدسی هم جلویش می گذاشتم.

از فیلتر سیگار گرفته تا یک ماشینی که یک کیسه بزرگی را بیرون انداخت، فکر می کنم حدود هشت کیلو وزن داشت.
بعد از تهران تا چالوس وقتی که این ها را جمع زدم 502 کیلو اشغال از ماشینها به بیرون در جاده پرت شد.
این یک مثال کوچک است ولی معنا دارد و معرف تعلق خاطر ما به کشور است.

می خواهم بگویم تعلق به جامعه باعث می شود که من خیلی از این کارها را انجام ندهم.
یعنی بگویم که این جاده ها مال من است، مال کشور من است
من اگر زباله ای در ماشینم دارم، یک پلاستیک بر دارم و هر وقت به محل مناسبی رسیدم دور ریزم.

دهها و صدها نوع از این مصداق ها را می شود مطرح کرد.
تعلق خاطر به کشور یک مساله عقلانی است
یعنی باید یک جایی در وجود انسان، کشور برایش مهم باشد
و ما خیلی کارها انجام می دهیم، خیلی حرفها می زنیم، خیلی واکنش ها نشان می دهیم که اینها به صلاح کشور نیست، به صلاح هارمونی یک ملت نیست.

به خاطر اینکه کشور هنوز خیلی برای ما مهم نیست.

ما در هرم وفاداری سه عنصر داریم:
وفاداری به فرد، وفاداری به گروه، وفاداری به کشور.

به نظر من ما ایرانیها عمدتا بین وفاداری به فرد و وفاداری به گروه کار می کنیم. وفاداری به کشور در ما بسیار ضعیف است.»

محمود سریع القلم_استاد روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی


@philosophysbu


به اطلاع همراهان انجمن علمی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی می رساند که طبق اطلاع قبلی، جلسه تاریخ فلسفه تحلیلی این هفته و هفته آینده تشکیل نخواهد شد و این دوره از ترم آینده ادامه خواهد یافت.


فاطمه الفِهری دختر بازرگانی توانگر به نام محمد الفهری این دانشگاه را همراه با مدرسه ای در سال ۸۵۹ به عنوان بخشی از یک مسجد تاسیس کرد. خانواده فهری در اوایل سدهٔ ۹ میلادی به همراه گروهی دیگر از شهر قیروان تونس به فاس مهاجرت کرده‌بودند. فاطمه و خواهرش مریم که هر دو تحصیلات عالی داشتند، پول فراوانی از پدر به ارث بردند و فاطمه تصمیم گرفت تا تمامی ارثیه خود را صرف ساختن مسجدی مناسب برای مردم شهر کند. در این زمان ادریسی ها که زیدی مذهب بودند بر مغرب حکومت می کردند.

مفاد درسی مدرسه در آن زمان قرآن، فقه، نحو، خطابه، منطق، طبابت، ریاضیات و نجوم را شامل می شد. ظاهرا محمد الادریسی، مساح معروف قرن دوازده، که کمک زیادی به ماجراجویان اروپایی رنسانس کرده بود در این مدرسه درس خوانده است.

http://l1l.ir/3hhz


پاسخ به یک پرسش: روشنگری چیست؟
ایمانوئل کانت

روشنگری همانا به در آمدن انسان است از حالت کودکی‌ای که گناهش به گردن خود اوست. کودکی [Unmϋndigkeit (minorité)] یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم [Verstand (entendement)] خود بدون راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدان فهم، که نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است: Sapere aude!، جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار گیری!
این که بخش بدین بزرگی از انسانها، با آن که دیریست طبیعت آنان را به بلوغ طبیعی رسانده [naturaliter maiorennes]، باز به دلخواه تا دم مرگ کودک می‌مانند و دیگران چنین به سادگی خود را سرپرست ایشان می‌کنند، علتی جز کاهلی و بزدلی ندارد. راستی که کودک بودن چه آسان است! اگر کتابی داشته باشم که جای فهمم را بگیرد و مرشدی که کار وجدانم را انجام دهد و پزشکی که خوراک مناسبی برایم معین کند و ...، دیگر لازم نیست خود را به زحمت بیندازم. همین که بتوانم پولی بدهم دیگر نیازی به اندیشیدن ندارم؛ دیگرانی هستند که این کار کسالت‌بار را به جایم انجام دهند. آنان که از سر خیرخواهی رنج سرپرستی کسان را بر خود هموار کرده‌اند چنان می‌کنند که بیشینه‌ی انسان‌ها (و از آن میان جنس زن به تمامی) گام زدن در راه بلوغ را که به خودی خود دشوار است سخت خطرناک نیز می‌انگارند. این سرپرستان نخست رمه‌ی رام خود را تهی‌مغز می‌کنند و خاطرشان آسوده می‌شود که این موجودات بی‌آزار جرأت آن را ندارند که گامی از چراگاهی که در آن زندانی‌اند فراتر روند، آن‌گاه به ایشان گوشزد می‌کنند که تنها رفتن چه خطرها دارد! البته این خطرها چندان هم بزرگ نیستند، چراکه [نوپایان] با چند بار افتادن سرانجام پا باز می‌کنند؛ اما چشم‌انداز چنین حادثه‌ای انسان را می‌ترساند و چه بسا اندیشه‌ی هر آزمون تازه را پس بزند.
ازین رو برای بسیاری کسان دشوار است که به تنهایی از حالت کودکی‌ای که کمابیش برایشان طبیعی شده است به در آیند. آنان حتی به این حالت دلبستگی دارند و به راستی از به کار بستن فهم خود ناتوانند، چرا که هرگز مجال چنین کاری به ایشان داده نشده است. قاعده‌ها و فرمول‌ها، این ابزارهای مکانیکی استفاده، یا بهتر است بگوییم سوء استفاده‌ی خردمندانه از استعدادهای طبیعی، زنجیری است که کودکی را همیشگی می‌کند. و حتی آن که خود را از بند کودکی برهاند نیز باز از سر گودالی کوچک نمی‌تواند پرید مگر با پای لرزان، چرا که به چنین آزادی رفتاری خو نکرده است. چنین است که تنها شمار ناچیزی توانسته‌اند با کار جان خود را از بند کودکی برهانند و با پای استوار پیش روند.

https://t.me/philosophysbudocs/46


یلدا مبارک


همدلی یا هم‌احساسی درک احساس و فهم تجربهٔ حسی دیگران با توانایی دید از نگاه آنها و قراردادن خود در جایگاه آنها است.

تصویر: یک ماه بی خانمانی پس از زمین لرزه کرمانشاه


⭕️مرادی، رئیس مرکز لرزه‌نگاری کشوری: زلزله ۵/۲ ریشتری در مرز استان‌های البرز و تهران را لرزاند.

🔹به نظر می‌رسد که انتهای گسل اشتهارد است که فعال شده و مردم باید احتیاط کنند.

🔹تا این لحظه دو پس‌لرزه گرفتیم اما با توجه به بزرگی لرزه‌ی اولیه، نمی‌دانیم این زلزله‌ی اصلی بوده یا پیش لرزه؛ منتظریم ببینیم پس‌لرزه‌ها ادامه می‌یابد یا نه.

@irinn_channel




گزارش مقدماتی زمین‌لرزه

بزرگی: 5.2
محل وقوع: مرز استانهای تهران و البرز - حوالی ملارد(تهران)
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1396/09/29 23:27:37
طول جغرافیایی: 50.96
عرض جغرافیایی: 35.69
عمق زمین‌لرزه: 7 کیلومتر

نزدیک‌ترین شهرها:
3 کیلومتری ملارد (تهران)
7 کیلومتری مشكين دشت (البرز)
9 کیلومتری شهريار (تهران)

نزدیکترین مراکز استان:
16 کیلومتری كرج
39 کیلومتری تهران

اطلاعات تکمیلی در وب‌سایت مرکز لرزه‌نگاری کشوری مؤسسۀ ژئوفیزیک دانشگاه تهران:
http://irsc.ut.ac.ir

@IranianSeismologicalCenter


#اطلاعیه

ضمن آرزوی سلامت و بهروزی برای تمامی همراهان جلسات و حلقه های مطالعاتی انجمن علمی فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، به اطلاع می رساند که بعلت آلودگی هوا و جهت اجتناب از آسیبهای آن، و باتوجه به نزدیکی ایام امتحانات، تمامی جلسات و برنامه های جاری دو هفته آینده این انجمن به ابتدای ترم آینده موکول خواهند شد.

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 140

obunachilar
Kanal statistikasi