اوایلی که زمین به وجود اومده بود،ما دوتا فصل پر از رنگ داشتیم.
بهار و زمستون.6 ماه اول سال هوای خوب و گرم،6 ماه دوم سال هوای سرد و برف.
زمستون از دوتا سه ماه تشکیل میشد.بخش اولش گرمتر بود نسبت به بخش دومش.بخشی که گرمتر بود،عاشق و دلباختهی بخش سردتر شد.
بخش سرد هم عاشق اون بود؛اما هر شروعی پایانی داشت.
خدا تصمیم گرفت 4 فصل به وجود بیاره.پس بهار نصف شد و زمستون هم همچنین.
3 ماه اول زمستون شد پاییز و 3 ماه دوم زمستون موند.
پاییز و زمستون خیلی اصرار کردن که جدا نشن،تلاششونم کردن.
وقتی پاییز دید نمیشه این کنار هم بودن پایدار باشه به خدا گفت:"تو که نمیذاری ما باهم بمونیم.پس لاقل این خواستمو انجام بده."
خدا گفت:"بگو!"
پاییز همونطور که اشکهاش برگ درختا رو نوازش میکرد،گفت:"شبی که من تموم میشم،یه ساعت بلندتر باشه."
خدا گفت:"یه ساعت نمیشه،اما یه دقیقه میشه."
پاییز برای آخرین بار به زمستون نگاه کرد.زمستون اشک میریخت و ناامید بود.
پاییز گفت:"باشه...یه دقیقه."
بعد از اون جدایی،زمستون یخ شد،سرد شد!اشکهاش یخ بستن تبدیل به برف شدن.
اما پاییز نه...غمگین بود اما امیدشو از دست نداده بود.بخاطر همون یه دقیقه...
امید داشت که شاید یه شبِ یلدا،پاییز و زمستون توی یکی از کوچههای پاییزی،همدیگه رو ملاقات کنن شاید...
شب یلدا مبارک:)🖤
بهار و زمستون.6 ماه اول سال هوای خوب و گرم،6 ماه دوم سال هوای سرد و برف.
زمستون از دوتا سه ماه تشکیل میشد.بخش اولش گرمتر بود نسبت به بخش دومش.بخشی که گرمتر بود،عاشق و دلباختهی بخش سردتر شد.
بخش سرد هم عاشق اون بود؛اما هر شروعی پایانی داشت.
خدا تصمیم گرفت 4 فصل به وجود بیاره.پس بهار نصف شد و زمستون هم همچنین.
3 ماه اول زمستون شد پاییز و 3 ماه دوم زمستون موند.
پاییز و زمستون خیلی اصرار کردن که جدا نشن،تلاششونم کردن.
وقتی پاییز دید نمیشه این کنار هم بودن پایدار باشه به خدا گفت:"تو که نمیذاری ما باهم بمونیم.پس لاقل این خواستمو انجام بده."
خدا گفت:"بگو!"
پاییز همونطور که اشکهاش برگ درختا رو نوازش میکرد،گفت:"شبی که من تموم میشم،یه ساعت بلندتر باشه."
خدا گفت:"یه ساعت نمیشه،اما یه دقیقه میشه."
پاییز برای آخرین بار به زمستون نگاه کرد.زمستون اشک میریخت و ناامید بود.
پاییز گفت:"باشه...یه دقیقه."
بعد از اون جدایی،زمستون یخ شد،سرد شد!اشکهاش یخ بستن تبدیل به برف شدن.
اما پاییز نه...غمگین بود اما امیدشو از دست نداده بود.بخاطر همون یه دقیقه...
امید داشت که شاید یه شبِ یلدا،پاییز و زمستون توی یکی از کوچههای پاییزی،همدیگه رو ملاقات کنن شاید...
شب یلدا مبارک:)🖤