کانال ادبی بلوطیکا


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


مجله ادبیات و اندیشه
برای ارتباط با تیم مدیریت کانال به لینک زیر مراجعه کنید :
@fbalootica
@lbalootica

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


#داستان_کوتاه
#بازخوانی_زندگی_وحشت‌آور_آقای_هدایت_جبرپور_در_تشییع_جنازه‌اش
#م_ر_ایدرم
#قسمت_دوازدهم

حالا از غاطبه‌ی نخبگان و مسئولان شهر که این‌جا حاضرند هر کس که مخالف حکم است از جا بلند شود و رای مخالف بدهد وگرنه قضیه را تمام شده تلقی کنیم و برویم.»
والسلام
که یکی از همان تازه‌واردین ژنده‌پوشِ انتهای حسینیه از جا بلند شد. چندتای دیگر هم پیرو او از آن طرف مجلس پا شدند و عده‌ای دیگر هم همشکل و هماهنگ با ایشان از در اصلی و در آبدارخانه داخل شدند. هنوز به حدی که باید توجه مجلس را جمع نکرده بودند ولی شهردار کنجکاوانه سمت مجری آمد و در گوشی از او پرسید:
«این‌ها کی‌اند؟ چرا عصبانی‌اند؟»
« احتمالاً کارگرند. لابد حقوقشان عقب افتاده.»
ولی کارگر نبودند که بیشتر به کارتن‌خواب‌ها و حلبی‌آبادی‌هایی می‌خوردند که همدم روزهای آخر جبرپور بودند. وقتی تمام راه‌های خروج را بستند و اطراف را قُرق کردند، کلاه‌های پشمی‌‌شان را از سر کندند تا سرهای طاس زخمی‌شان معلوم شود. همه با پیراهن‌های چرکی و نجس، رخسارهایی رنگ‌پریده و سرهایی با ردی از خون چون‌ دست‌خط‌ دعانویسان خط‌خطی‌شده که مغزشان عین جبرپور پنجره خورده بود و همه میلگرد سی و شش دست داشتند تا در حضورشان فضا ملتهب شود و وحشتی اشکار جمعیت را فرا بگیرد. پس یکیشان با لکنتی خاص داد زد:
«ارباب میگه وقت آزاد شدنه»

پایان


@balootica


رمان «آزادی» نوشته جاناتان فرنزن با ترجمه شیما بنی‌علی راهی بازار شد.

در معرفی ناشر از نویسنده و رمان «آزادی» آمده است: جاناتان فرنزن زاده ۱۷ اوت ۱۹۵۹ و نویسنده اهل ایالات متحده آمریکاست. فرنزن در میزوری بزرگ شده و در رشته زبان آلمانی تحصیل کرده است. اولین رمانش با نام «شهر بیست و هفتم» در سال ۱۹۸۸ منتشر شد که با استقبال خوانندگان و منتقدان روبه‌رو شد. «تکان شدید» (۱۹۹۲)، «اصلاحات» (۲۰۰۱) و «پیوریتی» (۲۰۱۵) دیگر رمان‌های این نویسنده هستند که همگی در صدر پرفروش‌ترین آثار دنیا بوده‌اند اما مهمترین رمان این نویسنده «آزادی» است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شده است. 

رمان «آزادی» سرگذشت زندگی خانواده‌ برگلاند و دوست صمیمی‌شان ریچارد کتز را نقل می‌کند، قصه‌ استفاده و سوء‌استفاده از آزادی‌ها، داستان آغاز و پایان عشق، عطش نوجوانی و حوادث دور از انتظار دوران بزرگسالی. حکایت این‌که چرا ما آدم‌ها با دوستان‌مان رقابت می‌کنیم، چطور به عزیزان‌مان خیانت می‌کنیم و چرا اوضاع هرگز آن‌طور که باید درست از آب درنمی‌آید. این رمان از دل آدم‌ها سخن می‌گوید و از دغدغه‌هایی حرف می‌زند که ما را وادار می‌کنند تا هر کاری در حق خودمان و دیگران بکنیم.

جاناتان فرنزن تاکنون توانسته برنده جوایزی همچون «گوگنهایم» و جایزه کتاب ملی آمریکا شود. رمان «اصلاحات» او نیز توانست جایزه بهترین رمان روزنامه نیویورک‌تایمز را از آن خود کند.

روزنامه نیویورک‌تایمز در تمجید از رمان آزادی نوشته بود: «این کتاب یک شاهکار است. رمان «آزادی» مانند همه‌ رمان‌های دیگر فقط یک قصه‌ مسحورکننده را بازگو نمی‌کند، بلکه با تلالو مداوم هوش اخلاقی زیاد نویسنده‌اش، دنیایی را برای ما روشن می‌کند که تصور می‌کنیم خوب می‌شناسیم.» به گفته‌ روزنامه گاردین، این کتاب شگفت‌انگیز است. در آغاز غم‌انگیز و سپس اعتیادآور است، و بعد با رضایت‌ خاطر فزاینده‌ای شما را مجاب می‌کند که این رمان نسبت به سایر رمان‌های معاصرش در سطح بالاتری قرار دارد.
@balootica


رمان «آزادی» منتشر شد


@balootica


چه چیزی ممکن است نویسنده‌ی ایرانی را دلسرد کند؟

+ ده‌ها نکته‌ی ریز و درشت از زبان ابوتراب خسروی، داستان‌نویس، درباره‌ی دنیای نویسندگی‌ و زندگی حرفه‌ای‌اش

نوشتن هویت من است

این مصاحبه‌ی پرنکته امروز در همشهری منتشر شده:

http://newspaper.hamshahrionline.ir/id/86294/نوشتن-هویت-است.html

@balootica


خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز می شود. چیزی که یک لحظه دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی می شود، زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و می خواهد از آن استفاده کند...

#قطار به موقع رسید
#هاینریش بل

@balootica


#داستان_کوتاه
#بازخوانی_زندگی_وحشت‌آور_آقای_هدایت_جبرپور_در_تشییع_جنازه‌اش
#م_ر_ایدرم
#قسمت_یازدهم

حالا همین مسئولانی که این‌جا آرام نشسته‌اند خودشان بیایند شهادت بدهند که بنده چقدر بهشان هشدار داده بودم که چه خطری همه‌مان را تهدید می‌کند. ولی سر تکان می‌دادند و در نهایت جواب می‌دادند که ایشان خدمت‌های زیادی کرده و حالا که مریض شده باید صبر کرد. انشالله خوب خواهند ‌شد و متلک می‌پراندند که شما که رفیقشان بودید چرا. حالا همه‌تان شنیده‌اید که چه شد؟ خوب شدند؟ این آقایی که هنوز بعضی‌ها به چشم یک شهید و یک قربانی نگاهش می‌کنند، بدتر از بدترین جانیان تاریخ رفتار کردند، که با همین پول‌های حرامی که روی هم جمع کرده بودند مزدورانی بگیرند که یک عده‌ی زیادی را با خرافات شیطانی‌شان قربانی کنند. تلاشی وسیع درست مثل همان نردبان‌هایی که طاغوت‌ها علم می‌کردند که بالا بروند تا خدا را نعوذبالله بکشند.»
«پس با همان تکه‌های میل‌گرد سی‌و‌شش می‌خواستند به جان صغیر و کبیر شهرمان بیافتند که به قول خودشان آزادمان کنند. یادتان نرود این ملعونی که شما قربانی یک توطئه سیاسی می‌بینیدش، در بین تیراندازی سنگین مزدورانش با ماموران انتظامی کشته شد، آن هم وقتی که می‌خواست با امکاناتش به دبیرستانی حمله کند تا به دانه دانه‌ی طفلان معصوم ما با نیاتی پلید آسیب بزند و ناقصشان کند و افلیج و دگرگونشان بگرداند، که چه؟ که آزادشان کند! سرهای بچه‌های دست‌بسته‌ی گروگانانش را تراشیده بود و جای مورد نظرش را هم برای سوراخ کردن به دقت علامت زده بود که الحمدلله به مقصود شومش نرسید و میانه‌ی راه به کوشش نیروهای ویژه تلف شد. پس دیگر چه بحثی می‌ماند؟ آیا می‌شود برای چنین فردی مقبره ساخت؟ فردا خود شما کنار چنین قاتلی در خاک آرام خواهید گرفت؟»
«ختم جلسه این قول که “خیر الامور اوسطها” از نظر بنده همان میله که بقایای قسمت نورانی و روشن شخصیت آقای جبرپور به آن چسبیده را در قبرستان خودمان دفن کنیم و حتا گرامی‌شان هم بداریم ولی این جنازه‌ی بدکردار و بدبو را در یک بیابانی که لایقش باشد گمنامانه دفن کنیم که مبادا انگیزه‌ی تحرکات خاصی شود. بگذاریم که ایشان سرمشقی باشد که چه طور یک حادثه می‌تواند به کلی ایمان کسی را از بین ببرد و درها را برای نفوذ ابلیس بگشاید.»

@balootica

ادامه دارد...


روز جهانی توسعهٔ اطلاعات

اصطلاح‌شناسان برخی از وندهایی را که در زبان فارسی روزمره کمتر استفاده می‌شود، بازیابی می‌کنند و از آن‌ها برای تعریف و تمییز مفاهیم دقیق علمی بهره می‌برند. مثلاً در حوزهٔ اطلاع‌رسانی، اصطلاحات disinformation و misinformation هردو به‌معنی اطلاعات نادرست‌اند؛ اولی کذب و مغرضانه است و به‌قصد آسیب رساندن به مخاطب ارائه می‌شود، ولی دیگری الزاماً به‌قصد گمراه کردن کاربر عرضه نمی‌شود. این دو مفهوم را در فارسی با کمک دو پیشوند «دُژ-» و «کژ-» بیان می‌کنند. «دُژ-» به‌معنی بد و زشت و «کژ-» به‌معنای کج و ناراست است. ازاین‌رو، گروه‌های واژه‌گزینیِ «کتابداری و اطلاع‌رسانی» و «فنّاوری اطلاعات و رایانهٔ» فرهنگستان تصمیم گرفتند معادل «کژاطلاعات» را برای misinformation و «دُژاطلاعات» را برای disinformation انتخاب و تثبیت کنند.


@balootica


#اخبار_فراخوان

شرایط شرکت در جایزه ناداستان پیرسوک

این جایزه مختص تمام فارسی زبانان است و از هر جای دنیا می توان در آن شرکت جست.
اثر ارسالی نباید کمتر از هزار و پانصد کلمه و بیشتر از چهار هزار و پانصد کلمه باشد.
هر نویسنده تنها می‎تواند یک اثر به جشنواره ارسال کند.
آثار ارسالی نباید پیش‎تر به هیچ شکل چاپ و منتشر شده باشند و نباید در جایزه یا جشنواره دیگری شرکت یافته باشند.
مشخصات نویسنده، نام و نام خانوادگی، شماره تماس، کشور، استان و شهر محل اقامت و خلاصه رزومه به صورت مجزا و در فایل دیگری (در همان ایمیل) همراه با اثر فرستاده شود. از ذکر نام و یا هرگونه مشخصات در فایل اثر ارسالی خودداری کنید.
آثار باید به شکل فایل ورد و پی دی اف با فونت ب نازنین اندازه ۱۴ به ایمیل آدرس pirsook.award@gmail.com فرستاده شود.
مهلت ارسال آثار تا نیمه آبان ۱۳۹۸ است.
مراسم اختتامیه جشنواره در شب یلدای ۱۳۹۸ با اعلام آثار برگزیده، برگزار خواهد شد.
به سه اثر برگزیده تندیس جشنواره و جایزه نقدی اهدا خواهد شد.
پیرسوک در چاپ آثار ارسالی مختار است و می‌تواند ناداستان‌های رسیده را در قالب کتاب یا فایل الکترونیک انتشار دهد.
نام داوران مرحله نخست و نهایی پس از اتمام داوری اعلام خواهد شد.
ارسال آثار به منزله پذیرش مفاد جایزه است.

برگزارکنندگان جایزه ناداستان پیرسوک از علاقه‌مندان به شرکت در این جایزه ادبی خواسته‌اند که مشخصات نویسنده، شامل نام و نام خانوادگی، شماره تماس، کشور، استان و شهر محل اقامت و خلاصه رزومه به صورت مجزا و در فایل دیگری (در همان ایمیل) همراه با اثر فرستاده شده و از ذکر نام و یا هرگونه مشخصات در فایل اثر ارسالی خودداری شود. ارسال اثر در قالب فایل (WORD) و PDF با فونت ب.نازنین و اندازه ۱۴ از دیگر شروط آثاری است که علاقه‌مندان به شرکت در جایزه ادبی ناداستان پیرسوک می‌توانند با در نظرداشتن آن‌ها اثر خود را به نشانی ایمیل pirsook.award@gmail.com ارسال کنند.
@balootica


#اخبار_فراخوان

فراخوان ارسال مقاله برای شرکت در
«نخستین همایش ملی ادبیات کودک و نوجوان»
فرصت‌ها و چالش‌های ادبیات داستانی کودک و نوجوان
@balootica


این مجموعه داستان، شامل هشت داستان کوتاه است. لحن و فضای مسلط در اغلب داستان‌های «رودخانه تمبی» از گسترش احساسات ناب انسانی شکل گرفته‌اند.

هراس و حسرت در این داستان‌ها آن قدر قوی هستند که مرز میان جهان‌های متباین را گشوده‌اند. راوی گاه در رفت و برگشت میان این جهان‌ها و در گذر از مرز، درباره جدایی علت و معلول از هم دچار تردید می‌شود. در داستان «سگ‌ها در مه» و «تلفن» این تردید به اوج می‌رسد و مفاهیم زمان و مکان را زیر سؤال می‌برد.

داستان‌های «شکار گراز»، «رودخانه تمبی» و «پلنگ» در فضایی رئال شکل گرفته‌اند و به واقعیتی در پشت ظاهر قضایا اشاره دارند. رودخانه تمبی اولین کار بهروز ناصری است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:
«درختان بلوط سر به توی خود، در کمرکش کوه و کنار جاده ما را می‌بینند. انگار قرن‌ها در سکوت فکر می‌کنند. خمیده یا برافراشته   پر برگ یا تنک. با باران‌های پاییزی، برگ‌ها باطراوت شده، بار سبزشان از کالهک‌ها خود را بیرون کشیده‌اند. بزها تا جایی که قدشان اجازه داده،برگ‌ها را چریده‌اند. ریشه‌های از خاک بیرون‌زده در دلم هراس می‌اندازد. انگار درختان هیچگاه در باد نمی‌لرزند و از آغاز حیات تاکنون در این فضای کوهستانی‌ نفس می‌کشیده‌اند. جاده تازه چنگ کشیده ریشه‌های تنومند تعدادی‌شان را از زیر خاک بیرون آورده،درختانی تنها با ریشه‌های لخت، در حال خشک شدن غم‌انگیز بود.»


@balootica


«رودخانه تمبی» در بازار کتاب


@balootica


اسامی ده رمان (به ترتیب حروف الفبا) انجمن نویسندگان عامه پسند به شرح زیر است:

بخش حرفه‌ای:
آخرین روز زمستان/ زهرا اسماعیل‌زاده/ نشر برکه خورشید
انار ترش/ سمیرا سیدی/ نشر سخن
به خیالم/ مرضیه قنبری/ نشر سخن
به ساز دلم/پروانه شفاعی/ نشر شادان
تب یخ/زهرا احسان‌منش/ نشر صدای معاصر
کوچه دلگشا/ آزیتا خیری/ نشر علی
یاس مجنون/ الناز محمدی/ نشر برکه خورشید
بخش نوقلم
برج کبوتر/ فریبا حاتمی/ نشر برکه خورشید
یلدای بی‌پایان/ زکیه اکبری/ نشر علی
یه نفر مثل تو/ ویدا چراغیان/ نشر آئی‌سا
اسامی داوران مرحله نهایی به شرح زیر است:
شهلا آبنوس
شهره احدیت
علی‌الله سلیمی و پوران درخشنده به عنوان عضو افتخاری هیات داوران.

اختتامیه جایزه لیلی روز بیست و نهم بهمن‌ماه برگزار می‌شود و طی مراسمی از دو برنده منتخب در بخش حرفه‌ای و نوقلم تقدیر به عمل می‌آید.


@balootica


اسامی یک‌صد نویسنده‌ی راه‌یافته به دور نهایی
هفتمین دوسالانه‌ی داستان کوتاه نارنج
جهرم، پاییز 1398





1. مراد عباس‌پور از تهران
2. امیر پورسنان از تهران
3. زینب قاسمیان از جهرم
4. سپهر سهرابی از تهران
5. صدف فیاضی از تهران
6. فریده ترقی از کیش
7. مصطفی میرداررضایی از چالوس
8. حبیب پیریاری از کرج
9. ریحانه ظهیری از دبی امارات
10. محمدرضا امانی از مشهد
11. محمدسعید احمدزاده از شیراز
12. نسیم سهیلی از مشهد
13. نعیمه کرداوغلوآذر از تبریز
14. سعید تورک از تهران
15. اسماعیل سالاری از تهران
16. سعید فاتحی از تهران
17. معصومه قدردان از اسفراین
18. محمود رضایی از تهران
19. مهران فانی از جهرم
20. سولماز اسعدی از سوئد
21. زهرا سپهوند از خرم‌آباد
22. زهرا بنی‌فاطمه شهربابکی از کرمان
23. زینب حاجی‌محمدزاده از مشهد
24. امین اطمینان از مشهد
25. محمد غلام‌زاده از مشهد
26. فاطمه اندیشه از تهران
27. فاطمه تجریشی از بابل
28. علی‌رضا یعقوبی از شازند
29. فاطمه محمدبیگی از تهران
30. جواد عسکری از لاهیجان
31. میررضا شریعتی‌راد از یاسوج
32. امین رفیعی از سیوند
33. آزاده سلیمی از شیراز
34. اکرم روحی از شهرکرد
35. آزاده طهور از تهران
36. سمیرا شریفی‌خراسانی از مشهد
37. نرجس حسینی‌نژاد از مشهد
38. مریم سادات‌پور از کرج
39. حمیدرضا رضایی از همدان
40. سعید حسین‌پور از ملایر
41. مریم محمدی‌کلهر از تهران
42. امیر سنجابی از کرمانشاه
43. فریما مؤیدطلوع از تهران
44. فاضله فراهانی از تهران
45. مصطفا میرزایی پیهانی از ملایر
46. محمدرضا سامانی از تهران
47. غزاله فاضل از بندرعباس
48. مژگان شادفر از شیراز
49. مرتضی شمالی از لامرد
50. مرجان ظریفی از اهواز
51. علی جلائی از تهران
52. زهره تهامی‌پور از کرمان
53. منا کرمی از کرمانشاه
54. رویا کیانی از تهران
55. سعید کامرانی از تهران
56. ابوالفضل آقایی از استهبان
57. عاطفه لاری از کرج
58. محمود اشرف‌زارعی از کرج
59. ملیکا شیاسی از تهران
60. علی ویشکی‌نژاد از رامسر
61. منا خان‌نژاد از اهواز
62. ندا علی‌پور از کرج
63. آزاده مالکی از تهران
64. محمدرضا براری از بابلسر
65. مسعود ریاحی از تهران
66. فاطمه صادقی از جهرم
67. حمید رضازاده از تهران
68. رامین فروزنده از تهران
69. سمیه‌سادات نوری از کرج
70. شیما جوادی از تهران
71. علیرضا زال از تهران
72. میثم خالدیان از دزفول
73. علی نیک‌جو از تهران
74. سامان صباغ‌پور از کرج
75. عادل قلی‌پور از اردبیل
76. افسانه آقایی از تهران
77. مانلی آذرمهر از ترکیه
78. مهدی بورفرد از تهران
79. منوچهر زارع‌پور از تهران
80. گودرز ایزدی از شاهین‌شهر
81. سهراب براهام از جیرفت
82. فاطمه خوشنود از تهران
83. سلمان جالبارزی از تهران
84. سیدمهدی نقبایی از رشت
85. مصطفی مصطفوی از مشهد
86. عابدین زارع از مرودشت
87. محمد یوسفی از تهران
88. محسن یاوری از کرمانشاه
89. امین کمساری از راور
90. مریم عابدینی از شیراز
91. احمد دریانورد از بوشهر
92. غلام‌رضا ربیعی از کرج
93. شیما محمدزاده مقدم از اسفراین
94. امین کریمی از گرمسار
95. منا تابش از مشهد
96. متینه ابقایی از تهران
97. اسما سعید از کرمان
98. محسن زهتابی از بندرعباس
99. مسعود کبکانیان از گناوه
100. اعظم ایزدیار از تهران

@balootica


📕📕📕 با سپاس و احترام، بنا بر نظر انتشارات کتاب برادر، آثار زیر (مربوط به فراخوان ادبی مرد) در فرآیند چاپ قرار خواهند گرفت. از نویسندگان محترم به خاطر همراهی و شرکت در فراخوان سپاس‌گزار هستیم. آثاری که پذیرش نهایی شده و در قالب مجموعه‌داستان منتشر خواهند شد، عبارتند از:
1. آرش خوش‌صفا (سفیدابی)
2. محبوبه حاجی‌مرتضایی (فرشته‌های درخت پرتقال)
3. مریم آمارلو (کهنه سرباز)
4. جواد عضدی (به یاد اروند)
5. سحر افتخارزاده (تن طاهر)
6. معصومه تاوان (خنده‌ی چوبی)
7. مریم آمارلو (خانه‌ای زیر آب)
8. معصومه تاوان (تلوزیون)
9. رضا ثروتی (اسطوره)
10. سعید شعبانی (سایه‌ها، اسب و دوچرخه)
11. سارا محمدی نوترکی (مزد دست)
12. هادی عراقی (همجوار سایه‌ها)
13. محبوبه حاجی‌مرتضایی (عهد)
14. سارا محمدی نوترکی (دلاور)
15. کاظم رستمی (کدخدا)
16. شهلا رضاسلطانی (سطل آشغال)

* پس از انجام کارهای فنی، آثار برای کسب مجوز به ارشاد فرستاده خواهند شد. با توجه به تجربه و آشنایی با ممیزی ارشاد، پیش‌بینی می‌شود برخی از آثار مشمول ممیزی بشوند. موارد ممیزی به هر نویسنده اطلاع داده خواهد شد و با توافق انتشارات، در صورت پذیرش نویسنده، موارد ممیزی مطابق ابلاغیه اصلاح خواهد شد.
* کتاب برادر از همه‌ی نویسندگان ارجمند سپاسگزار است.

#فراخوان_ادبی_مرد
کتاب برادر
برادر... یعنی رفیقی که می‌تونی بهش تکیه کنی

@balootica


#داستان_کوتاه
#بازخوانی_زندگی_وحشت‌آور_آقای_هدایت_جبرپور_در_تشییع_جنازه‌اش
#م_ر_ایدرم
#قسمت_دهم

«پس خانواده‌ی محترمشان هم برای حفظ آبرو طردشان کرد و دوره‌ای شد که جبرپور را می‌دیدم که پیغمبر دروغین شده و با همان میل‌گردی که نزجِ آمیخته‌به‌خونِ رویش خشک شده بود آواره‌ی کوچه و خیابان پرسه می‌زند و میل‌گرد را مثل عصای جادوگران دست می‌گیرد و دوره‌گردی می‌کند. مردم هم شده برای سرگرمی گردش می‌کردند و به لاطائلاتی که می‌گفت گوش می‌کردند و با موبایل‌هایشان هم تصویر می‌گرفتند. می‌گفت که من زنجیرها را پاره کرده‌ام و راه آزاد شدن را یاد گرفته‌ام و از این مزخرفات. که اخلاقیات زندان است و شما همه کورید و باید بینا بشوید. حالا شما الان شوخی می‌گیرد و ‌حین خوردن خرما می‌خندید ولی حقیر همان موقع هم احساس خطر کرده بودم که نکند اینی بشود که متاسفانه حالا رخ داد.»
«ببینید همشهریان الان اگر کسی یک شمشیری را به شما امانت بدهد شما باید هر‌ وقت که خواست باز پسش بدهید، مگر چه؟ مگر این که دیوانه شده باشد. چرا؟ چون ممکن است به شما یا به خودش بالاخره آسیبی بزند. ولی متاسفانه وقتی این مرد لباس‌های شیک قدیمش را پوشید، دیگر از نظر سیستم با همان جبرپور پارسال پیارسال فرقی نمی‌کرد و موقعی که از رئیس بانک یک حجم عظیمی از سپرده‌هایش را خواست هیچ کس سد راهش نشد. چرا؟ چون وقتی که پای پول و معامله در میان باشد همین شیطان هم بلد است چطور خودش را فرشته جلوه بدهد. بله دیگر. راست می‌گفتند. شما کورید و باید بینا بشوید.»
«من عرضم را کوتاه کنم و سریع نتیجه بگیرم که انشالله اگر اعتراضی نبود مجلس را تمام کنیم تا حضار به زندگیشان برسند و شهر از این حالت نیمه‌تعطیل‌ کنونی در بیاید.»
«یک میکرب وقتی به یک بدن سالم برسد چه کار می‌کند؟ بله دیگر. همه می‌دانند که تمایل دارد که شیوع پیدا کند. شیاطین و نجاسات هم فطرتشان این است که پخش شوند. این مرد آلوده‌ی تک‌چشمِ دجالِ زمانه، چون که از کم شدن مغز خودش لذت می‌برد، اراده کرده بود که به این قول خودش «آزادی» را عین یک عفونت به همه جا سرایت بدهد.

ادامه دارد...
@balootica


گلشیری در قاب «جبه‌خانه»

بالاخره تمام شد؛ همان داستان اولش. داستانی که چون خسته شده بودم از همه کتاب‌هایی که حتی به نیمه نرسیده، ‌رها کرده بودمشان، به زور دگنک تمامش کردم. آقای گلشیری، صدصفحه سیاه کرده که بگوید آدم مدرن _لااقل مدرن ایرانی_ هُرهُری مذهب است. آل‌احمد هم همین را در #غربزدگی گفته بود و البته سرراست‌تر و با نشان دادن زوایای بیشتری از چیستی آدم‌هایی از این دست.
هر چه بود گذشت اما نباید بی‌انصاف بود و چند صفحه‌ی آخر داستان را نادیده گرفت؛ دقیقاً از آنجا که سوژه‌ی داستان از خانه زن نیمه هرجایی می‌گریزد و ناگاه یادش می‌آید که از کجا آمده و چه مسوولیتی برعهده داشته است. ناکامی‌های پدرش را یکی‌یکی به یاد می‌آورد و شعارزده فرار می‌کند از نسخه چپِ توده‌ای و البته جایگزینی نمی‌یابد...
گلشیری، جای‌جای نوشته، آن‌گاه که حس می‌کند خواننده به خمیازه کشیدن افتاده، بُرش می‌زند و فضایی دیگر را روایت می‌کند. صناعتی که بعد از او در داستان ایرانی جدی گرفته شد و ادامه یافت.
اگر «ایستگاه آبشار» را خوانده باشید، شاهد شباهت‌های بی‌شمار گلشیری با #پرویز_دوایی می‌شوید. تکرار و تأکید نویسنده جبه‌خانه در مقدمه کتاب که آن را سال۵۳ نوشته و ناشران پشت گوش انداخته‌اند، چه معنای ضمنی دارد؟

بیشتر درباره آثار او:

http://old.alefyaa.ir/?p=9083


چاپ‌دوم
مجموعه‌داستان
"چه کسی ما را خورد؟"
نویسنده
#حمیدرضا_یعقوب‌زاده
نشر #رسانش‌نوین

@balootica


ادبیات؛ خالص ترین شیوه نگاه کردن به دنیا

📖برای نسلی که هرولد بلوم پدر معنوی‌اش به شمار می‌آید، ادبیات عرصه‌ای بود که به حیات معنا می‌بخشید. برای بلوم ادبیات بیش از آنکه مقوله‌ای در خدمت فرهنگ باشد، خالص ترین شیوه‌ی نگاه کردن به جهان بود. او می‌گفت ما تنها از طریق ادبیات است که می‌توانیم پنهان ترین زوایای لایه‌های وجودی مان را بشناسیم و مفاهیم ثانویه‌ای مثل دمکراسی تنها بعد از این است که صاحب معنی و تشخّص می‌شوند. نویسندگان و شاعرانی که او خود را به تمامی به آنان وابسته می‌دید، پیش از هر چیز چون از منظری «درست» به حیات می‌نگریستند، شایسته‌ی خواندن و بررسی بودند. نقد اومانیستی که پس از دوران جنگ پدید آمد، به ادبیات به چشم یک دین نگاه می‌کرد و ابایی از اعتراف به آن نداشت. برای ناقدان اومانیست، برخی متون «مقدّس» بودند (میلتون، چاوسر، شکسپیر). شاخه‌ی دیگر نقد ادبی که از ۱۹۸۰ به این سو با «بررسی‌های فرهنگی» جان گرفت، هرگز زیر بار اصطلاح «متون مقدّس» نرفت و کشمکش بین این دو نحله‌ی نقد هیچگاه پایان نگرفت.

@balootica


#ادبیات_زنان

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،این داستان تریلر، سال 2018 منتشر شد و به داستان دخترانی می‌پردازد که هیچ کس آن‌ها را نمی‌خواهد و به همین علت در مدرسه‌ای شبانه‌روزی زندگی می‌کنند.

«دختران مطرود» سال گذشته‌ میلادی یکی از ده رمان برگزیده‌ سایت گودریدز در ژانر تریلر بود و توانست نام نویسنده‌اش را معروف کند. «سایمون سنت جیمز» کانادایی، دو جایزه‌ ریتا (RITA) را از نویسندگان عاشقانه‌نویس‌ آمریکا و جایزه‌ آرتور الیس را از نویسندگان جنایی‌نویس‌ کانادا دریافت کرده است.

جیمز اولین داستان‌هایش را وقتی دبیرستانی بود نوشت، اما تا بیست سال بعد از آن، پشت صحنه‌ برنامه‌های تلویزیونی کار می‌کرد تا این‌که تصمیم گرفت کارش را رها کند و به عنوان نویسنده‌ای تمام‌وقت بنویسد.

داستان‌های جیمز عموماً ترکیبی از عشق، دلهره و وحشت را به نمایش می‌گذارند، ولی او را می‌توان روایتگر رنج‌ها و تصویرگر زخم‌های زنان و دختران نیز توصیف کرد. چرا که به عنوان یک نویسنده‌ زن، در همه‌ آثارش، ازجمله همین کتاب، توجه ویژه‌ای به مسائل و مشکلات قهرمانان زن دارد.

@balootica


#داستان_کوتاه
#بازخوانی_زندگی_وحشت‌آور_آقای_هدایت_جبرپور_در_تشییع_جنازه‌اش
#م_ر_ایدرم
#قسمت_نهم

شما بقیه را مراعات کنید تا بقیه نیز شما را مراعات کنند. ولی جبرپور تاکید داشت که تماما از این قیود رها گشته و احساس شیر درنده‌ای را پیدا کرده که از باغ وحش گریخته. تمام تربیت‌های دینی‌شان را مسخره می‌کردند و مدام می‌گفتند شما چون آزاد نشده‌اید نمی‌فهمید که چقدر زندگی حالایتان غم‌بار است. یک میلگردی به سرشان رفته بود و حالا ادعا می‌کردند شما درگیر سایه‌هایتان هستید و جد اندر جد غلام قلاده‌های نامرئی‌تان مانده‌اید و تنها راهی که مانده یک جراحی دسته‌جمعی است برای رهایی کل بشریت از غم و غصه‌های مصنوعی.»
«در آن دورانی که هنوز احساس می‌کردیم امیدی به او هست و هنوز برای خانواده‌‌ی خودشان قابل تحمل بودند، این قدر به شهر و شهروندان صدمه زدند که کم کم این شائبه به وجود آمده بود که به واسطه‌ی سرمایه یا سابقه می‌توان هر غلطی کرد. وقتی پندش می‌دادی که جناب فلانی! آقای عزیز! شما که طلایه‌دار معنویات بودی، حالا حداقل به همین قانع شو که اگر کسی با شما چنین کند آیا خودتان خوشتان خواهد آمد یا نه؟ خودتان را جای بقیه بگذارید. ولی متاسفانه این مرد این قدر در دره‌ی بی‌اخلاقی سقوط کرده بود که فقط جواب می‌داد “حالا که من شکنجه‌گرم و نه آن‌ها. پس چه خیری در تصور دردشان است، که این از حماقتتان است که فکر می‌کنید فراموش کردن سنگدلی‌ ذاتی‌تان از شما فرشته‌ای خواهد ساخت.”»
به قول سعدی علیه الرحمه «مبذّری پیشه گرفته بود و فی‌الجمله نماند از سایر معاصی منکری که نکرد و مسکری که نخورد.» بنده هم که دیدم قلب ایشان مثل آهن سخت شده و با شقاوت تمام از انجام گناه لذت می‌بردند و هیچ نصیحتی هم را نمی‌پذیردند، دیگر قطع امید کردم. حالا ببینید آن بهار غرورش گذشته و در این زمستان سردِ بی‌برگ در این تابوت رو به رو دراز به دراز افتاده و قدم از قدم نمی‌تواند بردارد. عین فرعون و نمرود و بقیه طاغوت‌ها که در آتش غرور و خودپرستی خودشان خاکستر شدند.»

ادامه دارد...

@balootica

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

259

obunachilar
Kanal statistikasi