📃 ماکیاولی و مفهوم آزادی دولت
➣ @Notes_On_Liberty
❃ منظور ماکیاول را از «آزادی»، که در نظرش جزو ویژگیهای مهم دولت است، در قالب مثال بهتر میتوان تشریح کرد تا در چهارچوب تعریف. جمهوری روم قدیم بهعنوان نمونهای از دولت آزاد دائماً پیش چشم اوست. آزادی از دید ماکیاولی ویژگیای است که دولت باستانی روم در آن تاریخ که جمهوری بود داشت ولی بعداً که ژولیوس سزار و سایر امپراتوران جانشین وی قانون اساسی جمهوری را نقض کردند و زمام قدرت سیاسی را مستبدانه به دست گرفتند، نابود شد و از بین رفت.
❃ از این قرار، برای اینکه قومی از آزادی، به آن مفهوم که ماکیاولی در نظر دارد، بهرهمند باشند استقلال آنها و نبودنشان تحت تسلّط اقوام دیگر بهتنهایی کافی نیست (گرچه این شرط لازم است). روم قدیم در تحت حکومت امپراتوران، و نیز بسیاری از شهرهای ایتالیا در زمان خود ماکیاولی که تحت حکومت فرمانروایان مستبد محلی قرار داشتند، همه دولتهای مستقل بودند ولی هیچکدام آزادی نداشتند.
❃ نیز آزادی دولت تنها عبارت از آن درجه آزادی عمل که ممکن است به شهروندان عطا گردد نیست. زیرا یک حکومت خودکامه ممکن است آزادیخواه باشد به این مفهوم که زمامدار مستبد دخالت خود را در زندگانی خصوصی شهروندان به حداقل تنزل دهد. بهواقع شاید کمتر دولتی در تاریخ بتوان یافت که شهروندان آن بهاندازهی شهروندان رومی در عصر قدرت امپراتوران، پس از انقراض جمهوری روم، از آزادی بهرهمند و از قید دخالت خودسرانه دولت در زندگانی خصوصی افراد، مصون بوده باشند. ولی منظور ماکیاول از «دولت آزاد» حکومتهایی از این سنخ که در عین استبداد، لیبرال نیز باشند نیست.
❃ ولی اگر بگوییم که آزادی از نظر ماکیاول بهمعنی «خودمختاری» است، این حرف به تعبیری درست خواهد بود، گرچه گفتنش در اینجا سوءتفاهم ایجاد خواهد کرد. چونکه بیدرنگ اندیشههای روسو، انکار مربوط به حکومت نمایندهی خلق و غیره، در پیش چشم خواننده ظاهر خواهد شد درحالیکه هیچکدام از این اندیشهها، در آن تاریخ، به ذهن ماکیاولی راه نداشتند.
❃ دولت در نظر ماکیاولی شبیه یک جسم ارگانیک است که بهعلّت وجود برخی زیربناها، که سازمانهای بنیانی آن هستند به شکل دولت در میآید، همچنانکه تبدیلشدن پیکر انسانی به یک ارگانیسم زنده ناشی از همین وضع است. اجزایی که در زیربنای دولت وجود دارند عبارتاند از قوانین، مقررات، و نهادهایی که امور مردم به کمک آنها اداره میشود و فرق میان دولتهای آزاد و مقید را به همین یک وسیله میتوان کشف کرد که آیا این دولتها از قوانین و دستورالعملهایی که حاکم بر نحوهی زندگانی آنهاست از صمیم قلب اطاعت میکنند یا از روی اجبار.
❃ دولت مقید -دولتی که در آن احکام فرمانروایان بهزور بر اتباع کشور تحمیل میشود- به پیکری بیمار مانند است که اعضای آن از انجام وظیفهی طبیعی خود به شکل آزاد، عاجزند و پزشکی همواره لازم است که با تجویز دارو و دادن دستورهای لازم، آنها را به انجام وظایفشان در داخل دستگاه بدن مجبور سازد. اما دولت آزاد -دولتی که در آن شهروندان آزادانه و از روی میل از قوانین کشور اطاعت میکنند- به پیکری سالم شبیه است که در آن اعضای مختلف بدن وظایف خود را آزادانه انجام میدهند و نیازی نیست که پزشکی دائماً مراقب و بالای سرشان باشد.
#ماکیاولی #دولت_آزاد #آزادی #استبداد
#آزادی_فردی #لیبرالیسم #اندیشه_سیاسی
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
❃ منظور ماکیاول را از «آزادی»، که در نظرش جزو ویژگیهای مهم دولت است، در قالب مثال بهتر میتوان تشریح کرد تا در چهارچوب تعریف. جمهوری روم قدیم بهعنوان نمونهای از دولت آزاد دائماً پیش چشم اوست. آزادی از دید ماکیاولی ویژگیای است که دولت باستانی روم در آن تاریخ که جمهوری بود داشت ولی بعداً که ژولیوس سزار و سایر امپراتوران جانشین وی قانون اساسی جمهوری را نقض کردند و زمام قدرت سیاسی را مستبدانه به دست گرفتند، نابود شد و از بین رفت.
❃ از این قرار، برای اینکه قومی از آزادی، به آن مفهوم که ماکیاولی در نظر دارد، بهرهمند باشند استقلال آنها و نبودنشان تحت تسلّط اقوام دیگر بهتنهایی کافی نیست (گرچه این شرط لازم است). روم قدیم در تحت حکومت امپراتوران، و نیز بسیاری از شهرهای ایتالیا در زمان خود ماکیاولی که تحت حکومت فرمانروایان مستبد محلی قرار داشتند، همه دولتهای مستقل بودند ولی هیچکدام آزادی نداشتند.
❃ نیز آزادی دولت تنها عبارت از آن درجه آزادی عمل که ممکن است به شهروندان عطا گردد نیست. زیرا یک حکومت خودکامه ممکن است آزادیخواه باشد به این مفهوم که زمامدار مستبد دخالت خود را در زندگانی خصوصی شهروندان به حداقل تنزل دهد. بهواقع شاید کمتر دولتی در تاریخ بتوان یافت که شهروندان آن بهاندازهی شهروندان رومی در عصر قدرت امپراتوران، پس از انقراض جمهوری روم، از آزادی بهرهمند و از قید دخالت خودسرانه دولت در زندگانی خصوصی افراد، مصون بوده باشند. ولی منظور ماکیاول از «دولت آزاد» حکومتهایی از این سنخ که در عین استبداد، لیبرال نیز باشند نیست.
❃ ولی اگر بگوییم که آزادی از نظر ماکیاول بهمعنی «خودمختاری» است، این حرف به تعبیری درست خواهد بود، گرچه گفتنش در اینجا سوءتفاهم ایجاد خواهد کرد. چونکه بیدرنگ اندیشههای روسو، انکار مربوط به حکومت نمایندهی خلق و غیره، در پیش چشم خواننده ظاهر خواهد شد درحالیکه هیچکدام از این اندیشهها، در آن تاریخ، به ذهن ماکیاولی راه نداشتند.
❃ دولت در نظر ماکیاولی شبیه یک جسم ارگانیک است که بهعلّت وجود برخی زیربناها، که سازمانهای بنیانی آن هستند به شکل دولت در میآید، همچنانکه تبدیلشدن پیکر انسانی به یک ارگانیسم زنده ناشی از همین وضع است. اجزایی که در زیربنای دولت وجود دارند عبارتاند از قوانین، مقررات، و نهادهایی که امور مردم به کمک آنها اداره میشود و فرق میان دولتهای آزاد و مقید را به همین یک وسیله میتوان کشف کرد که آیا این دولتها از قوانین و دستورالعملهایی که حاکم بر نحوهی زندگانی آنهاست از صمیم قلب اطاعت میکنند یا از روی اجبار.
❃ دولت مقید -دولتی که در آن احکام فرمانروایان بهزور بر اتباع کشور تحمیل میشود- به پیکری بیمار مانند است که اعضای آن از انجام وظیفهی طبیعی خود به شکل آزاد، عاجزند و پزشکی همواره لازم است که با تجویز دارو و دادن دستورهای لازم، آنها را به انجام وظایفشان در داخل دستگاه بدن مجبور سازد. اما دولت آزاد -دولتی که در آن شهروندان آزادانه و از روی میل از قوانین کشور اطاعت میکنند- به پیکری سالم شبیه است که در آن اعضای مختلف بدن وظایف خود را آزادانه انجام میدهند و نیازی نیست که پزشکی دائماً مراقب و بالای سرشان باشد.
#ماکیاولی #دولت_آزاد #آزادی #استبداد
#آزادی_فردی #لیبرالیسم #اندیشه_سیاسی
➣ @Notes_On_Liberty