|𝙰.𝚂.𝙼.𝙾|

همیشه یادت باشه، توی این دنیا فقط یه نفره که میتونه حالتو خوب کنه، یه نفره که میتونه همیشه بهت اهمیت بده، یه نفره که میتونه از این اوضاعی که هستی نجاتت بده، یه نفره که همیشه باهاته هیچوقت ترکت نمیکنه؛ همیشه یادت باشه، اون تو آینس.. تا خودت نخوای هیچ اتفاقی نمیوفته، فقط خودتی که هیچوقت خودتو تنها نمیزاری، فقط خودت..

@asmoofficial

تا حالا چیزی رو که خیلی دوست داری ازت گرفتن؟ «آل پاچینو» توی «گادفادر» می‌گفت «وقتی كه بخوان اذيتت كنن، چيزی رو كه دوست داری ازت میگيرن!»

می‌گفت بهشون نگو چی دوست داری.

@asmoofficial

اگه دیدی یکی یهویی و بی دلیل رفتارش با شما عوض شد، چیزی نیست.. یا با قبلی آشتی کرده، یا با بعدی آشنا شده، هر کسی‌ رو تا لیاقتش همراهی کن..

@asmoofficial

وقتی دونفر اختلاف پیدا میکنن، طرف هیچکدومو نگیرین، یه گوشه وایسین و صبر کنین، چون این شمایین که بعد آشتی کردنشون میشین آدم بَده :))

@asmoofficial

هی با خودت فکر می‌کنی که اگه "بیشتر" از چیزی که بودی می‌شدی، بالأخره دوستت می‌داشتن. ولی اون دوست داشتن نیست. اون می‌شد بودن با آدم اشتباه. چون آدم درستش می‌دونه که تو کافی هستی. همونجوری که هستی قبولت می‌کنه و باهات رشد می‌کنه ‌.

@asmoofficial

بنظرم مافقط با بعضی ادمای اطرافمون زندگی میکنیم!
باخیلیا صحبت میکنیما
ولی وقتی باینفر زندگی میکنیم که
با خوشحال شدنش خوشحال بشیم
با ناراحت شدنش ناراحت بشیم
با یه کلمه حرفش داغون بشیم یا برعکس ؛مثله بچه تازه به دنیا اومده بشیم.
اگه همچین ادمی تو زندگیتون هست،
بهتون تبریک میگم
شما دارید با یکی زندگی میکنید!

"هانیه"
@asmoofficial

‌همین که کاری به کار کسی ندارم ..!
همین که سرم به زندگی خودم گرمه
همین که هر کی هر چی میگه با احترام ردش میکنم
همین که دقیق میدونم پشت سرم چی میگذره ، ولی به روی خودم نمیارم!!
همین ها دلیل آرامش و قشنگیه زندگیمه !
دلیل آرامش تو چیه؟!

@asmoofficial

این روزها در من چند نفری هست،
یک نفرم که درس میخواند و حرص میخورد و غر میزند،
یک نفرم خسته است کلاً،
یک نفرم مسئول رفع و رجوع نفر های دیگر است
و معمولاً میخندد و حواسشان را پرت میکند،
یک نفرم روزمرگی میکند،
یک نفرم فقط فکر میکند،
یک نفرم که اصولاً هیچی نمیگوید،
یک نفرم هم داغ است و هنوز حالیش نیست که رفته ای ...

@asmoofficial

دخترتون رو جوری بزرگ کنید که شجاع باشه و به خودش تکیه کنه؛ اگه این کارو نکنید، کل زندگیش رو منتظر میمونه که مردها نجاتش بدن...!

📚 سرگذشت ندیمه
✍ مارگارت اتوود

@asmoofficial

‏دوست داشتن دقیقا اونجایی خطرناک میشه که همه میفهمن داری اشتباه میکنی، الا خودت .

@asmoofficial

شب شد
خورشید رفت
آفتابگردانِ عاشق به دنبال آفتاب، آسمان را جست‌وجو می‌کرد
ناگهان ستاره‌ای چشمک زد
آفتابگردان سرش را پایین انداخت

″ گل‌ها خیانت نمی‌کنند...″ 🌻

@asmoofficial

صبحِ زود از خواب بیدار شدم
طبقِ معمول با چشمای نیمه باز تختِ خوابم رو مرتب کردم
رفتم سمت پنجره ، پرده هارو کشیدم ،
منتظر روشن شدن اتاقم با نور آفتاب بودم اما خب زندگیِ من فیلم و سریال نیست که...
هوا تاریک و بارونیه، پنجره رو باز کردم چند ثانیه ایی بیشتر طول نکشید که بستم؛ آخه یه باد سردی خورد بهم که ترسیدم سرمابخورم و از مسابقه جا بمونم!!!
می‌دونم شاید فکر کنی حساسم یا اینکه بگی مگه هوا چقدر سرد بوده که تو سرمابخوری !؟
ولی این روزا تمام فکرم برای مسابقست
که هیچ دلیلی منو ازش دور نکنه...
سر میز صبحانه بودم که یه مسیج اومد برام
″ سلام سرکار خانم صبحتون بخیر
امروز نوبت چاپ کتاب شماست
برای ثبت یه سری اطلاعات ساعت ۱۰ تو دفتر منتظر شما هستیم ″
واقعا شوکه شده بودم ، منتظر هر اتفاقی بودم به غیر چاپِ کتابم
حالا بگذریم از این که اولش یه جیغ کشیدم و مامانم گفت دختر سر صبحی جن دیدی مگه...
برای اولین بار تو عمرم بدون این که فکر کنم چه لباسی بپوشم ، آماده شدم و به یه اسنپ زنگ زدم
با حساب کتابِ من ساعت ۱۰ میتونستم برسم به دفتر
اما اگر ترافیک تهران همه چی رو خراب نکنه...
تو راه بودیم که راننده اسنپ یه آهنگی رو پلی کرد!:)
اره، همون آهنگی بود ک باهم بلند بلند میخوندیمش !
گوشی تو دستم بود اما اینکه شماره اونو گرفتم دستِ خودم نبود!
عین اولین تماسی که باهم داشتیم من استرس داشتم
من میدونستم که بعدِ یکسال این سیم کارتو دور انداخته
من میدونستم که مثل دفعه های قبل کسی پشت خط نیست
اما به قول معلم کلاس چهارمَم ″ خدا رو چه دیدی شاید شد ″
به تک تک صدای بوق گوش میدادم که شاید بعدش بهم بگه جانم!
و من با خوشحالی و کمی بغض قضیه چاپ کتابم رو براش توضیح بدم:)
تو کلاس نویسندگی یه دختری می‌گفت ( اگر دیدی برای تعریف اتفاقای خوب زندگیت کسی رو نداری ، لطفا قید اون زندگی رو بزن !)
و من الان اون حرف دختر رو درک میکنم !

چشمم به ساعت گوشی میخوره ۹/۵۵ دقیقه
ای وای داره دیر میشه
+ ببخشید اقا کجا هستیم؛؟؟
_هنوز به میدان انقلاب نرسیدیم، خیلی عجله دارید ؟
+ خیلی ممنون همینجا پیاده میشم
پول راننده رو از قبل پرداخت کرده بود
سریع پیاده شدم و در ماشین رو محکم بستم
تو مسیر بودم که مامانم بهم زنگ زد؛
خیلی عجله داشتم جواب دادم:
جانم مامان بگو
صداش مثل همیشه آروم نبود
داشت ی چیزی رو با ترس می‌گفت
که یهو قطع شد و من ....

✍🏻 محدثه حمیدنژاد
📚 پارتِ اولِ | صدایِ بغضهايم |

@asmoofficial

ما عادت نمی‌کنیم، مگر آنکه چیزی درونمان بمیرد، فکرش را بکن چه چیزهایی درونمان مردند تا توانستیم به همه‌ی آنچه پیرامون‌مان است، عادت کنیم ...

@asmoofficial

جدایی مانند قطع عضو می ماند
زنده می مانی
اما کمتر از پیش هستی

مارگارت اتوود
@asmoofficial