📃 هگل؛ لیبرال؟ محافظهکار؟ تمامیتخواه؟ (۲)
➣ @Notes_On_Liberty
❃ حتی مدافعان کنونی دموکراسی احياناً درباره نحوه تصمیمگیری بیشتر افراد برای رأی دادن به نامزدان مورد نظرشان با هگل همعقیدهاند؛ نکتهای که بر سر آن با او اختلاف دارند این است که، صرف نظر از اینکه اکثر رأیدهندگان چقدر تابع هوا و هوس و انگیزههای آنی باشند، به هر حال انتخابات یکی از ارکان و عناصر ذاتی هر جامعه آزاد است. هگل قویاً این ادعا را رد میکرد، زیرا عقیده داشت انتخاب ناشی از هوا و هوس و انگیزههای آنی، عمل آزادانه نیست. ما هنگامی آزادیم که بنای انتخاب ما بر عقل باشد. اینکه کل اداره دولت به چنین گزینشهای بلهوسانهای وابسته شود، به عقیده او مساوی خواهد بود با سپردن سرنوشت جامعه به دست بخت و تصادف.
❃ آیا آنچه گفتیم بهمعنای آن است که هگل بهراستی مدافع دولتهای تمامیتخواه یا توتالیتر است؟ کارل پوپر در کتاب پرخوانندهاش جامعهی باز و دشمنان آن قائل به چنین نظری است، و در تأئید آن مطالبی از هگل نقل میکند که هر خوانندهی لیبرال امروزی را حتماً به خشم میآورد. اینک چند نمونه از آن مطالب: «دولت مثال [یا ایدهی الاهی] است آنطور که روی زمین وجود دارد... بنابراین، دولت را باید بهعنوان تجلّی امر الاهی در زمین بپرستیم... دولت مشی خدا در سراسر جهان است... دولت... بهخاطر خودش وجود دارد»(۲). به عقیده پوپر: «این اظهارات منتخب کافی است که... پافشاری [هگل] را بر حجیت اخلاقی دولت که ناسخ هرگونه اخلاقیات و هرگونه وجدان شخصی است، نشان دهد»(۳) و در رشد و نمو توتالیتاریسم امروزی، نقشی پراهمیت به وی بسپارد.
❃ تأكيد هگل بر عقلانیت بهعنوان عنصر ذاتی آزادی، چنین قرائتی را از سخنان او حتى موثقتر میکند. زیرا کیست که بگوید چه چیزی عقلانی است؟ هر حکمرانی وقتی به این نظریه مجهز شد که فقط گزینش عقلانی گزینش آزادانه است، از آن پس قادر به سرکوب هرکسی خواهد بود که با برنامههای عقلانی وی برای آینده کشور مخالفت کند -زیرا اگر برنامههای او عقلانی باشند، انگیزهی مخالفان قطعاً تمایلات خودخواهانه یا هوسهای غیر عقلانی است، نه عقل، و چون گزینششان مبتنی بر عقل نیست، پس لامحاله آزاد نیست!
❃ بنابراین، توقیف روزنامهها و ممنوعیت اوراق و نشریات مخالفان به معنای تحدید آزادی بیان نیست، دستگیری رهبرانشان مساوی ایجاد تضييق در آزادی عمل نیست، و بستن مکانهای مذهبی آنان و برپا ساختن مراسم عبادی جدید و عقلانی رسمی به جای آن بهمنزلهی سلب آزادی مذهبی نیست. این بیچارههای گمراه فقط هنگامی به آزادی حقیقی خواهند رسید که با این روشها هدایت شوند و به عقلانیت برنامههای رهبرشان پی ببرند! اگر تصوّر هگل از آزادی این است، پس آیا هیچ فیلسوفی هرگز بهتر از او نمونهای از دودوزهبازی در گفتار فراهم ساخته است که هیتلر و استالین آنطور مؤثر از آن در اجرای نقشههای تمامیتخواهانهی خویش استفاده کردند؟
❃ مدعای پوپر به آن محکمی نیست که به نظر میآید. اولاً مطالبی که او نقل کرده تقریباً همه، نه از نوشتههای خود هگل، بلکه از یادداشتهایی گرفته شده که دانشجویان وی از تقریراتش برداشتهاند. این یادداشتها را ویراستاری پس از مرگ هگل انتشار داده و در پیشگفتار توضیح میدهد که تا حدی آنها را بازنویسی کرده است. ثانیاً دستکم یکی از این اظهارات مطنطن در ترجمه، غلط از کار درآمده است. جملهای که پوپر نقل میکند این است: «دولت مشی خدا در سراسر جهان است»، که ترجمهی صحیحتر آن باید چنین باشد: «مشیت خدا دربارهی جهان این است که دولت وجود داشته باشد»(۴)، و این معنایی جز این ادعا ندارد که وجود دولت به یک معنا بخشی از نظام الاهی است. ثالثاً «دولت» در نزد هگل نه صرفاً بهمعنای «حكومت»، بلکه دال بر کل حیات اجتماعی است. بنابراین، منظور او نه تجلیل و تکریم حکومت در برابر مردم، بلکه جامعه بهطور کلی است. رابعاً مطالب نقل شده را باید در مقابل سایر مطالب گذاشت، زیرا هگل غالباً یک جنبه از موضوع را به شدیدترین صورت بیان میکند و سپس جنبه دیگر را در برابر آن مینهد و توازن برقرار میسازد.
۲- کارل پوپر، جامعهی باز و دشمنان آن، ترجمه عزتالله فولادوند، صص ۶۸۹، ۶۹۰
۳- همان ص ۶۹۱
۴- هگل به خدای متشخص عقیده نداشت، و به فرض هم که مسیحی بود، مسیحی مرتدی محسوب میشد زیرا معتقد بود که مبدا آفریننده، یعنی خدا، با کل عالم یکی است. (آیزایا برلین، ترجمه عزتالله فولادوند، پاورقی صفحه ۱۴۵)
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
❃ حتی مدافعان کنونی دموکراسی احياناً درباره نحوه تصمیمگیری بیشتر افراد برای رأی دادن به نامزدان مورد نظرشان با هگل همعقیدهاند؛ نکتهای که بر سر آن با او اختلاف دارند این است که، صرف نظر از اینکه اکثر رأیدهندگان چقدر تابع هوا و هوس و انگیزههای آنی باشند، به هر حال انتخابات یکی از ارکان و عناصر ذاتی هر جامعه آزاد است. هگل قویاً این ادعا را رد میکرد، زیرا عقیده داشت انتخاب ناشی از هوا و هوس و انگیزههای آنی، عمل آزادانه نیست. ما هنگامی آزادیم که بنای انتخاب ما بر عقل باشد. اینکه کل اداره دولت به چنین گزینشهای بلهوسانهای وابسته شود، به عقیده او مساوی خواهد بود با سپردن سرنوشت جامعه به دست بخت و تصادف.
❃ آیا آنچه گفتیم بهمعنای آن است که هگل بهراستی مدافع دولتهای تمامیتخواه یا توتالیتر است؟ کارل پوپر در کتاب پرخوانندهاش جامعهی باز و دشمنان آن قائل به چنین نظری است، و در تأئید آن مطالبی از هگل نقل میکند که هر خوانندهی لیبرال امروزی را حتماً به خشم میآورد. اینک چند نمونه از آن مطالب: «دولت مثال [یا ایدهی الاهی] است آنطور که روی زمین وجود دارد... بنابراین، دولت را باید بهعنوان تجلّی امر الاهی در زمین بپرستیم... دولت مشی خدا در سراسر جهان است... دولت... بهخاطر خودش وجود دارد»(۲). به عقیده پوپر: «این اظهارات منتخب کافی است که... پافشاری [هگل] را بر حجیت اخلاقی دولت که ناسخ هرگونه اخلاقیات و هرگونه وجدان شخصی است، نشان دهد»(۳) و در رشد و نمو توتالیتاریسم امروزی، نقشی پراهمیت به وی بسپارد.
❃ تأكيد هگل بر عقلانیت بهعنوان عنصر ذاتی آزادی، چنین قرائتی را از سخنان او حتى موثقتر میکند. زیرا کیست که بگوید چه چیزی عقلانی است؟ هر حکمرانی وقتی به این نظریه مجهز شد که فقط گزینش عقلانی گزینش آزادانه است، از آن پس قادر به سرکوب هرکسی خواهد بود که با برنامههای عقلانی وی برای آینده کشور مخالفت کند -زیرا اگر برنامههای او عقلانی باشند، انگیزهی مخالفان قطعاً تمایلات خودخواهانه یا هوسهای غیر عقلانی است، نه عقل، و چون گزینششان مبتنی بر عقل نیست، پس لامحاله آزاد نیست!
❃ بنابراین، توقیف روزنامهها و ممنوعیت اوراق و نشریات مخالفان به معنای تحدید آزادی بیان نیست، دستگیری رهبرانشان مساوی ایجاد تضييق در آزادی عمل نیست، و بستن مکانهای مذهبی آنان و برپا ساختن مراسم عبادی جدید و عقلانی رسمی به جای آن بهمنزلهی سلب آزادی مذهبی نیست. این بیچارههای گمراه فقط هنگامی به آزادی حقیقی خواهند رسید که با این روشها هدایت شوند و به عقلانیت برنامههای رهبرشان پی ببرند! اگر تصوّر هگل از آزادی این است، پس آیا هیچ فیلسوفی هرگز بهتر از او نمونهای از دودوزهبازی در گفتار فراهم ساخته است که هیتلر و استالین آنطور مؤثر از آن در اجرای نقشههای تمامیتخواهانهی خویش استفاده کردند؟
❃ مدعای پوپر به آن محکمی نیست که به نظر میآید. اولاً مطالبی که او نقل کرده تقریباً همه، نه از نوشتههای خود هگل، بلکه از یادداشتهایی گرفته شده که دانشجویان وی از تقریراتش برداشتهاند. این یادداشتها را ویراستاری پس از مرگ هگل انتشار داده و در پیشگفتار توضیح میدهد که تا حدی آنها را بازنویسی کرده است. ثانیاً دستکم یکی از این اظهارات مطنطن در ترجمه، غلط از کار درآمده است. جملهای که پوپر نقل میکند این است: «دولت مشی خدا در سراسر جهان است»، که ترجمهی صحیحتر آن باید چنین باشد: «مشیت خدا دربارهی جهان این است که دولت وجود داشته باشد»(۴)، و این معنایی جز این ادعا ندارد که وجود دولت به یک معنا بخشی از نظام الاهی است. ثالثاً «دولت» در نزد هگل نه صرفاً بهمعنای «حكومت»، بلکه دال بر کل حیات اجتماعی است. بنابراین، منظور او نه تجلیل و تکریم حکومت در برابر مردم، بلکه جامعه بهطور کلی است. رابعاً مطالب نقل شده را باید در مقابل سایر مطالب گذاشت، زیرا هگل غالباً یک جنبه از موضوع را به شدیدترین صورت بیان میکند و سپس جنبه دیگر را در برابر آن مینهد و توازن برقرار میسازد.
۲- کارل پوپر، جامعهی باز و دشمنان آن، ترجمه عزتالله فولادوند، صص ۶۸۹، ۶۹۰
۳- همان ص ۶۹۱
۴- هگل به خدای متشخص عقیده نداشت، و به فرض هم که مسیحی بود، مسیحی مرتدی محسوب میشد زیرا معتقد بود که مبدا آفریننده، یعنی خدا، با کل عالم یکی است. (آیزایا برلین، ترجمه عزتالله فولادوند، پاورقی صفحه ۱۴۵)
➣ @Notes_On_Liberty