سخنی با همه
در زمانی به سر میبریم که جامعهی اسلامی به شدت تحت تاثیر فرهنگ سکولار قرار گرفته است و بلکه بر مبنای همین عقیده نیز اداره میشود؛ مسلمین در حالی که با عقاید سکولار کار و زندگی میکنند، با عقاید اسلامی به دنبال حل مشکلاتشان و فیصلهی قضایایشان میروند. امروز ما تحت تاثیر فرهنگ وارداتی و کاملا غلط غرب، زنانی را میبینیم که هر چه بیشتر به کار و فعالیت اقتصادی در خارج از خانه تشویق میشوند و حتی چهرهی زن موفق در جامعه، چهرهی زنیست که بتواند بدون وابستگی به مرد، نیازهای مالی خود را برطرف کند و بر همین اساس ساز و کاری شکل گرفته که سبب از هم پاشیدگی اخلاقی مردان و ضعف بنیان خانواده شده است.
در بسیاری از محیطهای کاری به شکل علنی از زن میخواهند آرایش کرده و با ظاهری در محل کار حاضر شود تا بتواند حداقل نیاز بصری مردان را برطرف کند هر چند واقعیتها نشان میدهند کار به همین جا ختم نمیشود. اختلاط زنان و مردان و در دسترس بودن زنان سبب شده است تا حد زیادی نیاز به تشکیل خانواده در مردان ضعیف شود یا اگر خانوادهای تشکیل دهند، مسئولیت پذیری آنان و پایبندیشان به خانواده بسیار کم است.
در شرایطی که بسیاری از مردان از زیر بار مسئولیت خانواده شانه خالی میکنند، زنان تلاش میکنند با کار و فعالیت اقتصادی، این مسئولیتناپذیری را لااقل در بعد اقتصادی جبران کنند و به این ترتیب چرخهی فساد و خرابی و مشکلات بی شماری که از این طریق برای جامعه ایجاد شده است نیز همچنان در جریان خواهد بود. این در حالیست که زن مسلمان حتی اگر درآمدی هم داشته باشد، طبق قوانین اسلام، آن درآمد از آن خودش است و نفقهی خانواده بر عهدهی مرد گذاشته شده است اما این روزها مردان به دنبال زنان شاغل هستند تا از درآمد آنها استفاده کنند و حتی زنان، خود را برای این کار تحت فشار قرار میدهند و در عمل میبینیم که به اسم پیشرفت و تمدن و به روز بودن، زن به بردگی کشیده شده است و به جای این که برای تربیت فرزندانش فارغ باشد باید بار اقتصادی خانواده را هم به دوش بکشد.
امروز ما به مسلمانانی تبدیل شدهایم که به پیروی از سیستم و ارزشهای کفری با دست خود در حال نابود کردن تمدن خود هستیم. در آمریکای آغاز قرن بیستم، در هر خانواده پنج تا شش فرزند وجود داشت، مردها روابط نامشروع خارج از ازدواج نداشتند و خانوادهها به تعالیم مسیحیت پایبند بودند و این عوامل و پایبندی به نظام خانواده و دین، هر چند دینی منحرف، سبب پیشرفت تمدنی آنها شد اما پس از جنگ جهانی، از دهه شصت و هفتاد میلادی، زنا عادی شد و سپس به تبلیغ و ترویج همجنسگرایی پرداختند و نظام خانواده استحکام گذشتهی خود را از دست داد. همهی این عوامل سبب فروپاشی نظام اخلاقی و خانواده در غرب شد و چیزی نمانده است تا نظام اقتصادی آنها نیز در زمانی که برای دورههای تاریخی زمان درازی نخواهد بود، از هم بپاشد. این راهی است که جوامع مسلمان اگر کورکورانه آن را دنبال کنند، برای آنها نیز نتیجهای جز فروپاشی نخواهد داشت.
البته فروپاشی به معنای سقوط فوری تمدن نیست. تمدنها پیر میشوند و کمکم از بین میروند. اما آنچه باعث شده مشکلات این شکل از کار زنان و بیتعهدی مردان در غرب کمرنگتر از جوامع ما باشد، ثروتهای کلان دولتهای غربی است که با حمایتهای خود جلوی بحرانی شدن شرایط را میگیرند. چیزی که در کشورهای ما وجود ندارد. دولت حمایتگری نیست که بخواهد از زنان که بار اصلی کار و خانه را بر دوش دارند حمایت کند. این است که آن الگو اگر در غرب ناکارآمد است، اینجا به فاجعه خواهد انجامید.
حال زنان باید چه کنند؟ برای حل همهی این معضلات راه حل چیزیست که اسلام به آن امر کرده است و آن عدم اختلاط زنان با مردان و غیر قابل دسترس بودنشان برای آنها مگر از طریق ازدواج است. کار کردن زنها باید محدود به عرصههایی باشد که مردان در انجام آن ناتوانند و اولویت اول هر زن، کارهای خانه و تربیت فرزندان و رسیدگی به زندگی خانوادگیاش باشد، راهحلی که با به کارگیریاش بسیاری از معضلات بزرگ جامعه حل خواهد شد.
-بشارت
@Hejabislamiefaf
در زمانی به سر میبریم که جامعهی اسلامی به شدت تحت تاثیر فرهنگ سکولار قرار گرفته است و بلکه بر مبنای همین عقیده نیز اداره میشود؛ مسلمین در حالی که با عقاید سکولار کار و زندگی میکنند، با عقاید اسلامی به دنبال حل مشکلاتشان و فیصلهی قضایایشان میروند. امروز ما تحت تاثیر فرهنگ وارداتی و کاملا غلط غرب، زنانی را میبینیم که هر چه بیشتر به کار و فعالیت اقتصادی در خارج از خانه تشویق میشوند و حتی چهرهی زن موفق در جامعه، چهرهی زنیست که بتواند بدون وابستگی به مرد، نیازهای مالی خود را برطرف کند و بر همین اساس ساز و کاری شکل گرفته که سبب از هم پاشیدگی اخلاقی مردان و ضعف بنیان خانواده شده است.
در بسیاری از محیطهای کاری به شکل علنی از زن میخواهند آرایش کرده و با ظاهری در محل کار حاضر شود تا بتواند حداقل نیاز بصری مردان را برطرف کند هر چند واقعیتها نشان میدهند کار به همین جا ختم نمیشود. اختلاط زنان و مردان و در دسترس بودن زنان سبب شده است تا حد زیادی نیاز به تشکیل خانواده در مردان ضعیف شود یا اگر خانوادهای تشکیل دهند، مسئولیت پذیری آنان و پایبندیشان به خانواده بسیار کم است.
در شرایطی که بسیاری از مردان از زیر بار مسئولیت خانواده شانه خالی میکنند، زنان تلاش میکنند با کار و فعالیت اقتصادی، این مسئولیتناپذیری را لااقل در بعد اقتصادی جبران کنند و به این ترتیب چرخهی فساد و خرابی و مشکلات بی شماری که از این طریق برای جامعه ایجاد شده است نیز همچنان در جریان خواهد بود. این در حالیست که زن مسلمان حتی اگر درآمدی هم داشته باشد، طبق قوانین اسلام، آن درآمد از آن خودش است و نفقهی خانواده بر عهدهی مرد گذاشته شده است اما این روزها مردان به دنبال زنان شاغل هستند تا از درآمد آنها استفاده کنند و حتی زنان، خود را برای این کار تحت فشار قرار میدهند و در عمل میبینیم که به اسم پیشرفت و تمدن و به روز بودن، زن به بردگی کشیده شده است و به جای این که برای تربیت فرزندانش فارغ باشد باید بار اقتصادی خانواده را هم به دوش بکشد.
امروز ما به مسلمانانی تبدیل شدهایم که به پیروی از سیستم و ارزشهای کفری با دست خود در حال نابود کردن تمدن خود هستیم. در آمریکای آغاز قرن بیستم، در هر خانواده پنج تا شش فرزند وجود داشت، مردها روابط نامشروع خارج از ازدواج نداشتند و خانوادهها به تعالیم مسیحیت پایبند بودند و این عوامل و پایبندی به نظام خانواده و دین، هر چند دینی منحرف، سبب پیشرفت تمدنی آنها شد اما پس از جنگ جهانی، از دهه شصت و هفتاد میلادی، زنا عادی شد و سپس به تبلیغ و ترویج همجنسگرایی پرداختند و نظام خانواده استحکام گذشتهی خود را از دست داد. همهی این عوامل سبب فروپاشی نظام اخلاقی و خانواده در غرب شد و چیزی نمانده است تا نظام اقتصادی آنها نیز در زمانی که برای دورههای تاریخی زمان درازی نخواهد بود، از هم بپاشد. این راهی است که جوامع مسلمان اگر کورکورانه آن را دنبال کنند، برای آنها نیز نتیجهای جز فروپاشی نخواهد داشت.
البته فروپاشی به معنای سقوط فوری تمدن نیست. تمدنها پیر میشوند و کمکم از بین میروند. اما آنچه باعث شده مشکلات این شکل از کار زنان و بیتعهدی مردان در غرب کمرنگتر از جوامع ما باشد، ثروتهای کلان دولتهای غربی است که با حمایتهای خود جلوی بحرانی شدن شرایط را میگیرند. چیزی که در کشورهای ما وجود ندارد. دولت حمایتگری نیست که بخواهد از زنان که بار اصلی کار و خانه را بر دوش دارند حمایت کند. این است که آن الگو اگر در غرب ناکارآمد است، اینجا به فاجعه خواهد انجامید.
حال زنان باید چه کنند؟ برای حل همهی این معضلات راه حل چیزیست که اسلام به آن امر کرده است و آن عدم اختلاط زنان با مردان و غیر قابل دسترس بودنشان برای آنها مگر از طریق ازدواج است. کار کردن زنها باید محدود به عرصههایی باشد که مردان در انجام آن ناتوانند و اولویت اول هر زن، کارهای خانه و تربیت فرزندان و رسیدگی به زندگی خانوادگیاش باشد، راهحلی که با به کارگیریاش بسیاری از معضلات بزرگ جامعه حل خواهد شد.
-بشارت
@Hejabislamiefaf