اینروزا ، این شبا، این ایام
همه زهر مارن...
تلخیِ بادومِ تلخن که زیره زبونمه
آفتابِ بی خوده وسطِ زمستونن که دلیلِ سردردمه
اینروزا ماشینِ قراضه ی چند سال پیشن که قالم گذاشته وسطِ خیابونِ آشنا ، یا شایدم تیغِ نا به هنگامِ گلِ مورده علاقمه که میره تو دستم
این شبا یه بارونِ تند و زشت وسطِ پیک نیکِ سالی یبارمه، یا هوایِ ابریِ تنها شبی که قراره شهاب عبور کنه
این ایام، کابوس دیدن وسطِ خوابِ شیرینِ...
نه!
این ایام آرزویِ ما نیست ، یکی مارو بیدار کنه...
[تِدی]
همه زهر مارن...
تلخیِ بادومِ تلخن که زیره زبونمه
آفتابِ بی خوده وسطِ زمستونن که دلیلِ سردردمه
اینروزا ماشینِ قراضه ی چند سال پیشن که قالم گذاشته وسطِ خیابونِ آشنا ، یا شایدم تیغِ نا به هنگامِ گلِ مورده علاقمه که میره تو دستم
این شبا یه بارونِ تند و زشت وسطِ پیک نیکِ سالی یبارمه، یا هوایِ ابریِ تنها شبی که قراره شهاب عبور کنه
این ایام، کابوس دیدن وسطِ خوابِ شیرینِ...
نه!
این ایام آرزویِ ما نیست ، یکی مارو بیدار کنه...
[تِدی]