🔰 آموزش مجازی اجباری!
✍ فرزین رحیمی زنوز
➖ دانشجوی دکترای اقتصاد سياسی
آموزش مجازی اجباری از جمله بلایایی است که به همراه ویروس کرونا، جهانی را درنوردیده و نسخههای منسوخ خود را در جهان سوم اشاعه داده است. هرچند در ظاهر چیزی جز دلسوزی نظام آموزشی برای دانشآموزان و دانشجویان دیده نمیشود، اما با اندکی کنکاش در این معضل اجتماعی نوظهور، ابعاد بیشتری از این قضیه هویدا میشود.
۱. جز در مواردی بسیار نادر، ایام قرنطینه و تعطیلی موسسات آموزش اجباری بر همگان ثابت کرد که بدون نهاد آموزش همگانی، نه تنها کار مملکت لنگ نمیماند، نه حتی سواد افزایی افراد به بنبست نمیرسد، بلکه به دلیل رهایی از افسار تنگ تعلیم و تربیت دولتی، مجال یادگیریِ هر آنچه که فرد برای خود مفید میداند، خواه اینستا خواه کتاب، میسر شده است.
۲. در عموم جوامع، از ترس توهینها و تهدیدات آموزگاران، نمیتوان به صراحت از تعدیل و یا دستکم تعلیق مشاغل دولتی، بهویژه خدمتگزاران عرصهٔ آموزش، به دلیل عدم نیاز به دانش و توانمندی ایشان، چه در این ایام، چه در گذشته و چه در آینده کلامی به میان آورد. چه بسیار مطالب مفید آموزشی در تمامی مقاطع و در عموم رشتهها، به چندین زبان به صورت رایگان که در این مدت توسط جویندگان واقعی علم، کاویده نشد.
۳. پدیدهٔ غریبی در حال رخ دادن است؛ چه بسیار معلمانی که با ارسال یک فایل صوتی کوتاه برای والدین دانشآموزان، ایشان را برای تدریس فرزندانشان در منزل راهنمایی میکنند. متأسفانه آموزگاران ما دچار این باور غلط شدهاند که گویی خانوادهها برای یادگیری علوم، ریاضی، اشعار حافظ و... فرزندان خود را راهی مدرسه میکنند. مدرسه از دید بسیاری از والدین، محلی است برای تعامل کودک با همسالانش، یادگیری از طریق فرایند جامعهپذیری، و همچنین مجالی است برای والدین تا با اطمینان از امنیت فرزندانشان، ساعتی را به کار یا استراحت سپری کنند. که اگر سدی به نام کنکور نبود، بعید است که حتی یک سوم دروس آموزش رسمی، توسط خانوادهها برای فرزندانشان برگزیده میشد.
۴. دیدنیتر از خدمات معلمان در این ایام، که البته رگههایی از وجدان و شرافت در آن وجود دارد، جانفشانی اساتید معظم دانشگاه است که تنها با ارسال چند اسلاید درسی نامفهوم و چندین کتاب پیدیاف، از دانشجویانشان توقع دارند در روزگاری که بسیاری از خانوادهها از شرایط سخت مادی رنج میبرند، تکالیف بهغایت کسلکننده خود را به انجام رسانند. در این ایام، حضرات از طریق اهرم خفتباری به نام "نمره"، دانشجویان را از طریق انجام خدماتی نظیر ترجمهٔ فصلی از یک کتاب، تکمیل یک پروژهٔ برنامهنویسی و یا نگارش مقالهٔ علمی مشترک، مورد اخاذی قرار میدهند. این مهم به خرج ملت مالیاتپرداز، بکام و بنام استاد فرزانه، و به زحمت دانشجویانی که طی سالها هیچ چیز را به خوبی "ترسیدن" نیاموختهاند، محقق میشود.
۵. از منظری دیگر، دانشجویی که با علم به قواعد بازی، با قبولی در آزمون ورودی دانشگاههای دولتی در مقاطع گوناگون، موظف به حضور در محیط آکادمیک و گذراندن واحدهای درسی شده است، حق دارد تا بازگشت شرایط آموزشی به روند توافق شده به هنگام ثبتنام، اعم از دسترسی فیزیکی به کلاس و مُدرس، کتابخانه، آزمایشگاه، سایت، امکانات ورزشی، خوابگاه و غذای سوبسیددار، کلیهٔ فعالیتهای آموزشی خود را متوقف کرده و به تعداد روزهای تعطیلی دانشگاه، خواه به دلیل شیوع ویروس کرونا، خواه به دلیل آلودگی هوا و خواه به دلیل قطع اینترنت، بازهٔ زمانی جایگزینی را برای از سرگیری تحصیل خود مطالبه نماید. غرامت به یغما رفتن جوانیاش پیشکش!
باری...
اگر #کرونا جسم ما را به بند کشید، ویروس آموزش مجازی اجباری نیز یگانه فرصت یادگیری آزادانه را از ما دریغ کرده است. اگر شرافتی در نهاد اساتید باقی مانده باشد، یا دانشجویان را به حال خود رها میکنند و یا از این فرصت بینظیر برای پیشبرد اهداف علمی مشترک با دانشجویان خود، نه به زور و تهدید، که در قبال پرداخت دستمزد منصفانه به ایشان، بهره خواهند برد. وای بر ما که از ترس کینهتوزی اساتید، نه بردهوار، که تنفروشانه، نه حتی برای نمره، که شاید به امید چشیدن حلاوت تبسم سرد ایشان، بر موضع حق نمیایستیم.
________________
پ. ن. ۱: چرا انصراف نمیدهم؟ صد البته دیوانه نیستم که از این خوان گشوده چشم بپوشم؛ بهسان حملونقل دولتی، جادهها، پارکها و یارانه.
پ. ن. ٢: نگارندهٔ این یادداشت نه منکر پیشهٔ معلمی است و نه خدمات ارزندهٔ بسیاری از ایشان را فراموش کرده است.
@LibertasFarzin
✍ فرزین رحیمی زنوز
➖ دانشجوی دکترای اقتصاد سياسی
آموزش مجازی اجباری از جمله بلایایی است که به همراه ویروس کرونا، جهانی را درنوردیده و نسخههای منسوخ خود را در جهان سوم اشاعه داده است. هرچند در ظاهر چیزی جز دلسوزی نظام آموزشی برای دانشآموزان و دانشجویان دیده نمیشود، اما با اندکی کنکاش در این معضل اجتماعی نوظهور، ابعاد بیشتری از این قضیه هویدا میشود.
۱. جز در مواردی بسیار نادر، ایام قرنطینه و تعطیلی موسسات آموزش اجباری بر همگان ثابت کرد که بدون نهاد آموزش همگانی، نه تنها کار مملکت لنگ نمیماند، نه حتی سواد افزایی افراد به بنبست نمیرسد، بلکه به دلیل رهایی از افسار تنگ تعلیم و تربیت دولتی، مجال یادگیریِ هر آنچه که فرد برای خود مفید میداند، خواه اینستا خواه کتاب، میسر شده است.
۲. در عموم جوامع، از ترس توهینها و تهدیدات آموزگاران، نمیتوان به صراحت از تعدیل و یا دستکم تعلیق مشاغل دولتی، بهویژه خدمتگزاران عرصهٔ آموزش، به دلیل عدم نیاز به دانش و توانمندی ایشان، چه در این ایام، چه در گذشته و چه در آینده کلامی به میان آورد. چه بسیار مطالب مفید آموزشی در تمامی مقاطع و در عموم رشتهها، به چندین زبان به صورت رایگان که در این مدت توسط جویندگان واقعی علم، کاویده نشد.
۳. پدیدهٔ غریبی در حال رخ دادن است؛ چه بسیار معلمانی که با ارسال یک فایل صوتی کوتاه برای والدین دانشآموزان، ایشان را برای تدریس فرزندانشان در منزل راهنمایی میکنند. متأسفانه آموزگاران ما دچار این باور غلط شدهاند که گویی خانوادهها برای یادگیری علوم، ریاضی، اشعار حافظ و... فرزندان خود را راهی مدرسه میکنند. مدرسه از دید بسیاری از والدین، محلی است برای تعامل کودک با همسالانش، یادگیری از طریق فرایند جامعهپذیری، و همچنین مجالی است برای والدین تا با اطمینان از امنیت فرزندانشان، ساعتی را به کار یا استراحت سپری کنند. که اگر سدی به نام کنکور نبود، بعید است که حتی یک سوم دروس آموزش رسمی، توسط خانوادهها برای فرزندانشان برگزیده میشد.
۴. دیدنیتر از خدمات معلمان در این ایام، که البته رگههایی از وجدان و شرافت در آن وجود دارد، جانفشانی اساتید معظم دانشگاه است که تنها با ارسال چند اسلاید درسی نامفهوم و چندین کتاب پیدیاف، از دانشجویانشان توقع دارند در روزگاری که بسیاری از خانوادهها از شرایط سخت مادی رنج میبرند، تکالیف بهغایت کسلکننده خود را به انجام رسانند. در این ایام، حضرات از طریق اهرم خفتباری به نام "نمره"، دانشجویان را از طریق انجام خدماتی نظیر ترجمهٔ فصلی از یک کتاب، تکمیل یک پروژهٔ برنامهنویسی و یا نگارش مقالهٔ علمی مشترک، مورد اخاذی قرار میدهند. این مهم به خرج ملت مالیاتپرداز، بکام و بنام استاد فرزانه، و به زحمت دانشجویانی که طی سالها هیچ چیز را به خوبی "ترسیدن" نیاموختهاند، محقق میشود.
۵. از منظری دیگر، دانشجویی که با علم به قواعد بازی، با قبولی در آزمون ورودی دانشگاههای دولتی در مقاطع گوناگون، موظف به حضور در محیط آکادمیک و گذراندن واحدهای درسی شده است، حق دارد تا بازگشت شرایط آموزشی به روند توافق شده به هنگام ثبتنام، اعم از دسترسی فیزیکی به کلاس و مُدرس، کتابخانه، آزمایشگاه، سایت، امکانات ورزشی، خوابگاه و غذای سوبسیددار، کلیهٔ فعالیتهای آموزشی خود را متوقف کرده و به تعداد روزهای تعطیلی دانشگاه، خواه به دلیل شیوع ویروس کرونا، خواه به دلیل آلودگی هوا و خواه به دلیل قطع اینترنت، بازهٔ زمانی جایگزینی را برای از سرگیری تحصیل خود مطالبه نماید. غرامت به یغما رفتن جوانیاش پیشکش!
باری...
اگر #کرونا جسم ما را به بند کشید، ویروس آموزش مجازی اجباری نیز یگانه فرصت یادگیری آزادانه را از ما دریغ کرده است. اگر شرافتی در نهاد اساتید باقی مانده باشد، یا دانشجویان را به حال خود رها میکنند و یا از این فرصت بینظیر برای پیشبرد اهداف علمی مشترک با دانشجویان خود، نه به زور و تهدید، که در قبال پرداخت دستمزد منصفانه به ایشان، بهره خواهند برد. وای بر ما که از ترس کینهتوزی اساتید، نه بردهوار، که تنفروشانه، نه حتی برای نمره، که شاید به امید چشیدن حلاوت تبسم سرد ایشان، بر موضع حق نمیایستیم.
________________
پ. ن. ۱: چرا انصراف نمیدهم؟ صد البته دیوانه نیستم که از این خوان گشوده چشم بپوشم؛ بهسان حملونقل دولتی، جادهها، پارکها و یارانه.
پ. ن. ٢: نگارندهٔ این یادداشت نه منکر پیشهٔ معلمی است و نه خدمات ارزندهٔ بسیاری از ایشان را فراموش کرده است.
@LibertasFarzin