𝖦𝗋𝖺𝗆𝗈𝗉𝗁𝗈𝗇𝖾 | گرامافون


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


•کلید سل ؛ قهوه های فنجانی ؛ بافتنی های مادام کریدو ؛ باغ انار موسیو راشل ؛ البوم‌های چارلز ازنوور ؛ بسمه موچو ، به گرامافونو خوش برگشتی •
•شانزلیزه - فرانسه - بیست و هشتم ماه می ، جمعه ، سال ۱۹۱۰🪶

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


خواهشا مواظب باشید چند دست لباس همراه خودتون داشته باشید مولوتوف کوکتل درست کنید سرکوبگرا میترسن از اینا


آمل مواظب باشید سمت اکاژو میرید یا فلکه سمت لباس فروشی مکس مارا پلیس میگیره حواستون باشه


"شپلز" dan repost
ملایر تو بیمارستان شریعتی پره بچه‌ها کمک


Bad Lands dan repost
بچه ها
اصفهان سی و سه پل و انقلاب و اونطرف ها خیلی پایگاه بسیج داره و پوسته ی تجاری شهره. یعنی چی؟ یعنی ساختار شهریش ساده است. زود دست پلیس میاد اون اطراف.
نرید اون طرف ها.
بزرگمهر جای خوبیه، به چند طرف راه داره و همینطوری هم شلوغه. اگه از هر چهار طرف ترافیک ایجاد کنند هیچ راهی برای رسیدن به اونجا نیست و ماشین ها عقب میمونند.
این رو برسونید دست اطلاع رسانی تا بچه های اصفهان حتی اگه امروز نشد برای فردا اینجا هماهنگ شند.


اطلاع رسانی dan repost
                                                 ‌ ‌‌‌    ‌
‌                                                 ‌     ‌
بگوو یزدی ها همه بیان میر چخماق
اطلسی همه رو گرفتن بردنننن
همه نیروهاشون الان اونجاااان
بگو سریع بیان میر چخماقق
بگوو بذارن کانال اطلاع رسانی تروخداااا
بچه هامونو زدن بردنن


YG love club dan repost
هرجا دیلی ای چیزی دارید لطفا بگید افراد از رشت برن معلم، اونجا مامورا بیشتر از مردمن و دارن تیر اندازی می‌کنن علنا میدون جنگه واقعا کمک می‌خوان


تروخدا بابل ،رشت ، تبریز ،همدان کمک کنید


گج رگ مارو دست کم نگیرین


(s.) a worthless person dan repost
اعتراضات ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۱ ، آمل.


برای پسران و دختران سرزمینم . بیش باد و زنده باد🖤🕊


Lemon Daily dan repost
فور کنید بگم چه عکس پروفایلی به وایب دیلیتون میاد.


من میبینم ، جان های پرکشیده از تئاتر چشمانش را ، کلمات گسیخته از میان دو سرخی لبانش را ، دستانی که دیگر نه برای شانه های افتاده من و نه دیگر برای پاک کردن شبنم های فرو ریخته از برگ های چشمانش کینه توزانه سر جایش میخشکد ،
من میبینم ، تلو تلو خوردن های شبانگاهی اش را در پس پرده های حریری اتاق دود گرفته اش ، من میبینم جانش را ، من میبنمش ، جای جای مویرگ های چشمم اورا میبینم ، بهاران فراموش شد ، تابستان گسیخته شد ، پاییز پنهان شد و زمستان گستاخ تر از پیش میتازد ،جایی میان ان دو تیله نمناک ، برای من دست تکان میدهد

راشل؛


•شماره سیزده •

و او انجا بود ، جایی میان موج های شب ، در میان لکه های ماه ، در میان ارواح تو خالی ، او انجا بود ، هرکجا که نیازی به او نبود ، نشسته در میان غباری سرد و لکه های پوج ، او اینجا نیست ، او در تلاطم مژه های خیسش ، میان صندلی های خالی سینمای کلماتش ، یا جایی میان منو و او ، گریه میکند


< هر انکه  ناودان چشمانشان برایمان نمناک شده است ، به دنبال تو ؛ سقف خانه های نیویورک >


گاهی این پیچیدگی نیست که تورا از خود دور می کند ، چشمانت است که تورا از خودت که هیچ ،من را هم از تو دور می کند .
نمی بینمشان دلم تنگ نگیرد.
نمی بینمشان دلم‌تنگ بوسیدنش نشود
نمی بینمشان هرمشان مرا نشکند
چشمانت را ببند ، ببند تا  مرگ به چشمانم نیاورم

سپیدار • رود سند • سال ۱۹۶۰ •


Gemini Witch dan repost
یگانه معبودم، بگو یادته که چطور انتظار روزهای آزادانه پرستیدنت رو می‌کشیدم تا هوش و حواس، واژگان و زمان و دست‌هام رو، متعلقاتت رو، در اختیار تو و خلق کردن برای تو بذارم. و بگو میدونی که صبورم. که از غیاب و دوریت ناله نمی‌کنم چون با تو حتی دلتنگی عطر تنت رو کشیدن هم شیرینه. من هم فقط به تعداد روزهایی که این فاصله قاره‌ای رو تحمل می‌کنیم برای نوشتن از تو و ما زمان دارم. بعدش همه چی مستقیم مهمون گوش‌های خودته. بگو که تو هم صبر رو بلدی. تا نقشت رو روی ماسه‌ها بکشم و اسمت رو یاد بدم به تک تک موج‌های دریا.


-میدونی چیه جیسون؟بعضی وقتا حس میکنم حقیقت خیلی از ما دوره ، حقیقت توی فرانسه نیست ، توی ماگماهای وحشی کوه ها هم نیست ، حقیقت کجاست جیسون؟
+تو چشمات


Classic disk 🪶✨


شنیده ام که می‌گویند : چشم هارا که میبینی ، گویی دریچه وجود باشند . قهوه های شیرین چشمان تو ، دریچه را بسته است و وجودت را محفوظ و پنهان از دو تیله ی خواهان من .
شیرین ترین شیرینِ من ، دست های من با چشمانت اشناست بگذار جهان را از پس شیشه های قهوه اندود تو ببینم.

موسیو راشل ؛


از گفته ها نمی ترسم ، از نگفته ها میترسم معبود من.
سینه ی شکافته ات حرف میزند و بقیه میشنوند.
سخنی می ماند؟
ولی صندوقچه بی کلید ناخدایت که حرف نمی زند.راز ها دارد ، چشم های سفید و اشک های قرمز دارد.
تو اینهارا می دانی  ؟
کنج عرشه نشسته ام و اشک هایم بوسه بر زانوانم میزنند.نیستی تا در میان تلاطم موج هایت بتازم و برانم.قطره ای از بیکران دریایت را مهمان گونه هایم خیسم کن بهار نارنج

سپیدار • نیوجرسی • سال ۱۹۵۴ •


جمعه ها به سبک فرانسه

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

94

obunachilar
Kanal statistikasi