هی زیبا.
میتونم دفنت کنم؟
قول میدی که دیگه از اون زیر درنیای بیرون؟
ببین..ادمای زیادیان که میخام جاتو بگیرن .
هی..گریه نکن.من که نگفتم دوست ندارم .
اتفاقا چون دارم میخام بری اون زیر .
اون زیر ادمای دفن شدهی زیادی هست که میتونی باهاشون دوست شی .
بعضیاشون مثل خودتن
جدا از اینا،من بهشون گوشزد میکنم که حواسشون بهت باشه .
اونجا زیاد فرقی با اینجا نداره .
فقط فرقش اینه که تو زندگی من نیستی .
من دیگه اونجا نیستم .
و این میتونه خوشحالترت کنه .
ببین
من به کسی نمیگم چقد میترسی بری اون زیر.قول؟
باید بری دیگه.بعدا براشون تعریف کن
"ماریایی بود که ماری صداش میکردم."
درحالی که اینارو میگفت
به چشمای اشکیش نگاه کرد
بهزور بیهوشش کرد و زندهبهگور شد .
میتونم دفنت کنم؟
قول میدی که دیگه از اون زیر درنیای بیرون؟
ببین..ادمای زیادیان که میخام جاتو بگیرن .
هی..گریه نکن.من که نگفتم دوست ندارم .
اتفاقا چون دارم میخام بری اون زیر .
اون زیر ادمای دفن شدهی زیادی هست که میتونی باهاشون دوست شی .
بعضیاشون مثل خودتن
جدا از اینا،من بهشون گوشزد میکنم که حواسشون بهت باشه .
اونجا زیاد فرقی با اینجا نداره .
فقط فرقش اینه که تو زندگی من نیستی .
من دیگه اونجا نیستم .
و این میتونه خوشحالترت کنه .
ببین
من به کسی نمیگم چقد میترسی بری اون زیر.قول؟
باید بری دیگه.بعدا براشون تعریف کن
"ماریایی بود که ماری صداش میکردم."
درحالی که اینارو میگفت
به چشمای اشکیش نگاه کرد
بهزور بیهوشش کرد و زندهبهگور شد .