📃 لیبرالیسم کلاسیک چیست؟ (۴) | ✍🏻 رالف رِیکو
➣ @Notes_On_Liberty
❃ لیبرالیسم کلاسیک بیشترین مخالفت را با دولتهای سوسیالیستی داشت. برای مثال، لودویگ فون میزس اقتصاددان اتریشی- آمریکایی غیرممکنبودن برنامهریزی مرکزی عقلایی را اثبات کرده است. میزس با بیش از ۵۰ سال تلاش توانست فلسفه اجتماعی لیبرال را بعد از چند دهه کمرنگ شدن دوباره بازسازی کند و بهعنوان سخنگوی مورد تایید ایدئولوژی لیبرال در قرن بیستم شناخته شد. در میان شاگردان فراوانی که میزس تربیت کرد یکی از برجستهترین آنها مورای ان. روتبارد بود که تئوری اقتصادی اتریشی را با دکترین حقوق طبیعی ترکیب کرد تا شکلی از آنارشیسم فردی یا «آنارکوکاپیتالیسم» را بهوجود آورد. با گسترش جامعه مدنی به سمت محو دولت نظرات روتبارد محدودکننده نظرات معتبر لیبرالیسمی شناخته شد.
❃ لیبرالیسم کلاسیک اغلب با «لیبرالیسم نئوسوسیال» در تقابل بوده است. طرز فکری که در حدود سال ۱۹۰۰ از نوع کلاسیک جدا و گسترش یافت. لیبرالیسم سوسیال اساساً از اصول تئوری لیبرالی فاصله گرفت چرا که ظرفیت خودتعدیلی جامعه را رد کردند بهطوریکه در این طرز فکر از دولت انتظار میرود تا جای ممکن عدم تعادلهای موجود در جامعه را اصلاح کند. پذیرش این بهانه که این دخالت دولت به منظور تامین آزادیهای فردی است و تنها در مسائل جزئی اجرا میشود برای لیبرالهای کلاسیک دشوار است، چراکه بسیاری از گونههای سوسیالیسم هم، همانند این ادعا را دارند. در حقیقت چه از نظر تئوری و چه عملی بهسختی میتوان لیبرالیسم سوسیال را از «سوسیالیسم تجدیدنظرخواه» تمییز داد. در هر حال لیبرالیسم کلاسیکی حداقل از زمان سیسموندی به صورت تمام و کمال وجود داشته و اجزا و عناصر آن را در آثار نویسندههای بزرگ لیبرال کلاسیکی همچون کندورسه و توماس پین میتوان یافت.
❃ با انتهای پروژه تقابل کلاسیکی-سوسیالیستی، هم لیبرالهای کلاسیک و هم محافظهکاران ضددولتی احتمالاً قبول دارند که این لیبرالیسم سوسیال است که بهعنوان دشمن بزرگ جامعه مدنی قد علم کرده است. واجبترین کار لیبرالهای کلاسیک مواجهه و تقابل با جریان فعلی پیش برنده جهان است. جریانی که «مکالی» آن را «دولت بلعندهی همهچیز» خوانده کابوسی که به همان اندازه که تن «برک» را میلرزاند «توکویل»، «کنستان» و «هربرت اسپنسر» را هم میلرزاند. حال که نزاع آنها کهنه و به فراموشی سپرده شده، شاید لیبرالها و محافظهکاران ضد دولتی بتوانند بین خود بیشتر از آنچه گذشتگانشان فکرش را هم میکردند اشتراک پیدا کنند.
#لیبرالیسم #لیبرالیسم_کلاسیک #لسهفر
#بازار_آزاد #تجارت_آزاد #مالکیت_خصوصی
#آزادی_فردی #محافظهکاری #آزادی_بیان
#جان_لاک #آدام_اسمیت #دیوید_هیوم
#کنستان #توکویل #کارل_منگر #میزس
#کندورسه #هربرت_اسپنسر #ادموند_برک
➣ @Notes_On_Liberty
➣ @Notes_On_Liberty
❃ لیبرالیسم کلاسیک بیشترین مخالفت را با دولتهای سوسیالیستی داشت. برای مثال، لودویگ فون میزس اقتصاددان اتریشی- آمریکایی غیرممکنبودن برنامهریزی مرکزی عقلایی را اثبات کرده است. میزس با بیش از ۵۰ سال تلاش توانست فلسفه اجتماعی لیبرال را بعد از چند دهه کمرنگ شدن دوباره بازسازی کند و بهعنوان سخنگوی مورد تایید ایدئولوژی لیبرال در قرن بیستم شناخته شد. در میان شاگردان فراوانی که میزس تربیت کرد یکی از برجستهترین آنها مورای ان. روتبارد بود که تئوری اقتصادی اتریشی را با دکترین حقوق طبیعی ترکیب کرد تا شکلی از آنارشیسم فردی یا «آنارکوکاپیتالیسم» را بهوجود آورد. با گسترش جامعه مدنی به سمت محو دولت نظرات روتبارد محدودکننده نظرات معتبر لیبرالیسمی شناخته شد.
❃ لیبرالیسم کلاسیک اغلب با «لیبرالیسم نئوسوسیال» در تقابل بوده است. طرز فکری که در حدود سال ۱۹۰۰ از نوع کلاسیک جدا و گسترش یافت. لیبرالیسم سوسیال اساساً از اصول تئوری لیبرالی فاصله گرفت چرا که ظرفیت خودتعدیلی جامعه را رد کردند بهطوریکه در این طرز فکر از دولت انتظار میرود تا جای ممکن عدم تعادلهای موجود در جامعه را اصلاح کند. پذیرش این بهانه که این دخالت دولت به منظور تامین آزادیهای فردی است و تنها در مسائل جزئی اجرا میشود برای لیبرالهای کلاسیک دشوار است، چراکه بسیاری از گونههای سوسیالیسم هم، همانند این ادعا را دارند. در حقیقت چه از نظر تئوری و چه عملی بهسختی میتوان لیبرالیسم سوسیال را از «سوسیالیسم تجدیدنظرخواه» تمییز داد. در هر حال لیبرالیسم کلاسیکی حداقل از زمان سیسموندی به صورت تمام و کمال وجود داشته و اجزا و عناصر آن را در آثار نویسندههای بزرگ لیبرال کلاسیکی همچون کندورسه و توماس پین میتوان یافت.
❃ با انتهای پروژه تقابل کلاسیکی-سوسیالیستی، هم لیبرالهای کلاسیک و هم محافظهکاران ضددولتی احتمالاً قبول دارند که این لیبرالیسم سوسیال است که بهعنوان دشمن بزرگ جامعه مدنی قد علم کرده است. واجبترین کار لیبرالهای کلاسیک مواجهه و تقابل با جریان فعلی پیش برنده جهان است. جریانی که «مکالی» آن را «دولت بلعندهی همهچیز» خوانده کابوسی که به همان اندازه که تن «برک» را میلرزاند «توکویل»، «کنستان» و «هربرت اسپنسر» را هم میلرزاند. حال که نزاع آنها کهنه و به فراموشی سپرده شده، شاید لیبرالها و محافظهکاران ضد دولتی بتوانند بین خود بیشتر از آنچه گذشتگانشان فکرش را هم میکردند اشتراک پیدا کنند.
#لیبرالیسم #لیبرالیسم_کلاسیک #لسهفر
#بازار_آزاد #تجارت_آزاد #مالکیت_خصوصی
#آزادی_فردی #محافظهکاری #آزادی_بیان
#جان_لاک #آدام_اسمیت #دیوید_هیوم
#کنستان #توکویل #کارل_منگر #میزس
#کندورسه #هربرت_اسپنسر #ادموند_برک
➣ @Notes_On_Liberty