تریبون شاعران ایران امروز-IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


این کانال، توسط ادمین اداره می شود.
ارتباط با ادمین:
@shereSouda

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


✔️🖌


و ما عشق را دگر بار
از پهلوی چپ بیرون می‌کشیم
و زیبایی را
از پشت ابر..

از نئون‌های این شهر لعنتی
کاری بر می‌آید؟/نمی آید
های ! انگشت هیس‌ را
از روی لبان آسمان بردار
از گونه‌ی سوخته‌ی ماه
که بر دنده‌ی چپ ایستاده
روی عدد چهارده
قفل شده
و از خورشیدی گیسو پریشان
که این روزها
عشقش می کشد
از غرب طلوع کند

آی زمین!
بگو به سن تکلیف رسیده‌ای یا نه؟!
هفت روز یا هفت هزار سال
چه فرقی می‌کند!
وقتی آب از سرمان گذشته
حباب رویاها را
از مدار مرگ دور کرده‌ایم
در هوای شرجیِ
#زن_زندگی_آزادی می رقصیم...


✔ #مهتاب_میرقاسمی



👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


شانه بزن گیسو از برهنگی
شانه بزن ستیغ های سماک لاجوردی را
این الهه گان نوازنده در یشمِ کف آلود.

بردار از آب سپیدی رفتار
دست ببر
به طره های بریده از موج
بردار از آب، بوی نازکِ پیراهن
بردار و دست ببر لب را
به رطوبت تند نفس.

ای بی رنگی مواج!
با پیراهن برباد رفته
روبروی کدام دریا ایستاده ای؟

در خنکای بادی؛
که مدام سوت می زند
در پنج پَرَک
از ستاره های دامنت

در اضلاع صدف
مرواریدی که خود را
به خود تسلیم می کند
در تنهایی مدورش
زیبایی خود را می پوشد

ای زنِ از زن
و برای زن آفریده شده
ای تکثر بریده از سکونت بکر صدف
دهانت این آشیان مرغان دریایی
در ریزش مدام شن های شراب
موسیقی بلورین دریاست.

آمده از
موج های پولک دوزی سراب
حضورت استغراق،
در نمناکی صدف
رسیده از
سواحل پنج ضلعی فلس ها!


✔ #سمیه_امینی_راد



👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

دیروز پرنده‌ای را دیدم
که در بال‌هایش اسیر شده بود
بال‌هایش او را
از این پشت بام به آن پشت بام می‌بُردند
مردی که در اتومبیلِ گران قیمتش زندانی بود
در خیابان‌ها چرخانده می‌شد
زنی که حبس شده بود
در قعر کیف دستی‌اش
مدام چیزهای تازه می‌خرید
تا سیاهچالش را زیباتر کند

با صدایت نردبانی بساز
بالا برو
و خورشید را صدا بزن
بپرس:
چگونه می‌رود
آنکه ایستاده است

با چشم‌هایم
می‌ایستم رو به روی آینه
چشم‌هایم که ایستاده‌اند و می‌روند

من چند مرد را در لباس‌های چروکیده‌ام
چند مرد را در پوست کهنه‌ام
و چند خورشید را در سرم زندانی کرده‌ام
که کسی صدایشان را نمی‌شنود

مرزی‌ست میان زندانی و زندانبان
مرزی‌ست میان کارگر و کارفرما
مرزی‌ست میان آن زن و مرد
که همدیگر را در آغوش کشیده‌اند

مرزی میانِ همه چیز است
و صدای هیچکس به هیچکس نمی‌رسد

پوست تنم مرزی‌ست
که مرا از جهان جدا کرده است
اما مرزی هم هست
که آن را نمی‌بینم
مرزی که خودم را از خودم جدا کرده است
آنقدر جدا که صدایم به خودم نمی‌رسد

و آدم‌هایی بیرون از من اسلحه برداشته‌اند
آدم‌های درونم را می‌کُشَند

بیرون می‌زنم از لباس‌هایم
بیرون می‌زنم از پوست تنم

سفر چیست
جز رفتن از سلولی به سلولی دیگر؟

قفسم را زیر بال‌هایم پنهان کرده‌ام
تپانچه‌ام را در سینه‌ام
و هر ثانیه
بیمارستانی در شقیقه‌هایم خمپاره می‌خورَد
خون جاری شده بر شانه‌ها
خون جاری شده بر سینه‌ام
خون از نهرهای کف دست‌هایم بیرون می‌زند

کف دست‌هایت را نگاه کن
جهان از کف دست‌های ما جوانه زده است
جهان لوبیای سحر آمیزی‌ست
خدا از کفِ دست‌های ما بالا رفت
خدا از کف دست‌های ما به خدایی رسید

مانده‌ام مَردُم
این همه پینه را کجا پنهان می‌کنند
که خدا از قنوت‌هایشان به وحشت نمی‌افتد

حرف‌هایم بال‌های من‌اند
من در بال‌هایم اسیر شده‌ام
و آنقدر از مرزی به مرزی دیگر می‌روم
تا سیاره‌ی زمین در خودش مچاله شود

وطن
واژه‌ی خنده‌داری‌ست
برای پرنده‌ای که در قفس به دنیا آمده

دستت را دراز کن
سیاره‌ی زمین را بردار و
از جهان پرتاب کن بیرون

✔️ #پوریا_پلیکان
📔 #ردبخیه


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


مترسک منم
ایستاده روی پایی که جالیز به جالیز
خوابم برده است
اما پرنده‌ای هنوز از سمت دیگر قصه‌‌ام
می‌پرد
که به خانه نرسیدی/
بگو چقدر با موهایم حرف داری
تا از این تن بریزم روی خاکی که خاک بَرم داشته است.
صندلیها از من خسته‌‌ تر معلق‌اند در مسیر باد
تردید نکن!
من از من رویید،
خاکم کن/درختم!
دعوت به میزی شدم که
از هر جهت بحرانی‌ست
به چانه زنی!
هنوز تمام نشدم ،احتمالا توافقی در راه است!
که صحنه از کنترل تلویزیون خارج نیست
نکند از مرز پیراهنم رد شوی/شدم!
آسمان شاهد ،ابرهایی بالای سرم می‌چرخند
که حواسشان به هیچ فصلی نیست
من نیستم...
تو نیستی...
هیچ کس نیست
باران که بیاید
چترها دونفره‌اند
که نیمکتهای پارک تنها نمی‌مانند
یعنی این بلیط یک طرفه تر از آن است
که باطل شویم


✔️#مهری_ذبیحی_اترگله


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

#حالا

حالا، می‌خواهم برگردم؛
می‌خواهم
به پیش از خاستگاهِ تو
در نواحیِ زیست‌گاه‌ام
برگردم.
′حالا′ که می‌گویم
انگار با هوا حرف می‌زنم: حالا!
حال‌اااا!...
چه تهاجمِ عجیب‌ای
به سکوتِ خرابه‌های روح‌ام
داشته‌ای
که دستِ شعر، مدام می‌نویسد:
حال‌‌آ!، حال‌آ!

حال‌ام شدی، به تمامی
اما
حالایم،
شده توالیِ اندوه
در باران،
شبیهِ حسِ غریب‌ای
که مرغ دریایی
در هم‌آغوشیِ ابرهای سیاه
با آسمان دارد.

✔️ #عیسا_اسدی
#میم
چهارم شهریورماه هزار و چهارصد و یک



👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

"آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت"
ساغرش را به خمار دل تنها زد و رفت

پیر ما بال به اندیشه‌ی فردا ها زد
پرنیان قلمش طعنه به معنا زد و رفت

" دل آدم شده بازیچه‌ی دنیا افسوس"
داد از فاصله‌ی دست و زبانها زد و رفت

تا انارش سر دیوار غریبی ترکید
دست بر حسرت و تنهایی" یلدا " زد و رفت

تا اشارات نظر شد لب خاموش سخن
دلبرانه به لب جام تمنا زد و رفت

نشود فاش کسی خلوت راز دل او
بال بر شاخه‌ی خورشید به ایما زد و رفت

✔️ #سهیلا_محسنی سایه

پ ن :
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه‌ی ایام دل آدمیان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چقدر فاصله‌ی دست و زبان است

پیر پرنیان اندیش ( اثرش)

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

✔️ دو شعر از
#مهناز_نیکفر

1
لطافت انگشت شب
بر امواج پیشانی تو
لمس صبح بود
از دهان تاریکی
تکیه بر شانه های تو
تکیه بر آبشار بود
زلال و مرتفع
وحرارت دستان‌ات
مراوده ‌ی مهتاب و آب .
چه هراس از سقوط
که درخشش چشم های‌ تو
در خروش رود
امنیت پریدن بود
بی‌نهیب از خراش سنگ و صخره.
ای ظرافت وحشی آب
ماهی نقره‌ای شب را
به طراوت آبی شور برسان
بگذار آرام بخوابم
در انحنای بازوان آبستنت
تا خورشید از قرابت تو
ستاره بریزد بر انگشتری دریا

۱۴۰۱/۴/۳۰


2

بی‌هوا
در آسمان دغدغه‌هایم پریده‌ای
سطر آبی نگاهت
شقیقه‌هایم را
واژه واژه
به اوج می‌رساند

شرجی‌ چشم‌های شمالیت
خیال ترک‌ خورده‌ام را تر می‌کند
ببار ای شبیه‌ترین به من
ای ابر تپنده در سینه
ببار
تا به خون واژه‌ها رگ بدهم

ای صراحت آبی روشن
در امتداد غزل‌هایم بپاش
که جاده‌ی لغزنده‌‌ی صبح
از انشعاب نفس‌های تو میگذرد

انزوای این
سطرهای موازی را بشکن
لبم را
به حادثه‌ی گوارای لب‌هایت
بند بزن
شیرین کن دهان شعرهایم را

ای عشق
ای شکوه پرنده در پیله
زبانم را
از اسارت سکوت آزاد کن
آسمانم باش
تا بال بدهم
به پرواز سپید پروانه‌ها

۱۴۰۱/۵/۲۲

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IR
ANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


رفتی و ارغوان‌ات تنها ماند؛ درحیاط‌ای"سوت و کور"
همان‌طور سبز، ایستا، عاشق، شاعر، اما بی‌سایه
کاش ابتهاج دیگری از میان واژگان
متولد بشود تا ارغوان نمیرد
از پا نیفتد، نشکند
رخ‌اش زرد نشود
سرما نبیند
نمیرد

#هشت شعر
✔️ #مژگان_عیسوند


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


در باران ِنيزار وُ
نيزه‌ها
به كجا مي‌بري مرا ..

روياي كدام پرنده را
بال مي‌زني
در تلاطم ِكدام دريا ..

✔️#رجب_افشنگ
شهريور ١٤٠١


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

(این تصویر ارغوان سایه هست)

شاخک‌ای
از ارغوان‌ام را
نهادم
محضِ شاهد
جنبِ سنگِ موعدِ میقات
دلم هم ریخت
اشک‌اش
فرشِ سایه مانده در مهتاب

می‌رسید
از کیٖ کجا هم :
- صد امان از این صنا* وُ
غمزه‌ی طاووس نصرانی‌ش

قرن‌ها شاید
ولی
همواره دیروز است
شرح قصه‌ی عطار...

✔️ #علیرضا_مهربانی ۱۴۰۱/۵/۲۱ ملبورن
*صنا: صلح، دوستی؛ مودت.

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

امروز، بیست و یک آگوست، روز جهانی شاعر است.🪷

☑️از هنرمندانِ فاقدِ تریبون های رسمی، حمایت کنیم.

ما در زمانه ای زندگی می کنیم که دست یابی به تریبون آزاد و غیر وابسته به سیستم های رسمی و سازمانی تقریبا امری غیرممکن است و پیوستن و همراهی با این جریان ها هم هزینه ای گاه ورای تصور ما دارد که عمومن همراه با از بین رفتن حریم شخصی، آزادی بیان و عقیده و نیز خلاقیت محض خواهد بود؛ از همین رو قاعده حکم می کند مردم، به مثابهِ عناصرِ غیر وابسته به جریان های قدرت و گاه مخربِ فرهنگ، وارد عمل شوند و با حمایت و نشر آثار و دیدگاه های هنرمندان و هم فرهیختگان فرهنگ و علم، به ابراز وجود و خلقِ آثار ارزشمند آنان، کمک کنند.
با امید به فردایی بهتر و سالم تر.

✔️ارادتمند: مدیریت کانال تلگرامی " تریبون شاعرانِ ایرانِ امروز "


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

منتشر شد:

#خویشتن_همچون_دیگری
نقد و تحلیل داستان
#الهام_عیسی_پور

هیچ امری دشوارتر از این نیست که گونه‌های رمان و داستان را صرفا تخیل و تفنن ادبی بنامیم بی‌آنکه در نگاه نقادانه و تجزیه و تحلیل درنگ ننماییم که آیا ذات عصیانگری که در ماهیت تفکر هر نویسنده‌ای نهفته بوده تا چه اندازه بر شناخت و بینش مخاطبان اثرگذار بوده است؛ این همان زخم آغازین است و شکی را که لازمه رشد و فرا رفتن از تمامی تخیلات که این نویسندگان شهیر بر پیش چشم همگان گشوده نگه‌ داشته‌اند آن‌هم برای تمامی انسان‌هایی که دم به دم در حال مرگیدن هستند امید دوباره داده‌اند تا ارزش‌های حقیقی را دنبال کنند و پرورش یابند هرچند در فراسوی وحشت و سکوت اما به‌درستی از این غنی‌ترین موهبت یعنی نوشتن بهره جستند و هر انسانی را از مرداب‌های روحی رهاندند.
الهام عیسی‌پور از منتقدین جوان حوزه ادبیات به ویژه ادبیات داستانی است که نقد و تحلیل‌های مختلفی از او در صفحات ادبی این سال‌ها منتشر شده است. عیسی‌پور پیش از این در همین حوزه، مجموعه «روان‌هایی میان دو پرانتز» را چاپ و منتشر کرده است.
مجموعه جدید این منتقد جوان و خوش‌قلم با عنوان «خویشتن همچون دیگری» به بررسی، نقد و تحلیل تعدادی از رمان‌ها و مجموعه داستان‌های منتشر شده در سال‌های اخیر پرداخته است.

#انتشارات_سمت_روشن_کلمه
#روشنای_کلمه_روشنای_جهان

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

منتشر شد:
کتاب: "خویشتن، همچون دیگری"
به قلم: الهام عیسی‌پور

«همه ما در گوشه‌ای از قلبمان یک خیابان بهار داریم که هیچ وقت فراموش نمی‌شود؛ هر نشانه‌ای، سروده‌ای یا ترانه‌‌ای آنها را به طرف خیابان بهار سوق می‌دهد؛ مانند انگشت ششم به گفته‌ زنده‌یاد هوشنگ گلشیری، همان یک تکه گوشت اضافی می‌شود نمازخانه کوچک، بنابراین رهیافت نشانه شناختی به نقش ترانه و شعر حاکی از آن است که مخاطب میان درک زبانی اشعار و مضامین و درون‌مایه‌ آن به نگرشی قابل قبول رسد و افزون بر آن از سلطه‌ عدم آگاهی و شعور به بنیان واقعیت و پیش‌داوری‌هایی که هم جهان‌بینی و هم نظام ارزش‌های حاکم بر جامعه را تشکیل می‌دهد رهایی یابد.»

✔️
#الهام_عیسی_پور

#انتشارات_سمت_روشن_کلمه #سمت_روشن_کلمه #ناشر_تخصصی_ادبیات_و_هنر
#یداله_شهرجو #هانا_زارعی
#چاپ_کتاب #نقد_و_تحلیل #داستان #نقد_و_

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

✔️#سلام_به_خوزستان

چه بایدی در کار تو که از درد ما مادر شوی، بود؟
چه بایدهایی گره‌ِ روسری‌ات شد به شک رو آوار
ساختنِ آوار روی خرابه‌های قبل ازاین چندساله پیر شد؟
چه الزامی به گفتن این‌هاست؟
چه گویا شدی معاصراً
چه زیبا زاری می‌کنی که لرزه به استخوان خدا نمی‌افتد
چه طاقتی تو داری
چه خونِ سیاهِ بی‌گناهی داری
اما که با ردای عذابت باید نازل شوی
آیه به آیه
رنج‌ات تاریخ را شرم‌سار کند بر دار
بردار این پارچه‌ی سیاه از پیشانی
بردار این دامن سیاه‌ات را و بدو
بردار این داغ از دل و بیدار بیا پای دار
بگو بخشش لازم نیست دارش بزنید
بی‌هیچ علامتِ دستوری
بایست و چون همیشه مادر باش
در نامِ بلندت سایه منور است
در رنجِ والایت استعاره می‌گیرد کوهستان
خوزستان!
از خاک تو رخصتِ سینه‌ها خس‌خس می‌کند
و در ادامه
سرفه‌های شرم در گلوها فاش می‌شود
یک خانه از تو شام می‌گیرد
شب را در منظوری دیگر بی‌خواب می‌بیند
بشنو
هی مرگ
با توام
با آن ردای زشت و دستت از داس شکسته
با آن کلاهِ نیمه
در دایره‌ی نفرتی سفید گرفتار
آخرین بار چه وقت عزیز بودی؟ که نمی‌میری!
خوزستان
مادر نامیرای من
بمیرم و دست‌ات کوبیده بر سینه نبینم، داغ
این سینه‌زنیِ موروثی
انگار که "دا"یی مزمنی‌ست
پسرانت را ببین
چهره‌هاشان افتاده از صورت
دخترانت را ببین
چشم‌هاشان افتاده از شهوت
مادرانت را ببین
بچه‌هاشان افتاده از نطفه‌ت
پدران... آخ پدرانت
داغ از داغِ فرزندان
خوزستان
گهواره‌ات را بتکان
و نازل شو بر سرمان
داغ و گداخته چون همیشه
کوره راه ببین به صف که ایستاده‌ایم به خون‌خواهی
کوره راه بکش به آتش و ما همه تر از اشک
ما همه‌تر این‌بار آمده‌ایم
کف دست‌ها بریده‌ایم و شیشه‌ها
کف‌ پاهامان مفتخر شدند
کوره راه را باز کن بی فاصله
ما آماده‌ایم.


✔️#نسترن_خزائی

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


در بزرگراه همت
وقتی دقیقه‌ها کش می‌آیند
و سقف اتوبوس نارنجی می‌شود
-نارنجی تند-
درهم فشرده می‌شویم
یافته می‌شویم
ساخته می‌شویم
بی‌آنکه بر زبان آمده باشیم

- آقا: می‌شه لطفن اون پنجره رو کمی باز کنین؟

باز نمی‌شود کرد
برعکس، حتی فشرده‌تر
ادات تشبیه حذف، نشانه‌ها حذف، خط کسره حذف...

- لطفن نگه دارین! ما پیاده می‌شیم

شده‌ایم حالا کلماتی که درز نداریم
و گرد گرد در پیاده‌روها
به سوی خانه می‌غلتیم
با نشانه‌هایی که در خودمان مخفی کرده‌ایم
با شباهت‌هایی که در خودمان مخفی کرده‌ایم
با حرف‌هایی که در خودمان مخفی کرده‌ایم
کلید را در قفل می‌چرخانیم
و در خودمان قفل می‌شویم.

✔️#حافظ_موسوی

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


🖌✔️

✔️#حدود_رگ‌هام

ایستاده ای بر شکاف رگ ها
خیره بر اتفاق نیفتاده
بالا می روی لخته های نور را،
بگو چگونه نشستی بر حواس تنم!
که پیراهنم گُر گرفت
از نشئگی چشم هایت
و سایه های بلندت
از درز پوستم گذشت؛
و من چگونه ورق خوردم
بر صراحت خواب هات
که شکل تو را آویختم بر جنبش نورها.

حالا چطور از روشنایی برگردم؟
که با ریشه های تو
منشور می شوم!

بگو از اِنکسار کدام اضلاع
به نبض جنون می رسم
که رِد انگشتانت نَمانَد
بر اندام زمین

ببین!
که ممنوعه ام گریخته از عادت،
بر ساحت آغوشت.

ای روشنایی بالنده
در گلوگاه پنجره!
ببین که لبانت
رسیده به غشای گردن،

هنوز می پرسی،
چرا در حدود رگ هام شناوری؟



✔️#مریم_گمار
1400/6/22
📚 #رگ‌های_روشن

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


حق نداری خواب مرا
جایی چاپ کنی
حق نداری از خیالم
فانوسی بسازی
مرا ضمیمه‌ی رویاهایت نکن
چه کسی این حق را به تو داده
سایه‌ام را
سایبان خود کنی
آرزوهای تو از جنس من نیستند
پايت را از باستان من
بکش بیرون
مرا حفاری هم که بکنی
هیچ سنگ نبشته‌ای
دستت را نمی‌گیرد
تو بیرون از زمان من ایستاده‌ای

✔️#امیر_برغشی


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌


سایه‌ی سیال‌ای که می‌لغزد
بر عفونت استخوان مزمن رویایم!
هجا به هجا در دالان تدفین شب
اینک من این‌جا، در زورق لغزان
لحظه‌ی آشوب را به احتضار می‌خوانم
در آن‌جا که مرگ است! زنده
یاس را سترونی خویش می‌نامم
الهام دیگر چیست؟
انقباض واژه در بازی گنگ سرودن!
در آن اعصار بی زوال تبلور فاجعه‌ها
عدم در شاخه‌های برف گرفته‌ی کاج
همچو سرو کوهی تافته بر خوف چکاوک‌ها
در جوخه‌های موزون خطر، فراسوی گورها
آن زمان که حواس تخدیر، واژه لته لته
عصیان در سراشیبی لمحه‌ی انفجار گونه‌ام
مخدوش از زه‌کشی شک و یاس
نرم گشته بر صلابت ظلمت
کلماتم پیچ می‌خورند
ترک برمی‌دارند از جنون جغرافیای تنم
قندیل‌های هوس به غایت ما شدن
آن‌جا که از دهان مرگ می‌تراوم

✔️#الهام_عیسی‌پور
📚#رگ‌های_روشن


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


‌✔️🖌


زیباتر از چشم روسپی‌ها
خیابان‌های همدان است
که همیشه آن را
با توالت‌های عمومی اشتباهی گرفته‌ام
همیشه جایی دارد
که زیر سایه بایستی
ببینی امام‌زاده عبدالله جواب نمی‌دهد، ندهد
میدان را برعکس می‌چرخم
روسپی‌ها چادرشان را برعکس می‌پوشند
این را وقتی میدان را برعکس بچرخی می‌فهمی
بچرخ
بخند
و اگر فرصت شد
سری به توالت‌های عمومی شهر بزن
که روی دیوارش نوشته‌اند:
"لعنت به کسی که این‌جا شعار بنویسد"
ولی می‌نویسند
و تنها امام‌زاده عبدالله می‌داند
چرا وقتی اذان می‌دهند
به آن‌هایی که چادرشان را برعکس می‌پوشند
ایمان می‌آورم

✔️#علیرضا_نوری
زندانی به جرم شاعری

👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE


✔️🖌

باد میزد لِنگه ها
می شد صدایش
راه راهِ گوره خر ها وُ پلنگ

کلّهٔ ماری به دندانِ خَدنگ
خِش خِشی چند لایه شاید
زیر لرزِ بوته ها

یا که فرهادی
سرِ سیری شده عاشق
و می کوبد به سنگ

رنگ و بوی ش
زنگِ نعلِ اسبْ شاید
یا فشنگ!

: - «چه»مگر در کوچه است وُ
می‌چکاند هی تفنگ؟!...

✔️#علیرضا_مهربانی ۱۴۰۱/۵/۷ ملبورن


👁‍🗨®️
📯اینجا، شاعرانِ نو سخنِ امروزِ ایران، گرد هم آمده اند.
@IRANIAN_POETS_TODAY_TRIBUNE

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

102

obunachilar
Kanal statistikasi