•شماره سیزده •
و او انجا بود ، جایی میان موج های شب ، در میان لکه های ماه ، در میان ارواح تو خالی ، او انجا بود ، هرکجا که نیازی به او نبود ، نشسته در میان غباری سرد و لکه های پوج ، او اینجا نیست ، او در تلاطم مژه های خیسش ، میان صندلی های خالی سینمای کلماتش ، یا جایی میان منو و او ، گریه میکند
< هر انکه ناودان چشمانشان برایمان نمناک شده است ، به دنبال تو ؛ سقف خانه های نیویورک >
و او انجا بود ، جایی میان موج های شب ، در میان لکه های ماه ، در میان ارواح تو خالی ، او انجا بود ، هرکجا که نیازی به او نبود ، نشسته در میان غباری سرد و لکه های پوج ، او اینجا نیست ، او در تلاطم مژه های خیسش ، میان صندلی های خالی سینمای کلماتش ، یا جایی میان منو و او ، گریه میکند
< هر انکه ناودان چشمانشان برایمان نمناک شده است ، به دنبال تو ؛ سقف خانه های نیویورک >