به تاریخ امروز
مردمکانم غروب میکنند...
پر شدم از صداهای بلندی که دم به دم تو گوشم تکرار میشن و سرم گیج میره وقتی از بالا به زندگیم نگاه میکنم !
میتونم بگم الان اونجای زندگیم وایستادم که دلم میخواد چشمامو ببندم بلکه نبینم چه اتفاقایی داره میوفته...
از هر چی که وصلم میکنه به روزایی که گذشتن و تموم شدن اما اثراتشون از تنم پاک نمیشه حالم بهم میخوره و میدونم بالاخره یه روز همه خاطراتمو آتیش میزنم
این روزا حس میکنم چشمام پره از گردوغبارِ این زندگی و تا اشکام نریزه تصویرای روبه روم شفاف نمیشن
اما نهایتِ همهی این داستانایی که تو ذهنم میگذره منتظرم بگذره داستانِ این زندگی و طوفانِ عجیب غریبِ این روزا هم تموم بشه اونوقت منم یه نفس عمیق میکشم مث یه قطره بارون روی زمین چکه میکنم و غرق میشم ....
#ماندگار
_یک بند احساس خوانده نشده
مردمکانم غروب میکنند...
پر شدم از صداهای بلندی که دم به دم تو گوشم تکرار میشن و سرم گیج میره وقتی از بالا به زندگیم نگاه میکنم !
میتونم بگم الان اونجای زندگیم وایستادم که دلم میخواد چشمامو ببندم بلکه نبینم چه اتفاقایی داره میوفته...
از هر چی که وصلم میکنه به روزایی که گذشتن و تموم شدن اما اثراتشون از تنم پاک نمیشه حالم بهم میخوره و میدونم بالاخره یه روز همه خاطراتمو آتیش میزنم
این روزا حس میکنم چشمام پره از گردوغبارِ این زندگی و تا اشکام نریزه تصویرای روبه روم شفاف نمیشن
اما نهایتِ همهی این داستانایی که تو ذهنم میگذره منتظرم بگذره داستانِ این زندگی و طوفانِ عجیب غریبِ این روزا هم تموم بشه اونوقت منم یه نفس عمیق میکشم مث یه قطره بارون روی زمین چکه میکنم و غرق میشم ....
#ماندگار
_یک بند احساس خوانده نشده