روحیهی اعضای حزب
وقتی اسرائیل در سال 1982 به لبنان لشگر کشید، خضر هنوز متولد نشده بود ولی او که حالا [در زمان مصاحبه با مولف] یک دانشجوی خوش بیان شده بود، از کودکیاش میدانست که روزی به حزب الله خواهد پیوست و مثل پدرش در صفوف مقاومت، خدمت خواهد کرد. خضر در جوی مذهبی در ضاحیهی جنوبی رشد کرد و وقتی دوازده ساله بود، در سال 1998 به برنامهی کودکان و نوجوانان حزب الله پیوست. قد کوتاه و هیکل تنومند او و عضلات برجستهی دستهایش نشانگر ساعاتی است که در باشگاه ورزشی محله میگذراند.
ولی وقتی خضربا دوستان شیعهی هممحلیاش مینشیند (در عین اینکه آنها اعتقادات او را ندارند) تمایلی به شنیدن موسیقی یا حضور در مراسمهای [جوانان] یا شنیدن به حرفهای بیهودهی آنان نشان نمیدهد. خضر میگوید: «وقتی به دوستانم نگاه میکنم، میبینم که دنبال دخترها راه میافتند و مشروب میخورند ولی دست آخر این منم که خواهم خندید و آنها گریه خواهند کرد.
هر کاری انجام میدهم، در ذهنم پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت هستند. من در همان مسیر حرکت میکنم.»
آموزش در اردوگاهها و حملهی سال 94 اسرائیل
هر نیروی تازه جذب شده، یک دورهی آموزشی ابتدایی طی میکند که 33 روز طول میکشد و در آن، اصول جنگ پارتیزانی را آموخته، به توانمندیهای اساسی جسمی دست پیدا میکند. در دههی هشتاد و اوایل دههی نود میلادی، بخش اعظم آموزشها در اردوگاههای [آموزشی]ای طی میشد که در درههای [کوههای] جرداء درکرانهی شرقی وادی البقاع، در نزدیکی مرز با سوریه، قرار داشتند. در آن زمان پوشش زمینیای برای مخفی نگاه داشتن فعالیتهای حزب الله از چشم هواپیماهای جنگی اسرائیلی و پهپادهای شناسایی وجود نداشت و نیروها عموما در چادر و غار و کلبه میخوابیدند.
حزب الله اینطور فرض کرده بود که سیستمهای ضد هوایی [خودش] و همچنین موشکهای پیشرفتهتر سوریه در طرف دیگر مرز، برای بازدارندگی نیروهای هوایی اسرائیل از حمله به این مراکز آموزشی کافی است. با این وجود، در شب دوم ژوئن 1994، جتهای جنگی اسرائیل به همراه چند بالگرد آپاچی مسلح به اردوگاه آموزشی عین دردارا در شرق بعلبک (جایی که 150 نیروی تحت آموزش حزب، در چادرهایشان خوابیده بودند) یورش بردند.
ابتدا هواپیماها روی اردوگاه بمب ریختند و پس از آن، بالگردهای مسلح هم با استفاده از سیستمهای دوربین حرارتی نیروهای زنده ماندهای که فرار میکردند را زیر بارانی از گلولههای تیربارهای 30 میلیمتری گرفته و آنان را تکه تکه کردند. در نتیجهی این حمله (که شدیدترین حملات طی 7 سال گذشته بود) بیش از 40 نیروی تحت آموزش حزب شهید شدند.
واحدهای ضد هوایی حزب الله و ارتش لبنان هم شروع به شلیک بیهدف به سمت آسمان سیاه شب کردند، ولی نتوانستند هیچ یک از هواپیماهای اسرائیلی را هدف قرار دهند. موشکهای ضد هوایی سام [متعلق به سوریه] هم آرام ماندند. این بالاترین تلفاتی بود که حزب الله در طول تاریخش در یک واقعه متحمل میشد. [...]
ادامه دارد ...
وقتی اسرائیل در سال 1982 به لبنان لشگر کشید، خضر هنوز متولد نشده بود ولی او که حالا [در زمان مصاحبه با مولف] یک دانشجوی خوش بیان شده بود، از کودکیاش میدانست که روزی به حزب الله خواهد پیوست و مثل پدرش در صفوف مقاومت، خدمت خواهد کرد. خضر در جوی مذهبی در ضاحیهی جنوبی رشد کرد و وقتی دوازده ساله بود، در سال 1998 به برنامهی کودکان و نوجوانان حزب الله پیوست. قد کوتاه و هیکل تنومند او و عضلات برجستهی دستهایش نشانگر ساعاتی است که در باشگاه ورزشی محله میگذراند.
ولی وقتی خضربا دوستان شیعهی هممحلیاش مینشیند (در عین اینکه آنها اعتقادات او را ندارند) تمایلی به شنیدن موسیقی یا حضور در مراسمهای [جوانان] یا شنیدن به حرفهای بیهودهی آنان نشان نمیدهد. خضر میگوید: «وقتی به دوستانم نگاه میکنم، میبینم که دنبال دخترها راه میافتند و مشروب میخورند ولی دست آخر این منم که خواهم خندید و آنها گریه خواهند کرد.
هر کاری انجام میدهم، در ذهنم پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت هستند. من در همان مسیر حرکت میکنم.»
آموزش در اردوگاهها و حملهی سال 94 اسرائیل
هر نیروی تازه جذب شده، یک دورهی آموزشی ابتدایی طی میکند که 33 روز طول میکشد و در آن، اصول جنگ پارتیزانی را آموخته، به توانمندیهای اساسی جسمی دست پیدا میکند. در دههی هشتاد و اوایل دههی نود میلادی، بخش اعظم آموزشها در اردوگاههای [آموزشی]ای طی میشد که در درههای [کوههای] جرداء درکرانهی شرقی وادی البقاع، در نزدیکی مرز با سوریه، قرار داشتند. در آن زمان پوشش زمینیای برای مخفی نگاه داشتن فعالیتهای حزب الله از چشم هواپیماهای جنگی اسرائیلی و پهپادهای شناسایی وجود نداشت و نیروها عموما در چادر و غار و کلبه میخوابیدند.
حزب الله اینطور فرض کرده بود که سیستمهای ضد هوایی [خودش] و همچنین موشکهای پیشرفتهتر سوریه در طرف دیگر مرز، برای بازدارندگی نیروهای هوایی اسرائیل از حمله به این مراکز آموزشی کافی است. با این وجود، در شب دوم ژوئن 1994، جتهای جنگی اسرائیل به همراه چند بالگرد آپاچی مسلح به اردوگاه آموزشی عین دردارا در شرق بعلبک (جایی که 150 نیروی تحت آموزش حزب، در چادرهایشان خوابیده بودند) یورش بردند.
ابتدا هواپیماها روی اردوگاه بمب ریختند و پس از آن، بالگردهای مسلح هم با استفاده از سیستمهای دوربین حرارتی نیروهای زنده ماندهای که فرار میکردند را زیر بارانی از گلولههای تیربارهای 30 میلیمتری گرفته و آنان را تکه تکه کردند. در نتیجهی این حمله (که شدیدترین حملات طی 7 سال گذشته بود) بیش از 40 نیروی تحت آموزش حزب شهید شدند.
واحدهای ضد هوایی حزب الله و ارتش لبنان هم شروع به شلیک بیهدف به سمت آسمان سیاه شب کردند، ولی نتوانستند هیچ یک از هواپیماهای اسرائیلی را هدف قرار دهند. موشکهای ضد هوایی سام [متعلق به سوریه] هم آرام ماندند. این بالاترین تلفاتی بود که حزب الله در طول تاریخش در یک واقعه متحمل میشد. [...]
ادامه دارد ...