دکتر هو حرف های قشنگی میزد. نوشته هایش را دوست داشتم ،گاهی برای به خاطر داشتنشان آن هارا ذخیره میکردم
هرشب قبل از خواب به چنلش میرفتم و حرف هایش را میخواندم و هر روز بیشتر میفهمیدم که این پسر چقدر من است. منتهی او طرز نوشتن زیبا تر همراه با طنز تلخ درست تری داشت دقیقا چیزی که من ندارم و نوشته هایم به درد جرز لای دیوار هم نمیخورد .
به هرحال نمیدانم چه شد که یک روز دیگر نبود، آن روز شاید برای اولین بار بود که لنگه ی ظهر دلم خواست چنلش را چک کنم که دقیقا همان موقع متوجه شدم دیگر رفته و دلم گرفت .
او مرا یاد تو مینداخت تیمو. حالا فقط حرف هایی را که حرف دل من هم بود بین هزاران نوشته ی دیگر در سیو مسیج های گور به گور شده ام از او دارم و میخواهم گاهی برای تو و گاهی به عنوان حرف دل خودم اینجا به نمایش بگذارم
هرشب قبل از خواب به چنلش میرفتم و حرف هایش را میخواندم و هر روز بیشتر میفهمیدم که این پسر چقدر من است. منتهی او طرز نوشتن زیبا تر همراه با طنز تلخ درست تری داشت دقیقا چیزی که من ندارم و نوشته هایم به درد جرز لای دیوار هم نمیخورد .
به هرحال نمیدانم چه شد که یک روز دیگر نبود، آن روز شاید برای اولین بار بود که لنگه ی ظهر دلم خواست چنلش را چک کنم که دقیقا همان موقع متوجه شدم دیگر رفته و دلم گرفت .
او مرا یاد تو مینداخت تیمو. حالا فقط حرف هایی را که حرف دل من هم بود بین هزاران نوشته ی دیگر در سیو مسیج های گور به گور شده ام از او دارم و میخواهم گاهی برای تو و گاهی به عنوان حرف دل خودم اینجا به نمایش بگذارم