✅انحطاط تمدن و سقوط یک امپراطوری (1)
✍ حسین رجب پور
📌 معمولاً دانش آموزان تاریخ را خسته کننده ترین کلاسها میدانند، البته مشکل از آنها نیست، تاریخ را در کلاسها عموما از سر رویدادها و آمدگان و رفتگان درس میدهند، نه روایتی از ساخته شدن امروز در مسیرهای تاریخی!
📌اما تاریخ تا آنجا اهمیت دارد که «رنسانس» یا «تولد دوباره» بنوعی با بازاندیشی تاریخی اروپاییان گره خورده است. بازاندیشی که با اندیشه امثال ماکیاولی (قرن پانزدهم) در دلایل سقوط امپراطوری روم (قرن پنجم) شروع شد و این میانه که به غفلت از تاریخ گذشته بود به قرون وسطی یا تاریک اندیشی شهره شد!
📌البته علاقه من به تاریخ ازمنظر اقتصاد سیاسی است، در اینجا هم البته روایتی متفاوت از تاریخ دارم. در اقتصاد سیاسیِ «راهزن دریایی» و «راهزن یکجا نشین» که «منکور اولسن» پیشگامش بود، اینکه یک غارتگر بجای قطاع الطریق بودن، یکجا نشین شود و با قطع دست سایر غارتگران، خراج مشخصی بر رعایا ببند، همین تغییر مسیر دزدی! برای رعایا نوعی اطمینان از آینده کشت و کار ایجاد کرده و بر میزان تلاش و رفاه آنها اثر دارد.
📌اما در اقتصاد سیاسی تاریخی، دوام امنیت، بیش و پیش از هر چیز به دوام راهزن وابسته است، دوامی که از یکسو به تثبیت مشروعیت وی گره خورده و از سوی دیگر به عملکردش وابسته است.
📌از این مقدمه به ایران برگردم! در نگاه به تاریخ ایران، تا پیش از حمله اعراب ما حدود هزار و دویست سال سلسله هایی نسبتاً بادوام داشتیم، حکومتی که از مادها شروع شد و بعد از دوره کوتاه استیلای یونانیان، حدود 900 سال، واجد ساختار قدرتی بود که حکومت هایش مرزهای تمدنی را حفظ کرده، اقوام مهاجم شرقی و غربی را رانده و حداقل «امنیت» و «معیشت» را در پهنه سرزمینی به ارمغان می آوردند.
📌از منظر فلسفه سیاسی، پاسدار مشروعیت در مرزهای تمدنی این امپراطوری ها، «فره ایزدی» بود. بنا براین بنا بر اصطلاحات اولسن ما با راهزنان یکجا نشینی روبرو بودیم که از عنصر مشروعیت نسبتاً به کمال برخوردار بودند. بخصوص ساسانیان، خود را از این مبنا پاسداران «ایرانشهر» میدانستند.
📌اما درباب عملکرد چه می توان گفت؟ شاید بتوان ریشه دوام دو امپراطوری ساسانی و اشکانی را در شیوه انتخاب شاه جستجو کرد. در عصر ساسانی، جانشینی کمی متفاوت بود و در انتخاب جانشین از میان خاندان شاهی، نظر بزرگان هم مطرح بود. در دوره اشکانیان هم «مجلس مهستان» به تقلید از سنت های یونانی، مجلس مشورت بزرگان بود. در یک نمونه نادر در تاریخ ایران، در عصر اشکانی، مجلس مهستان «مهرداد سوم» را به دلیل قساوت و بی رحمی از سلطنت برکنار می کنند! شاید به همین دلیل این دو امپراطوری اینقدر دیر پاییدند.
📌 چرا چنین امپراطوری هایی، بخصوص امپراطوری ساسانی که بر عنصر دین تکیه کرده و از مشروعیتی بسیار جدی تر از نیای خود برخوردار بود، با هجوم اعراب در هم پیچید؟
📌در گسست تاریخی دوره بعد از دوره قبل، قطعا باید تغییر دین و بنای مشروعیت در ایران را لحاظ کرد، اینکه با تغییر دین به فاصله 200 سال نخستِ اشغال، دیگر امکان بازگشت یا احیاء دولت های مبتنی بر مشروعیت فره ایزدی امکان پذیر نبود، اما چه بلایی بر سر مشروعیت و کارآمدی آمده بود که یزدگرد سوم را توان تاب آوری در برابر اعراب حاصل نشد؟ نکته های باریکتر از مو اینجاست، معجونی از سوءمدیریت، فساد، نابرابری، سرکوب مذهبی و خرافات و ماجراجویی بین المللی (نبردهای 27 ساله خسروپرویز با روم).
📌در باب کارآمدی، همین نکته بس که «نبرد قادسیه» سرشار بود از اشتباهات تاکتیکی و استراتژیک نظامی اما این فرجام امپراطوری ساسانی نبود. ترس عمر از ورود به درون فلات ایران، با وجود خیره شدن چشم اعراب از حجم غنایم بدست آورده از جنگ های پیشین، مانع از حمله قریب الوقوع به ایران شد. بنابراین از نبرد قادسیه تا نبرد نهاوند، حدود یک سال و نیم فاصله بود! در این مدت جالب آن بود که امپراطوری ساسانی با آن دیوانسالاری تکامل یافته و آن تجربیات جنگی متعدد اش نتوانست هیچ تمهید دفاعی یا حتی تهاجمی تدارک بیند! حتی در جلسه بزرگان پیشنهاد میشود پایتخت از تیسفون (عراق) به استخر (استان فارس) منتقل شود و باتوجه به برتری ایرانیان در نبردهای کوهستانی مقاومت در آنجا صورت گیرد، اما این پیشنهاد مورد پذیرش یزدگرد قرار نگرفت.
📌اقتصاد سیاسی ایرانِ پیش از اسلام، در آستانه ورود اعراب چندان مضمحل شده بود که آن فرصت یک سال و نیمه بدون اتخاذ تمهیدی مناسب از دست رفت، اما این پرسش باقی است که چطور یک امپراطوری 430 ساله که بارها تجربه جنگ داشت، اینچنین در شناسایی منافع و ضرورت اقدام ناکارآمد ظاهر شد؟
📌تاریخ را برای فهم چنین مسائلی باید خواند. حداقل من آن را اینگونه میفهمم و میخواهم. در بخش بعدی، کمی اقتصاد سیاسی پس از اسلام را ورق خواهم زد.
👈 ارتباط با نویسنده:
@Hossein_Rajabpour https://t.me/dasneveshtha