تو ocd داری،همچنین یک هنرمندی،اما هنرت توی پروژه های اکادمیکت خلاصه نمیشه.
اختلالت باعث میشه بعد هر قتل،کلی اوورثینک کنی. پوست لبت رو میکنی تا اضطرابت رو خالی کنی.
اما اینها جلوی تو رو نمیگیرن که از صدای خونی که از گردن قربانیات فوران میکنه،لذت نبری.
بعد از هر قتل گریه میکنی اما
You just can't stop.
انگار که اضطراب های روزانهت فقط اینطوری تخلیه میشن،مثل معتادی که به شیشه اعتیاد داره.
ابزار قتلت،کاتریه که هرروز کارهای هنریت رو باهاش انجام میدی.
اضطراب و وسواست باعث میشن بی دقتی کنی،و همین هم باعث دستگیریت میشه. (مراقب باش!)
https://t.me/lunxtic