معلّق با تشدید


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


https://t.me/BiChatBot?start=sc-209376-waOSpvB
.در تلاش برای شکیبایی و نرم‌خویی.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


بچه‌هایی که کانال‌نویسین، این پست رو فوروارد کنین. از‌ هم حمایت کنیم♥️


آخرین نمک قبل جنگم بریزم و بعدش فقط مرگ مرگ مرگ.


همیشه اینایی که با عشق آشپزی میکنن برام جالب بودن. یه آرامش گوگولی‌طورِ خاصی هم تو رفتارشون هست. من واسه یه املت لااقل دوبار باید برم مغازه؛ پنیر موزارلا از کجا میاری آخه؟ یادم افتاد اعصابم خورد شد :/


آخرین تیکِ بگاییِ جوونیمون هم خورد؛ جنگ.


چقدر پیام قشنگ ازتون گرفتم این چندروز ؛)
باورم نمیشه.
نمیتونم حس خوبمو در قالب کلمات بگم.
فقط ممنونم از همتون.
دم همگی گرم ♥️ و خوشحالم که این همه دوست خوب پیدا کردم.


ما اولویت هیچکس نیستیم؛ بنظرم کم‌کم به عنوان یه اصل اینو بپذیریم.


ممنون بابت همه احوالپرسی‌هاتون.
خوبم:)
از نظر روحی موقعیت مناسبی ندارم و تا چند روز توانایی پست گذاشتن رو‌ در خودم نمیبینم. نمیخوام دوباره اون جمله لعنتی رو بنویسمش؛ پس ارجاعتون میدم به اولین کلمه‌های این پاراگراف.
و باز، ممنون بابت همه احوالپرسی هاتون.
خوبم:)


خانم ایزدی که لفت دادین، امیدوارم یه روزی که از ته دل خوشحالین، کفتر برینه تو دهنتون.


یه‌بارم یه خانمی میخواست از خیابون رد بشه، هی یکم میومد جلو باز می‌رفت عقب؛ هی میومد هی می‌رفت؛ نمیتونست؛ دلم سوخت وایسادم که بره. انقدر خوشحال شد:)) یه لبخند مهربونی زد:)) خیلی حس خوبی داشتم:)) که لاین بغلی ماشین زد بهش.


اسم ایشون رو بنویسید تو لیست شامی که قراره برای اعضای کانال تدارک دیده بشه و خیلیم خوشمزه‌ست:)))

پ.ن: بخاطر اسم فریبرز، بهشون سالاد تعلق نمیگیره.


@BiChatBot dan repost
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
ولی چجوری دلشون میاد لف بدن اقا فریبرز
من که خیلی حال میکنم با چنلت🌝✨


الهه‌خانومی که لفت دادی، فکر نکن ندیدمت.




کاش این انرژی که از صبح گذاشتین، تو ناشناس با روشای مختلف بهم بگین فریبرز:)) رو در جهت ارتقای کانال هم صرف کنین :))))) اونوقت منم خیلی ازتون ممنون میشم باز از این فرصتایی که میدونم از پسش برنمیام میذارم، اونم با اسم‌های قشنگتررر.


یه بیماری عجیب دیدم.
خیلی عجیب.
بیمار یه آقای ۶۰ و خورده‌ای ساله نابینا بود؛ چشماشو تا جایی که میشد باز کرده بود، نمیشد گفت سفیدی چشم، خون؛ تندتند چشماشو به همه طرف میچرخوند و به‌شدت هم آژیته بود؛ طوری که نمیتونستیم بهش نزدیک بشیم.
واسه نمونه‌خون‌گرفتن ازش، ۵ نفری دست و پاشو گرفته بودیم اما باز هم با تمام وجودش داد میزد.
دست و پاشو بستیم به تخت، داشت تخت رو از زمین بلند میکرد.
سرم شلوغ بود نتونستم پروندشو بخونم، اما همراهش می‌گفت هربار گوشت میخوره به این حال میفته و این بدترین حالیه که تا الان داشته.


امروز توی بخش، از یه آقای ۷۰ ساله که پارکینسون شدید داشت رگ گرفتم.
بدنش به طرز قابل توجهی می‌لرزید، با استرس اینکه دارم ازش خون‌میگیرم لرزش اندامهاش بیشتر میشد و اصلا کنترلی نداشت.
کاش بخاطر لرزش دستش، مدام ازم معذرت‌خواهی نمی‌کرد :(


آقای نیکو که لفت دادی، از کسی که ریش پروفسوری داره همین انتظارات میره. مردک متحجر.


اَه، لعنت بهش:/


در کمال صحت و سلامت عقل، در حضور همه اعلام می‌کنم اگر فردا ۷ صبح بیدار نشدم، به مدت ۲۴ ساعت میتونین صدام کنین فریبرز :///
قصد تخریب اسم خاصی هم ندارم(الکی) :))


خوش اومدیییی 4u🕺✨ کل کل کللللل. آآآآآآ
( چه کار جلفی بود واقعا؛ آ؟ مردک متظاهر)

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

239

obunachilar
Kanal statistikasi