#خویدوده
که بی کــام او،تاج برســـــر نهم
همه کشور ایـــرانیـــــان را دهم
تورا بانـــــوی شـــهر ایران کنم
به زور و به دل کار شـیران کنم
رستم واسفندیار
درودبریاران فرهیخته
اینکه درشاهنامه نادرستی های چندی هست یا بگفته ی دیگر حکیم فردوسی هم بایدنقد شود سخن درستی است.
اما اینکه ما باید برای داستانهای شاهنامه گواه تاریخی بیاوریم یا آنرا با تاریخ تطبیق دهیم سخن دیگری است که نه معقول است ونه ممکن.
اسطوره وحماسه ــ که ازدل اسطوره برمی خیزد ـــ بویژه حماسه ی ملی که شاهنامه باشد زائیده ذهن ایرانیان دردرازای تاریخ است وابهام درزمان ومکان ویژگی آن ست .اگربتوان این ابهام را زود ـ که نمی توان ـ آنچه می ماند تاریخ است ونه دیگراسطوره وحماسه .اما اینکه کسانی شخصیت های شاهنامه را واقعی تصور می کنندو رویدادهای انرا تاریخی می دانند ودنبال نامجاهای شاهنامه می گردند مقوله ای ست که آنرا تاریخی شدن اسطوره گویند.
برخی نیز برآنندو تا انجا پیش رفته اند که می گویند شاهنامه فاقدبخش تاریخی است حتی دربیست وچند رویه ی پادشاهی اشکانیان و پادشاهی ساسانیان نیز تاریخ نیست؛ تاریخی گونه است ،داستانهائی است درباره ی شاهان وبزرگانی که هستی تاریخی داشته اند واینکه چرا من به این برابرنهادن شاهنامه وتاریخ نمی پردازم پاسخ این ست که شاهنامه ،گنجینه ی ایران شناسی است بگفته ان عزیز یک کتاب نیست ،یک کتابخانه است ومن نیز آنچه را که از استاد توس وشاهکارجاودانه ی او آموخته ام برای آنانکه کمتر ازمن می دانند باز میگویم .
درگزارش بیت های بالا ازداستان رستم واسفندیار،همه کشورایرانیان رادهم سخن این ست که ایرانیان یعنی بلخیان ،بزرگان پایتخت گویا دردربارگشتاسب نه که انیرانیان کارها را دردست داشته اند بلکه گویا ازدوردستهای جهانشاهی ایران کسانی درپایتخت بودند واین پسندیده ی اسفندیار نبوده است.ترا بانوی شهر ایران کنم نیز دوتوجیه دارد.نخست اینکه کتایون دختر قیصر روم ومادراسفندیار وپشوتن همسر انیرانی گشتاسب وهمدم روزگارتبعید خودخواسته او درسرزمین روم است. شهبانوی رسمی گشتاسپ هوتس یا آتوسا از خاندان نوذریان است همان مادری که فرزندانش درتک نخست ارجاسپ خیونان به ایران کشته می شوند.اسفندیار می خواهد پس ازپادشا شدن کتایون قیصر را بعنوان ملکه مادر بانوی نخست ایران سازد.
دودیگر: مقوله چالش خیز خویدوده یا ازدواج با محارم است که بگزارش شاهنامه دست کم دردربارهای ایران وجود داشته است اسفندیار با خواهرخود همای ازدواج می کند. بهمن اسفندیار با دخترخود همای چهرزاد ، زناشوئی می کند شاهنامه می گوید داراب زاده ی همین ازدواج است. اگر اسکندر ودارا برادرانی ازیک پدر، داراب هستند پس اسکندر با روشنک برادرزاده ی خود زناشوئی کرده است واین سپارش دارای شکست خورده به شاه روم است.
اسفندیار شاید می خواهدپس ازشاه شدن باکتایون مادرخویش زناشوئی کند واورا بانوی خودوشهبانوی ایران سازد شاید کتایون در زمان همین گفتگو همسر اسفندیارهست بویژه بیتی درهمین آغازداستان هست که اسفندیار درمستی به کتایون باز میگردد آنچنانکه گوئی به خوابگاه وهمسرخودبازگشته است:
که چون مست بازآمد اسفندیار
دژم گشته ازخــانه ی شهـریار
کتایــون قیــــصر که بد مادرش
گرفته شب وروز اندربـــــرش
چوازخواب بیدارشد تیـره شب
یکی جامی خواست وبگشادلب...
*چوشاه جهان بازشد بازجای
به پورمــهین داد فــرّخ همای
سپه را به بستور فرخنــده داد
عجـم را چنـین بود آئین وداد
درسروده دقیقی عجم راچنین است آئین وداد یا ساز ونهاد،لت هاجابجا شده است وگویا باید اینگونه باشد:
چوشاه جهان بازشد بازِجای
به پورمهین داد فرّخ همای
عجم راچنین است سازونهاد
سپه رابه بستور فرخنده داد
به ازدواج اسفندیار وهمای اشاره دارد همان پدیده خویدوه که همچنان چالش خیزاست گزارش بیتها چنین است :
شاه جهان :گشتاسب درنگراست ،شاهنشاه ایران زمین که جهانشاهی بزرگی بوده است.
بازشد: برگشت ،ازنبردبه پایتخت، شهربلخ باز گشت.
بازِجای :به جای ، حرف اضافه ومتمم است وویژگی سبکی است.
پورمهین گشتاسپ اسفندیاراست.
همای :دخت گشتاسپ ،که به فرّخ هم توصیف شده است.
عجم :ایرانی، ایرانیان زرتشتی درنگراست،
سازونهاد :رسم وراه ،شیوه ،روش
این لت توجیه زناشوئی اسفندیار با خواهرخویش همای است که پیشترگشتاسپ پدرشان وعده ی آنرا داده است.این سخن دراین لت پایان می پذیرد.
بستور:پورزریر است وبرادر زاده ی گشتاسپ که فرماندهی سپاه به او سپرده می شود.
وقتی ،شاهنشاه گشتاسپ به پایتخت بازگشت ، همای دخت خجسته ی خودرا به همسری به پسربزرگ خود اسفندیار داد. .ایرانیان زرتشتی را چنین رسم بود وفرماندهی سپاه راهم به بستور برادرزاده ی خجسته خودسپرد.
سرافرازوتندرست باشید.
#محمود_امیر_عبداللهیان 2)
〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅
که بی کــام او،تاج برســـــر نهم
همه کشور ایـــرانیـــــان را دهم
تورا بانـــــوی شـــهر ایران کنم
به زور و به دل کار شـیران کنم
رستم واسفندیار
درودبریاران فرهیخته
اینکه درشاهنامه نادرستی های چندی هست یا بگفته ی دیگر حکیم فردوسی هم بایدنقد شود سخن درستی است.
اما اینکه ما باید برای داستانهای شاهنامه گواه تاریخی بیاوریم یا آنرا با تاریخ تطبیق دهیم سخن دیگری است که نه معقول است ونه ممکن.
اسطوره وحماسه ــ که ازدل اسطوره برمی خیزد ـــ بویژه حماسه ی ملی که شاهنامه باشد زائیده ذهن ایرانیان دردرازای تاریخ است وابهام درزمان ومکان ویژگی آن ست .اگربتوان این ابهام را زود ـ که نمی توان ـ آنچه می ماند تاریخ است ونه دیگراسطوره وحماسه .اما اینکه کسانی شخصیت های شاهنامه را واقعی تصور می کنندو رویدادهای انرا تاریخی می دانند ودنبال نامجاهای شاهنامه می گردند مقوله ای ست که آنرا تاریخی شدن اسطوره گویند.
برخی نیز برآنندو تا انجا پیش رفته اند که می گویند شاهنامه فاقدبخش تاریخی است حتی دربیست وچند رویه ی پادشاهی اشکانیان و پادشاهی ساسانیان نیز تاریخ نیست؛ تاریخی گونه است ،داستانهائی است درباره ی شاهان وبزرگانی که هستی تاریخی داشته اند واینکه چرا من به این برابرنهادن شاهنامه وتاریخ نمی پردازم پاسخ این ست که شاهنامه ،گنجینه ی ایران شناسی است بگفته ان عزیز یک کتاب نیست ،یک کتابخانه است ومن نیز آنچه را که از استاد توس وشاهکارجاودانه ی او آموخته ام برای آنانکه کمتر ازمن می دانند باز میگویم .
درگزارش بیت های بالا ازداستان رستم واسفندیار،همه کشورایرانیان رادهم سخن این ست که ایرانیان یعنی بلخیان ،بزرگان پایتخت گویا دردربارگشتاسب نه که انیرانیان کارها را دردست داشته اند بلکه گویا ازدوردستهای جهانشاهی ایران کسانی درپایتخت بودند واین پسندیده ی اسفندیار نبوده است.ترا بانوی شهر ایران کنم نیز دوتوجیه دارد.نخست اینکه کتایون دختر قیصر روم ومادراسفندیار وپشوتن همسر انیرانی گشتاسب وهمدم روزگارتبعید خودخواسته او درسرزمین روم است. شهبانوی رسمی گشتاسپ هوتس یا آتوسا از خاندان نوذریان است همان مادری که فرزندانش درتک نخست ارجاسپ خیونان به ایران کشته می شوند.اسفندیار می خواهد پس ازپادشا شدن کتایون قیصر را بعنوان ملکه مادر بانوی نخست ایران سازد.
دودیگر: مقوله چالش خیز خویدوده یا ازدواج با محارم است که بگزارش شاهنامه دست کم دردربارهای ایران وجود داشته است اسفندیار با خواهرخود همای ازدواج می کند. بهمن اسفندیار با دخترخود همای چهرزاد ، زناشوئی می کند شاهنامه می گوید داراب زاده ی همین ازدواج است. اگر اسکندر ودارا برادرانی ازیک پدر، داراب هستند پس اسکندر با روشنک برادرزاده ی خود زناشوئی کرده است واین سپارش دارای شکست خورده به شاه روم است.
اسفندیار شاید می خواهدپس ازشاه شدن باکتایون مادرخویش زناشوئی کند واورا بانوی خودوشهبانوی ایران سازد شاید کتایون در زمان همین گفتگو همسر اسفندیارهست بویژه بیتی درهمین آغازداستان هست که اسفندیار درمستی به کتایون باز میگردد آنچنانکه گوئی به خوابگاه وهمسرخودبازگشته است:
که چون مست بازآمد اسفندیار
دژم گشته ازخــانه ی شهـریار
کتایــون قیــــصر که بد مادرش
گرفته شب وروز اندربـــــرش
چوازخواب بیدارشد تیـره شب
یکی جامی خواست وبگشادلب...
*چوشاه جهان بازشد بازجای
به پورمــهین داد فــرّخ همای
سپه را به بستور فرخنــده داد
عجـم را چنـین بود آئین وداد
درسروده دقیقی عجم راچنین است آئین وداد یا ساز ونهاد،لت هاجابجا شده است وگویا باید اینگونه باشد:
چوشاه جهان بازشد بازِجای
به پورمهین داد فرّخ همای
عجم راچنین است سازونهاد
سپه رابه بستور فرخنده داد
به ازدواج اسفندیار وهمای اشاره دارد همان پدیده خویدوه که همچنان چالش خیزاست گزارش بیتها چنین است :
شاه جهان :گشتاسب درنگراست ،شاهنشاه ایران زمین که جهانشاهی بزرگی بوده است.
بازشد: برگشت ،ازنبردبه پایتخت، شهربلخ باز گشت.
بازِجای :به جای ، حرف اضافه ومتمم است وویژگی سبکی است.
پورمهین گشتاسپ اسفندیاراست.
همای :دخت گشتاسپ ،که به فرّخ هم توصیف شده است.
عجم :ایرانی، ایرانیان زرتشتی درنگراست،
سازونهاد :رسم وراه ،شیوه ،روش
این لت توجیه زناشوئی اسفندیار با خواهرخویش همای است که پیشترگشتاسپ پدرشان وعده ی آنرا داده است.این سخن دراین لت پایان می پذیرد.
بستور:پورزریر است وبرادر زاده ی گشتاسپ که فرماندهی سپاه به او سپرده می شود.
وقتی ،شاهنشاه گشتاسپ به پایتخت بازگشت ، همای دخت خجسته ی خودرا به همسری به پسربزرگ خود اسفندیار داد. .ایرانیان زرتشتی را چنین رسم بود وفرماندهی سپاه راهم به بستور برادرزاده ی خجسته خودسپرد.
سرافرازوتندرست باشید.
#محمود_امیر_عبداللهیان 2)
〰〰〰〰〰〰〰
کانال گنجینه های ادبی
@ganjine_adabi
🟠🟣🟢🟡🔴✅