📃 لیبرالیسم کلاسیک چیست؟ (۳) | ✍🏻 رالف رِیکو
➣ @Notes_On_Liberty
❃ در عین حال، لیبرالها محافظهکاری را همراه با رواج نظامیگری و سرمایهداری میدانستند و این خود به سرچشمهای دیگر برای اختلافات بدل شد. درحالیکه شاخه لیبرالهای Whiggish مخالفتی با جنگ در راستای اهداف لیبرالی نداشتند و همچنین درحالیکه جنگهای استقلال ملّی یک استثنا بهشمار میرفت، در حالت کلی، لیبرالیسم همراه با انگیزههای صلحجویانه همراه بود. نوع ایدهآل لیبرالیسم ضدجنگ و ضدسرمایهداری توسط مکتب منچستر و رهبران آن ریچارد کبدن و جان برایت بنا نهاده شد. «کبدن» نشان داد که تدابیر و انگیزههای دولتی در نهایت منجر به بروز جنگ خواهد شد. علاجی که توسط منچستریها پیشنهاد شد تجارت آزاد بینالملل بود. بر اساس همین ایدهها، فردریک باستیا تئوری برداشتی خود از دکترین لیبرالی را ارائه داد که توجه کل قاره اروپا و بعدها ایالات متحده را به خود جلب کرد
❃ طرفداران لیبرالیسم همواره ثابتقدم نبودهاند. بهویژه زمانیکه آنها به دولت رو میآوردند تا اعتبارات شخصیشان را افزایش دهند. برای مثال در فرانسه، لیبرالها از مدارس و نهادهای دولتی برای ترویج سکولاریسم در زیر سلطه Directory(دولت انقلابی فرانسه ۱۷۹۵-۱۷۹۹) استفاده میکردند و به همین دلیل در جمهوری سوم (۱۸۷۰-۱۹۴۰) از تصویب قوانین ضد دینی حمایت کردند و همچنین در آلمان بیسمارکی آنها در صف اول مخالفان کلیسای کاتولیک قرار داشتند (با اینکه آزادی ادیان جزو اصول اساسیشان بود). این اقدامات بهنوعی میتواند خیانت به اصول و قواعد لیبرالیسم تلقی شود، آنهم از طرف کسانی که بهعنوان وفادارترین و متعصبترین افراد لیبرال شناخته میشدند.
❃ مقدمات آشتی لیبرالیسم و محافظهکاری بعد از تجربه انقلاب فرانسه و ناپلئون به دست آمد. تاثیرگذارترین فرد هم در این زمینه بنجامین کنستان بود، کسیکه میتوان از او بهعنوان نماد لیبرالیسم بالنده نام برد. او با توجه به خطر بهوجودآمدن قدرت نامحدود دولتی، به دنبال جمع کردن همپیمانان ایدئولوژیک به هر صورت ممکن بود. از اعتقادات مذهبی، علایق محلی و آداب و رسوم مردم بهعنوان منشأ اتحاد در مقابل دولت استفاده شد. در نسل بعدی الکسی دو توکویل این رویکرد «کنستانتی» را به نحوی استادانه شکل داد بهطوریکه بهعنوان حریفی درخور در مقابل تئوری در حال گسترش دولت دیوانسالار قد علم کرد.
❃ مخاصمه و رویارویی لیبرالها با محافظهکاران ضد دولتی در کشورهای انگلیسیزبان با تاکید بر نقش بنتام و رادیکالهای فلسفی ذکر میشود. جان استوارت میل در کتاب «دربارهی آزادی» با فراتر رفتن از تقابل فرد با دولت و تعمیم آن به تقابل فرد با جامعه از جریان اصلی تفکر لیبرالی فاصله گرفت. درحالیکه لیبرالیسم ویلهلم فون هومبولت و همینطور کنستان ایجاد بدنه اجتماعی را نتیجه طبیعی رفتارهای فردی میدانستند و از محدودیتها بر سر راه بزرگ شدن دولت استقبال میکردند، هدف «میل» بازداشتن افراد از رفتن به سمت سنّتهای نوظهور اجتماعی و هرگونه اقتدارگرایی بیقید و شرط بود.
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
❃ در عین حال، لیبرالها محافظهکاری را همراه با رواج نظامیگری و سرمایهداری میدانستند و این خود به سرچشمهای دیگر برای اختلافات بدل شد. درحالیکه شاخه لیبرالهای Whiggish مخالفتی با جنگ در راستای اهداف لیبرالی نداشتند و همچنین درحالیکه جنگهای استقلال ملّی یک استثنا بهشمار میرفت، در حالت کلی، لیبرالیسم همراه با انگیزههای صلحجویانه همراه بود. نوع ایدهآل لیبرالیسم ضدجنگ و ضدسرمایهداری توسط مکتب منچستر و رهبران آن ریچارد کبدن و جان برایت بنا نهاده شد. «کبدن» نشان داد که تدابیر و انگیزههای دولتی در نهایت منجر به بروز جنگ خواهد شد. علاجی که توسط منچستریها پیشنهاد شد تجارت آزاد بینالملل بود. بر اساس همین ایدهها، فردریک باستیا تئوری برداشتی خود از دکترین لیبرالی را ارائه داد که توجه کل قاره اروپا و بعدها ایالات متحده را به خود جلب کرد
❃ طرفداران لیبرالیسم همواره ثابتقدم نبودهاند. بهویژه زمانیکه آنها به دولت رو میآوردند تا اعتبارات شخصیشان را افزایش دهند. برای مثال در فرانسه، لیبرالها از مدارس و نهادهای دولتی برای ترویج سکولاریسم در زیر سلطه Directory(دولت انقلابی فرانسه ۱۷۹۵-۱۷۹۹) استفاده میکردند و به همین دلیل در جمهوری سوم (۱۸۷۰-۱۹۴۰) از تصویب قوانین ضد دینی حمایت کردند و همچنین در آلمان بیسمارکی آنها در صف اول مخالفان کلیسای کاتولیک قرار داشتند (با اینکه آزادی ادیان جزو اصول اساسیشان بود). این اقدامات بهنوعی میتواند خیانت به اصول و قواعد لیبرالیسم تلقی شود، آنهم از طرف کسانی که بهعنوان وفادارترین و متعصبترین افراد لیبرال شناخته میشدند.
❃ مقدمات آشتی لیبرالیسم و محافظهکاری بعد از تجربه انقلاب فرانسه و ناپلئون به دست آمد. تاثیرگذارترین فرد هم در این زمینه بنجامین کنستان بود، کسیکه میتوان از او بهعنوان نماد لیبرالیسم بالنده نام برد. او با توجه به خطر بهوجودآمدن قدرت نامحدود دولتی، به دنبال جمع کردن همپیمانان ایدئولوژیک به هر صورت ممکن بود. از اعتقادات مذهبی، علایق محلی و آداب و رسوم مردم بهعنوان منشأ اتحاد در مقابل دولت استفاده شد. در نسل بعدی الکسی دو توکویل این رویکرد «کنستانتی» را به نحوی استادانه شکل داد بهطوریکه بهعنوان حریفی درخور در مقابل تئوری در حال گسترش دولت دیوانسالار قد علم کرد.
❃ مخاصمه و رویارویی لیبرالها با محافظهکاران ضد دولتی در کشورهای انگلیسیزبان با تاکید بر نقش بنتام و رادیکالهای فلسفی ذکر میشود. جان استوارت میل در کتاب «دربارهی آزادی» با فراتر رفتن از تقابل فرد با دولت و تعمیم آن به تقابل فرد با جامعه از جریان اصلی تفکر لیبرالی فاصله گرفت. درحالیکه لیبرالیسم ویلهلم فون هومبولت و همینطور کنستان ایجاد بدنه اجتماعی را نتیجه طبیعی رفتارهای فردی میدانستند و از محدودیتها بر سر راه بزرگ شدن دولت استقبال میکردند، هدف «میل» بازداشتن افراد از رفتن به سمت سنّتهای نوظهور اجتماعی و هرگونه اقتدارگرایی بیقید و شرط بود.
➣ @Notes_On_Liberty