📃 هگل؛ لیبرال؟ محافظهکار؟ تمامیتخواه؟ (۳)
➣ @Notes_On_Liberty
❃ در اینجا نیز سخنان هگل دربارهی دولت به دنبال این عبارات میآید: «حق آزادی ذهنی یا درون ذاتی محور تفاوت روزگار باستان با عصر جدید است»، و سپس اضافه میشود که این حقِ «نامتناهی، اصل کلی و موثر» صورت نوین تمدن شده است. کمی بعد این جمله میآید: «آنچه حائز بالاترین اهمیت است این است که قانون آزادی خاص در سراسر قانون عقل تنیده شده باشد...»(۵)
❃ هگل مصرانه میگوید که: «با توجه به حق خودآگاهی»، قوانین الزامآور نیستند مگر همگان از آنها مطلّع باشند(۶). ظلم است که، چنانکه از دیونوسیوس جبار، حکایت میکنند، قوانین را در جایی آنچنان بلند بیاویزند، یا در مجلدات قطور عالمانه طوری مدفون کنند که هیچ شهروندی قادر به خواندن آنها نباشد. حملهی کوبنده هگل به نویسندهی مرتجع، فون هالر، نیز در جهتی مشابه صورت میگیرد. فون هالر از نظریه «حق با قوی است» دفاع کرده بود که بیشتر به درد هیتلر میخورد، و هگل در بحث از این نویسنده میگوید: «نفرت از قانون و از حق مشخص در قانون، وجه ممیزی است که تعصب و کهنهپرستی و شلختگی ذهنی و نیات خير مزورانه را زیر هر نقابی که پنهان باشد، بهوسیله آن بهوضوح و بهطور خطاناپذیر میتوان تشخیص داد»(۷). چنین دفاع محکمی از حکومت قانون، شالودهی خوبی برای بنا کردن دولت توتالیتر با دستگاه پلیس مخفی و قدرت دیکتاتوری آن نیست.
❃ انکارپذیر نیست که غلوّی که هگل در توصیف دولت میکند، و تصوّر او دایر بر اینکه آزادی را باید در گزینشهای عقلانی جست، هر دو در معرض سوءاستفاده و کژنمایی شدید در خدمت توتالیتاریسم است. اما همچنین انکارپذیر نیست که چنین کاری سوءاستفاده است. آنچه از نظریات هگل درباره سلطنت مشروطه و آزادی بیان و حکومت قانون و محاکمه با حضور هیأت منصفه دیدیم، برای روشن کردن این معنا کافی است.
❃ مشکل این است که امروز کمتر کسی از ما عقل را به شدت هگل جدی میگیرد. اگر کسی به ما بگوید که امور دولت را چگونه میتوان به عقلانیترین وجه گردانید، گفتهی او را حمل بر بیان ترجیحات شخصی خودش میکنیم، و مسلّم میگیریم که دیگران نیز ترجیحات دیگری دارند، و در باب اینکه چه چیزی از همه «عقلانی»تر است، بر این عقیدهایم که چون هیچکس واقعاً نمیتواند به این پرسش پاسخ دهد، بهتر است این حرفها را کنار بگذاریم و ببینیم چه چیزی را از همه بیشتر میپسندیم.
❃ بنابراین، وقتی هگل درباره «پرستش» دولت سخن میگوید، یا دربارهی تحقق آزادی در دولت عقلانی، گرایشمان به این است که هر دولتی را از هر قسم که دلمان خواست، مصداق سخنان او بدانیم، که قرائتی بهکل ضد نیات هگل است. مقصود خود او از «دولت عقلانی»، چیزی کاملاً عینی و کاملا مشخص بود. دولت عقلانی میبایست دولتی باشد که افراد به انتخاب خویش از آن پشتیبانی و اطاعت کنند، زیرا واقعاً با اصول آن موافقاند و بهراستی از اینکه جزیی از آناند احساس رضایت دارند. به نظر هگل، هیچ دولت عقلانی هرگز ممکن نبود با شهروندان خود بهطرزی رفتار کند که دولت نازی یا دولت استالینیستی رفتار میکرد. به وجه مشابه، همینکه پی ببریم در دولت عقلانی هگل، منافع فرد و منافع جمع در هماهنگی با یکدیگرند، دیگر نخواهیم هراسید که منافع دولت در تعارض با حقوق فرد قرار گیرد و بیرحمانه آن را خرد کند.
۵- عناصر فلسفه حق، بند ۲۶۵
۶- عناصر فلسفه حق، بند ۲۱۵
۷- عناصر فلسفه حق، بند ۲۵۸
📚 | هگل، پیتر سینگر
#هگل #فلسفه_سیاسی #لیبرالیسم
#فلسفه_حق #اندیشه_سیاسی #دولت
#پادشاهی_مشروطه #آزادی_فردی
#حکومت_قانون #آزادی_بیان
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
❃ در اینجا نیز سخنان هگل دربارهی دولت به دنبال این عبارات میآید: «حق آزادی ذهنی یا درون ذاتی محور تفاوت روزگار باستان با عصر جدید است»، و سپس اضافه میشود که این حقِ «نامتناهی، اصل کلی و موثر» صورت نوین تمدن شده است. کمی بعد این جمله میآید: «آنچه حائز بالاترین اهمیت است این است که قانون آزادی خاص در سراسر قانون عقل تنیده شده باشد...»(۵)
❃ هگل مصرانه میگوید که: «با توجه به حق خودآگاهی»، قوانین الزامآور نیستند مگر همگان از آنها مطلّع باشند(۶). ظلم است که، چنانکه از دیونوسیوس جبار، حکایت میکنند، قوانین را در جایی آنچنان بلند بیاویزند، یا در مجلدات قطور عالمانه طوری مدفون کنند که هیچ شهروندی قادر به خواندن آنها نباشد. حملهی کوبنده هگل به نویسندهی مرتجع، فون هالر، نیز در جهتی مشابه صورت میگیرد. فون هالر از نظریه «حق با قوی است» دفاع کرده بود که بیشتر به درد هیتلر میخورد، و هگل در بحث از این نویسنده میگوید: «نفرت از قانون و از حق مشخص در قانون، وجه ممیزی است که تعصب و کهنهپرستی و شلختگی ذهنی و نیات خير مزورانه را زیر هر نقابی که پنهان باشد، بهوسیله آن بهوضوح و بهطور خطاناپذیر میتوان تشخیص داد»(۷). چنین دفاع محکمی از حکومت قانون، شالودهی خوبی برای بنا کردن دولت توتالیتر با دستگاه پلیس مخفی و قدرت دیکتاتوری آن نیست.
❃ انکارپذیر نیست که غلوّی که هگل در توصیف دولت میکند، و تصوّر او دایر بر اینکه آزادی را باید در گزینشهای عقلانی جست، هر دو در معرض سوءاستفاده و کژنمایی شدید در خدمت توتالیتاریسم است. اما همچنین انکارپذیر نیست که چنین کاری سوءاستفاده است. آنچه از نظریات هگل درباره سلطنت مشروطه و آزادی بیان و حکومت قانون و محاکمه با حضور هیأت منصفه دیدیم، برای روشن کردن این معنا کافی است.
❃ مشکل این است که امروز کمتر کسی از ما عقل را به شدت هگل جدی میگیرد. اگر کسی به ما بگوید که امور دولت را چگونه میتوان به عقلانیترین وجه گردانید، گفتهی او را حمل بر بیان ترجیحات شخصی خودش میکنیم، و مسلّم میگیریم که دیگران نیز ترجیحات دیگری دارند، و در باب اینکه چه چیزی از همه «عقلانی»تر است، بر این عقیدهایم که چون هیچکس واقعاً نمیتواند به این پرسش پاسخ دهد، بهتر است این حرفها را کنار بگذاریم و ببینیم چه چیزی را از همه بیشتر میپسندیم.
❃ بنابراین، وقتی هگل درباره «پرستش» دولت سخن میگوید، یا دربارهی تحقق آزادی در دولت عقلانی، گرایشمان به این است که هر دولتی را از هر قسم که دلمان خواست، مصداق سخنان او بدانیم، که قرائتی بهکل ضد نیات هگل است. مقصود خود او از «دولت عقلانی»، چیزی کاملاً عینی و کاملا مشخص بود. دولت عقلانی میبایست دولتی باشد که افراد به انتخاب خویش از آن پشتیبانی و اطاعت کنند، زیرا واقعاً با اصول آن موافقاند و بهراستی از اینکه جزیی از آناند احساس رضایت دارند. به نظر هگل، هیچ دولت عقلانی هرگز ممکن نبود با شهروندان خود بهطرزی رفتار کند که دولت نازی یا دولت استالینیستی رفتار میکرد. به وجه مشابه، همینکه پی ببریم در دولت عقلانی هگل، منافع فرد و منافع جمع در هماهنگی با یکدیگرند، دیگر نخواهیم هراسید که منافع دولت در تعارض با حقوق فرد قرار گیرد و بیرحمانه آن را خرد کند.
۵- عناصر فلسفه حق، بند ۲۶۵
۶- عناصر فلسفه حق، بند ۲۱۵
۷- عناصر فلسفه حق، بند ۲۵۸
📚 | هگل، پیتر سینگر
#هگل #فلسفه_سیاسی #لیبرالیسم
#فلسفه_حق #اندیشه_سیاسی #دولت
#پادشاهی_مشروطه #آزادی_فردی
#حکومت_قانون #آزادی_بیان
➣ @Notes_On_Liberty