《 دلـــــ زِلـــــــہ 》


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


Keep smiling and one day life will get tired of upsetting you!
.
.
.
.
.
.
.
?کانالِ داستان:
@tasegerd
✒ تماس با من:
@sima_sani
?پیام ناشناس:
https://telegram.me/harfbemanbot?start=NTM3MzU0MTY
?همین حوالی مشغول شعرم هستیم. لینک گروهو خواستید، بگید.

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


@delzele
من که سرتاسر خموشم
مستِ بی‌اندازه نوشم
پس کجا جویم تورا...؟!


@delzele

این مهم نیست که دنیا چه کند با دل ما...
این مهم است که ما با غم دنیا چه کنیم!؟


| #نجمه_زارع |


@delzele

نوشت "می‌رم که پشت‌پاخورده نباشم" و رفت.


@delzele

اسمش امیده، تو خونه باکتری صداش می‌کنیم. ندیدمش تا حالا، ولی معیار احساس نزدیکی به آدما که دیدن و ندیدنشون نیست، هست؟ مثلا الان دقیقاً یه ماهه که ندیدمت. از بین رفته عزیز بودنت؟ نه! حتا کم هم نشده. تازه حرفم که باهام نمی‌زنی. امید باهام حرف می‌زنه اما. مثلاً امشب نشستیم و کلی از تو گفتیم. من گفتم ینی. اون که تورو نمی‌شناخت. گوش می‌داد فقط. ولی فهمید چی می‌گم. با این‌که داشتم دلخوریامو می‌گفتم، فهمید چقدر دوستت دارم. گفت شما دو تا هم‌دیگه رو کامل می‌کنید. گفت دوست داشتنتو قایم نکن، معلومه که بدون اون نمی‌تونی. گفت تو دنیا فقط دو سه نفرن که کاملاً شبیه‌تن. یکی‌ش تو آفریقاس. یکی‌ش اون ور آسیا سرگردونه. یکی‌ش هم پیشته. قدر اونی که پیشته رو بدون. گفتم می‌دونم، ولی اون بی‌خیالم شد. گفت نشده. اونم همین‌قد که به‌ش فکر می‌کنی داره به‌ت فکر می‌کنه. همین‌قد که تو ازش ناراحتی ازت ناراحته. همین‌قد که تو دوسش داری دوستت داره. همین‌قد که تو دلتنگشی دلتنگته... لبامو کج کردم. ندید البته، ولی من لبامو کج کردم چون کار دیگه‌ای غیر از این بلد نیستم... گفتم من مقصرم؟ گفت کاری ندارم کی مقصره. برامم فرق نداره طرف کدومتون رو بگیرم. اونو هم که نمی‌شناسم. فقط دارم می‌گم حیفه. خودتون رو به دور بودن از هم‌دیگه عادت ندید. اگه اونو هم می‌شناختم همینا رو بهش می‌گفتم. اگه اونجا بودم دست یکی‌تون رو می‌گرفتم و می‌بردم پیش اون یکی. نمیذاشتم این شکلی ادامه بدین. خودتونم می‌دونید که نمی‌تونید. فقط دارید اداشو درمیارید. گفتم هوم... گفتم هوم، شاید چون تنها کاریه که غیر از کج کردن لب‌هام بلدم. گفت برو دنبالش. با اون در ارتباط نیستم که به اون بگم بیاد دنبال تو... گفتم اون نمی‌خواد. گفت می‌خواد. جفتتون می‌خواید. فقط الان هر دوتون می‌خواید مطمئن بشید که اون یکی هم قد خودتون که دوسش دارید، شما رو دوس داره. غصه خوردم. شاید چون غصه خوردن هم بلدم. خیلی هم بلدم! حرفاش واسه من درست بود. ولی وقتی نمی‌دونم واسه تو هم همینه یا نه، چی کار می‌تونم بکنم غیر از کج کردن لب‌هام و هوم گفتنای بی‌نتیجه!؟ گفت بخواب، فردا بهش فکر کن. خبر نداره بدون فکر کردن به تو نمی‌گذره اصلاً... اسمش امید بود. تو خونه باکتری صداش می‌کنیم.


@delzele

شما هم وقتی از دوستاتون تشکر یا معذرت‌خواهی می‌کنید فحشتون می‌دن یا فقط دوستای من این شکلی‌ان!؟


@delzele

این لحظه... لحظه... لحظه.... اگر... آخرین... اگر....
- بس کن!
نزن دوباره نفوسی که ممکن است.....!


| #نجمه_زارع |


@delzele

تا چه پیش آید برای من... نمی‌دانم هنوز...
دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها!

نامه‌هایت، عکس‌هایت، خاطرات کهنه‌ات
می‌زنند این‌جا به روحم ضربه، خیلی چیزها!

هیچ حرفی نیست.. دارم کم‌کم عادت می‌کنم
من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها!

می‌روم، هرچند بعد از تو برایم هیچ چیز.........
بعد من اما تو راحت‌تر به خیلی چیزها.............


| #نجمه_زارع |


@delzele

لجن گرفتم از این سرگذشت ویروسی.....

| #نجمه_زارع |


@delzele

این‌که آدما همه قد خودشون مشکل دارن یه راهی واسه کنار اومدن با مشکلات خودمونه، نه واسه حقیر شمردن مشکلات دیگران... از جملات درست استفاده کنیم.


@delzele

در من غمی‌ست که از توان دلم بیشتر است...


@delzele

دارم حرفایی که می‌زنه رو تند تند یادداشت می‌کنم که یهو می‌پرسه خوبی؟ می‌گم آره، گوشم بهته، داشتم می‌نوشتم. می‌گه نه، الانو نمی‌گم. حس می‌کنم انرژی همیشه رو نداری. صدات جون نداره انگار. چیزی شده؟
فشار دستم روی خودکار کم می‌شه. لبم رو گاز می‌گیرم و می‌گم خوبم. اصرار می‌کنه: ولی آدم پر شور و حال همیشه نیستی! چی شده؟ نمی‌خوای حرف بزنی!؟ می‌گم: چیزی نیست، حل می‌شه... زیر لب جوری که نشنوه یه ایشالا هم به جمله‌م اضافه می‌کنم و خودکار رو دوباره محکم می‌گیرم. می‌گه: چیزی نیست که بتونی درباره‌ش حرف بزنی؟ لب‌هامو روی هم فشار می‌دم و از ذهنم می‌گذره که "کاش بود". یه "نهِ" جویده جویده می‌گم و با خودم فکر می‌کنم برلین از من چقد فاصله داره!؟ حتا از اونجا هم فهمید!


@delzele

کاش برم و دیگه پشت سرم هم نگاه نکنم...


@delzele

ما تشنه‌ی آزادی و زندگی بودیم، اما نشستیم یک گوشه و خودخوری کردیم! جایزه‌ی صبورترین مردمان تاریخ را بهمان اهدا کردند؛ اما دیگر جانی نداشتیم که بالای سن برویم... سکوت ما کفاف لبخند خودمان را هم نداد!

#نقل_قول


@delzele

کاش بیشتر از شعار دادن هم بلد بودیم.


@delzele

Music and sleep are the two most common ways to escape from everything...


@delzele

من این روزا رو تموم می‌کنم آخر. ولی از این روزا، هرکسی توی آینده‌م نمیاد...


@delzele

مثل سیگار نصفه افتادم، در جهانی که پمپ‌بنزین بود!


| #سید_مهدی_موسوی |


@delzele

دبیرستانی که بودم عاشق قدم زدن بودم، تنها راه میفتادم توی خیابونا و هرجا که می‌خواستم برم، یه سنگ مینداختم جلوی پام و انقد شوتش می‌کردم تا برسم به مقصد. عاشق دیر رسیدن بودم. عاشق لذت بردن از راهی که دلم می‌خواست هرگز تموم نشه. عاشق فکر کردن و غرق شدن توی زندگی‌یی که با تمام بدی‌هاش کلی اتفاق خوب و شیرین هم واسه فرو رفتن داشت... هیچ‌وقت به اطرافم نگاه نمی‌کردم. یه مسیر رو شاید هزار بار می‌رفتم، ولی اگه یکی می‌گفت توی این مسیر مثلاً بانک فلان هست، می‌گفتم نمی‌دونم! چون ندیده بودم. هنوز عاشق قدم زدنم، حوصله‌ی اون روزا رو دیگه ندارم ولی هنوزم عاشق اینم که یه سنگ بندازم جلوی پام و شوت کنم تا برسم به بی‌نهایت. نمی‌تونم اما. نمی‌تونم، چون هر بار که به سرم می‌زنه تنهاییامو بغل کنم و بیفتم به جون کوچه و خیابون و سنگاش، یهو به خودم میام و می‌بینم یادم رفته هیچی جلوی پام بندازم، حواسم رفته به خیابون، به مغازه‌ها، به آدما، زن و شوهرا، دوستا، آدمای دست تو دست هم، چند تا پسر دور هم دیگه، یه اکیپ دختر و پسر، خنده‌های الکی، شادیای الکی، راستکی، نمی‌دونم... ولی جفتش برام آزاردهنده‌س. این همه الکی بودن آزاردهنده‌س. راستکی بودن چیزای خوبی که سال‌هاس دست من بهشون نمی‌رسه آزاردهنده‌س... مچاله می‌شم تو خودم و یهو بغضم می‌شکنه. مث تمام عمرم سرمو بالا می‌گیرم که اشک از چشمم پایین نیاد و همون‌جا خفه شه، شاید هیشکی نبینه، ولی می‌بینن. آدما می‌بینن و یهو مثل دیشب که از روی کنسول جلوی تاکسی یه دستمال برداشتم تا زیر چشمام بذارم که هیچی پایین نیاد، مثل راننده تاکسی دیشب، می‌پرسن چیزی شده دخترم؟ و من بغضم شدیدتر می‌شکنه. زندگی هر روز داره غمگین‌تر می‌شه وقتی می‌بینی غریبه‌ها باهات مهربون‌تر تا می‌کنن... دنیا از اول قرار بود همین شکلی باشه!؟ نمی‌دونم. توی این حجم غریبگی اگه بزنم به خیابون و بخوام تنهاییامو با یه سنگ کوچولو شریک بشم، من که هیچ، اون سنگم می‌ترکه. اینو دیشب فهمیدم، وقتی که نه از سر علاقه، که از سر ناچاری دوباره راه افتادم تو کوچه پس‌کوچه‌های محلمون و یه سنگ برداشتم که تنها نباشم، ولی تندی از وسط شکست و شل شد قدمام. نمی‌دونم من زده به سرم یا هرکی دیگه هم جای من باشه همین شکلی می‌زنه به سرش، اما زل زده بودم به سنگه و فکر می‌کردم که شاید دور بودن، کمتر آسیب می‌زنه به دیگران، به خودم، به همه... حتا به همین طبیعت بی سر زبون اطرافمون که بلدم حتا واسه یه سنگ شکسته‌شم دل بسوزونم و دلم بسوزه از این‌که چرا هیچ‌کس دلش به حال این همه شکستگی توی وجود من نمی‌سوزه..... اینه که دیگه دلم نمی‌خواد مث دوران دبیرستانم باشم! اشتباه گفتم. دیگه نه عاشق قدم زدنم، نه حتا عاشق دیر رسیدن به مقصد... این روزا مطمئنم زندگی هیچ چیز شیرینی واسه غرق شدن نداره!


@delzele

شدم یه آدم بدبختی که دلم می‌خواد همه به زندگی‌م رحم کنن، و وقتی یکی این کارو نمی‌کنه توانایی‌شو دارم ساعت‌ها به حال خودم و مظلومیت مزخرفی که نمی‌دونم چرا، و بدبختی تهوع‌آوری که نمی‌دونم از کجا پیداش شده گریه کنم، که چقد حالم بهم می‌خوره از خودم. که چقد حالم بهم می‌خوره از خودم. که چقد.........


@delzele

تو خود بهشت بودی؛ اینا جهنمت کردن........

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

227

obunachilar
Kanal statistikasi