گلشیری در قاب «جبهخانه»
بالاخره تمام شد؛ همان داستان اولش. داستانی که چون خسته شده بودم از همه کتابهایی که حتی به نیمه نرسیده، رها کرده بودمشان، به زور دگنک تمامش کردم. آقای گلشیری، صدصفحه سیاه کرده که بگوید آدم مدرن _لااقل مدرن ایرانی_ هُرهُری مذهب است. آلاحمد هم همین را در #غربزدگی گفته بود و البته سرراستتر و با نشان دادن زوایای بیشتری از چیستی آدمهایی از این دست.
هر چه بود گذشت اما نباید بیانصاف بود و چند صفحهی آخر داستان را نادیده گرفت؛ دقیقاً از آنجا که سوژهی داستان از خانه زن نیمه هرجایی میگریزد و ناگاه یادش میآید که از کجا آمده و چه مسوولیتی برعهده داشته است. ناکامیهای پدرش را یکییکی به یاد میآورد و شعارزده فرار میکند از نسخه چپِ تودهای و البته جایگزینی نمییابد...
گلشیری، جایجای نوشته، آنگاه که حس میکند خواننده به خمیازه کشیدن افتاده، بُرش میزند و فضایی دیگر را روایت میکند. صناعتی که بعد از او در داستان ایرانی جدی گرفته شد و ادامه یافت.
اگر «ایستگاه آبشار» را خوانده باشید، شاهد شباهتهای بیشمار گلشیری با #پرویز_دوایی میشوید. تکرار و تأکید نویسنده جبهخانه در مقدمه کتاب که آن را سال۵۳ نوشته و ناشران پشت گوش انداختهاند، چه معنای ضمنی دارد؟
بیشتر درباره آثار او:
http://old.alefyaa.ir/?p=9083
بالاخره تمام شد؛ همان داستان اولش. داستانی که چون خسته شده بودم از همه کتابهایی که حتی به نیمه نرسیده، رها کرده بودمشان، به زور دگنک تمامش کردم. آقای گلشیری، صدصفحه سیاه کرده که بگوید آدم مدرن _لااقل مدرن ایرانی_ هُرهُری مذهب است. آلاحمد هم همین را در #غربزدگی گفته بود و البته سرراستتر و با نشان دادن زوایای بیشتری از چیستی آدمهایی از این دست.
هر چه بود گذشت اما نباید بیانصاف بود و چند صفحهی آخر داستان را نادیده گرفت؛ دقیقاً از آنجا که سوژهی داستان از خانه زن نیمه هرجایی میگریزد و ناگاه یادش میآید که از کجا آمده و چه مسوولیتی برعهده داشته است. ناکامیهای پدرش را یکییکی به یاد میآورد و شعارزده فرار میکند از نسخه چپِ تودهای و البته جایگزینی نمییابد...
گلشیری، جایجای نوشته، آنگاه که حس میکند خواننده به خمیازه کشیدن افتاده، بُرش میزند و فضایی دیگر را روایت میکند. صناعتی که بعد از او در داستان ایرانی جدی گرفته شد و ادامه یافت.
اگر «ایستگاه آبشار» را خوانده باشید، شاهد شباهتهای بیشمار گلشیری با #پرویز_دوایی میشوید. تکرار و تأکید نویسنده جبهخانه در مقدمه کتاب که آن را سال۵۳ نوشته و ناشران پشت گوش انداختهاند، چه معنای ضمنی دارد؟
بیشتر درباره آثار او:
http://old.alefyaa.ir/?p=9083