4️⃣ مولفه چهارم- اولویت پیدا کردن بقا بر توسعه: نکته مهم این است که مبنای برنامه ریزی و تصمیم گیری در این دوران باید بقا و تضمین معیشت باشد. بازار از منظر ساختاری، سیستمی است که رو به سوی حداکثر کردن سود دارد، دولت در شرایط عادی به این سود محوری میتواند اهداف توسعه ای را بیافزاید یا سودآوری را با ارتقاء تکنولوژی همراه کند، اما در شرایط جنگی باید هدف خود را تضمین معیشت بگذارد. بنابراین هر دولتی باید برای تضمین بقا و ایفای نقش هماهنگی دست به «برنامه ریزی» بزند، برنامه ای که منابع و مصارف و تنگناها را بشناساند، تهدیدات آینده را شناسایی کرده و برای رفع بحران های احتمالی چاره جویی کند.
حداقل این چهار مولفه، «اقتصاد جنگ» را بکلی با دوران صلح متفاوت میسازد. اما علاوه بر این ها دو مولفه مهم اجتماعی – سیاسی دیگر نیز در این اقتصاد جنگ وجود دارد:
5️⃣ مولفه پنجم- لزوم جمع گرایی!: دوره جنگ، دوره تهدید هست، اما همزمان زمینه فرصت طلبی و سوداگری برای عوامل اقتصادی هم فراهم میشود، اگر عوامل همان منفعت طلب شخصی باقی بمانند، ابعاد بحران ها بسیار وسیع خواهد شد، بنابراین هر گونه اقتصاد جنگ، نیاز به بازسازی رفتار عوامل اقتصادی و ترغیب جمع گرایی و همبستگی به آنهاست، بگونه ای که به تعابیر متاخر «سرمایه اجتماعی» افزایش یافته و جامعه سختی ها و کمبودهای این دوران را تحمل کند. در تجربه تاریخی بخصوص وقتی جنگ از نوع دفاعی و دفع متجاوز است، این سرمایه اجتماعی نقش مهمی در مقاومت جوامع داشته است.
6️⃣ مولفه ششم- هماهنگی در دولت: دولت ها مجبور به مداخلات بسیار در دوره جنگی هستند، اما دولت ها هم نیاز به بازسازی دارند، ساختاری که بتواند برنامه ریزی کرده و در لحظه تصمیم گرفته و اجرا کند، برای دولت ها حیاتی است. این بازسازی اقتدار دولت برای کارآمدی آن بسیار حیاتی است. اقتصاد جنگ به ما می آموزد که دولت فقط مقابل بازار یا گعده وعده فروشان و گروه های ذینفع نیست. دولت ها در شرایط جنگی میتوانند کارآمدتر از بازارها باشند، البته به شرطی که ساختار مناسبی برای تصمیم داشته باشند.
در پست بعدی میخواهم این شش مولفه را در وضعیت کنونی خودمان بررسی کنم. آیا ما واقعا ابعاد اهمیت اقتصاد جنگ و شرایط کنونی را درک کرده ایم؟
ارتباط با نویسنده:
@hossein_rajabpour
https://t.me/dasneveshtha
حداقل این چهار مولفه، «اقتصاد جنگ» را بکلی با دوران صلح متفاوت میسازد. اما علاوه بر این ها دو مولفه مهم اجتماعی – سیاسی دیگر نیز در این اقتصاد جنگ وجود دارد:
5️⃣ مولفه پنجم- لزوم جمع گرایی!: دوره جنگ، دوره تهدید هست، اما همزمان زمینه فرصت طلبی و سوداگری برای عوامل اقتصادی هم فراهم میشود، اگر عوامل همان منفعت طلب شخصی باقی بمانند، ابعاد بحران ها بسیار وسیع خواهد شد، بنابراین هر گونه اقتصاد جنگ، نیاز به بازسازی رفتار عوامل اقتصادی و ترغیب جمع گرایی و همبستگی به آنهاست، بگونه ای که به تعابیر متاخر «سرمایه اجتماعی» افزایش یافته و جامعه سختی ها و کمبودهای این دوران را تحمل کند. در تجربه تاریخی بخصوص وقتی جنگ از نوع دفاعی و دفع متجاوز است، این سرمایه اجتماعی نقش مهمی در مقاومت جوامع داشته است.
6️⃣ مولفه ششم- هماهنگی در دولت: دولت ها مجبور به مداخلات بسیار در دوره جنگی هستند، اما دولت ها هم نیاز به بازسازی دارند، ساختاری که بتواند برنامه ریزی کرده و در لحظه تصمیم گرفته و اجرا کند، برای دولت ها حیاتی است. این بازسازی اقتدار دولت برای کارآمدی آن بسیار حیاتی است. اقتصاد جنگ به ما می آموزد که دولت فقط مقابل بازار یا گعده وعده فروشان و گروه های ذینفع نیست. دولت ها در شرایط جنگی میتوانند کارآمدتر از بازارها باشند، البته به شرطی که ساختار مناسبی برای تصمیم داشته باشند.
در پست بعدی میخواهم این شش مولفه را در وضعیت کنونی خودمان بررسی کنم. آیا ما واقعا ابعاد اهمیت اقتصاد جنگ و شرایط کنونی را درک کرده ایم؟
ارتباط با نویسنده:
@hossein_rajabpour
https://t.me/dasneveshtha