🔴 امیرحسین یک شبه قاتل نشد‼️
✍ سام بوربور
🔹 امیرحسین کودکی که تا همین چند ماه پیش تحت تعلیم وزارت آموزش و پروزش بود به دو بار اعدام محکوم شد. این سناریوی غمانگیز و تکراری برای ما و چندین کودکِ معدوم، یا تا پای چوبه دار رفته، آشنا است. چرخه معیوبی که ریشههای خشونت در جامعه را پنهان و با اعدام قاتل، سعی در پاک کردن اصل سوال و آرام کردن مقطعی خانواده شاکی دارد. نکته حائز اهمیت این است که هیچ پاسخ یا راهکار ریشهای برای بازداشتن از وقوع چنین اتفاقاتی در اجرای این قوانین دیده نمیشود.
🔹این مسئله چند وجه باید بررسی شود؛ بیتردید خانواده به عنوان اولین آموزشدهنده، آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیمات کشور و جامعه از نظر شرایط اجتماعی مردم، خصوصا حاشیه نشینها و در آخر هم کودک اضلاع اصلی این مسئله هستند.
🔹با نگاهی سطحی به وضعیت والدینِ کودکانِ محکوم به اعدام و طبقات فرو دست عدم آموزش والدین آنها مشهود است، زمان بسیاری برای آموزش به کودکان در دهههای گذشته از دست رفته و همانها پدران و مادرانی شدهاند که از پس آموزش فرزندانشان بر نمیآیند. پس از این حیث انتظار پرورشِ کودک و ساخت آیندهای متفاوت توهمی بیش نیست و باز هم کوتاهیهای گذشته مسئولین است که پاسخی برای این ناتوانی خانواده
است.
🔹آمار 16 میلیونی رو به افزایش حاشیه نشینها و اقدامات سطحی سازمانهایی همچون بهزیستی و امور اجتماعی شهرداری و ... مسئولین را بیش از متولیِ حل مسئله، نظارهگری نگران، نشان میدهد و آسیبهای اجتماعی بدون پیشگیری واقعی و تلاش کارشناسانه همچنان بدون تغییر باقی میماند. تنها روزنه امید برای اقدامات ریشهای و بنیادین، تغییر در روبهرو شدن دولت با منتقدین و پذیرش کاستیها و آسیبهای اجتماعی است و این فضای اطلاعرسانی و آگاهیسازی مقدمه ای بر تغییر در صورت برنامهریزی و سازماندهی مناسب است.
🔹12 سال تحصیلی، فرصتی کافی برای وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیم کودک است ولی با سیستمی که هیچ برنامه مدونی برای پرورش کودکان ندارد، تغییر وضع موجود ممکن نیست. این مجموعه پاسخی برای سوالات نا محدود جنسی کودک ندارد، کودک یک شبه قاتل نمیشود، قطعا علائم بسیاری از خشونت و... در او وجود داشته ولی به علت عدم ورود مسائل روانشناسی در مدارس با بیتوجهی روبهرو شده و کار به اینجا کشیده است. کنجکاوی درباره مسائل جنسی و افزایش میل جنسی در سن بلوغ و فراوانی ورود مواد مخدر به کشور و دسترسی نامحدود به فضای مجازی بدون رعایت مسائل سنی، عواملی مخاطره آمیز و تهدید کننده برای دانش آموزان در مدارس است و درنتیجه شاهد هستیم که؛ رفتارهای پرخطر، اختلالات بهداشت و روان، اختلالات خانوادگی، انحرافات اخلاقی، اختلالات تحصیلی، اختلالات فرهنگی و بزهکاری و... این دانش آموزان را نشانه رفتهاند. به غیر از پرورش که گمشده نظام آموزشی ما است، مطرح کردن بسیاری از مسائل همچنان تابو برای نظام آموزشی، معلمین و خانوادهها به حساب میآید و آسیب های ناشی از آن جبرانناپذیر است.
🔹آخرین بخش این مسئله کودکی است که با همه این کاستیها، محرومیت، سرکوب، تحقیر و نا برابری از او انتظار ساخت فردایی بهتر میرود. پرورش داده نمیشود، مجموعهای از سوالات بیپاسخ در ذهن دارد، درک نمیشود، در خانه و مدرسه هم صحبت عاقل و آگاهی ندارد. از نظر پزشکی تحت نظر نیست و چه کسی میداند حملات هورمونی و ... چه به روز کودک آورده که به خردسالی تجاوز میکند؟ که میداند که این کودک در چه شرایطی قرار گرفته که طفل شش ساله را میکشد؟ که میداند چه به این کودک گذشته که سعی به نابودی جسد دخترک خردسال با اسید میکند؟ و آنکه خوانده میداند که این میزان خشونت و اعدامها در ملاءعام، جامعه را تا چه عمقی از خشونت فرو میبرد.
آنچه بر ستایش زیبا گذشت زخمی عمیق و غیر قابل التیام در روح ما بود ولی آگاهیم و اعتقاد داریم کودک مجازات نمیشود، اعدام تنبیهی با قساوت و انتقام جویی است، اعدام شیوع خشونت و نامهربانی در جامعه است.
🔹بیشک انکار سهم آموزش و پرورش در این فجایع ممکن نیست کودک به تنهایی پاسخ فاجعهای را میدهد که سازمانهای بسیاری در آن دخیل و شریکاند ولی به محکمه کشیده نمیشوند، ستایش و امیرحسین دو قربانی از آسیبهایی هستند که عاملین آن خود را به خواب زدهاند/همدلی
http://telegram.me/Iranianspa
✍ سام بوربور
🔹 امیرحسین کودکی که تا همین چند ماه پیش تحت تعلیم وزارت آموزش و پروزش بود به دو بار اعدام محکوم شد. این سناریوی غمانگیز و تکراری برای ما و چندین کودکِ معدوم، یا تا پای چوبه دار رفته، آشنا است. چرخه معیوبی که ریشههای خشونت در جامعه را پنهان و با اعدام قاتل، سعی در پاک کردن اصل سوال و آرام کردن مقطعی خانواده شاکی دارد. نکته حائز اهمیت این است که هیچ پاسخ یا راهکار ریشهای برای بازداشتن از وقوع چنین اتفاقاتی در اجرای این قوانین دیده نمیشود.
🔹این مسئله چند وجه باید بررسی شود؛ بیتردید خانواده به عنوان اولین آموزشدهنده، آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیمات کشور و جامعه از نظر شرایط اجتماعی مردم، خصوصا حاشیه نشینها و در آخر هم کودک اضلاع اصلی این مسئله هستند.
🔹با نگاهی سطحی به وضعیت والدینِ کودکانِ محکوم به اعدام و طبقات فرو دست عدم آموزش والدین آنها مشهود است، زمان بسیاری برای آموزش به کودکان در دهههای گذشته از دست رفته و همانها پدران و مادرانی شدهاند که از پس آموزش فرزندانشان بر نمیآیند. پس از این حیث انتظار پرورشِ کودک و ساخت آیندهای متفاوت توهمی بیش نیست و باز هم کوتاهیهای گذشته مسئولین است که پاسخی برای این ناتوانی خانواده
است.
🔹آمار 16 میلیونی رو به افزایش حاشیه نشینها و اقدامات سطحی سازمانهایی همچون بهزیستی و امور اجتماعی شهرداری و ... مسئولین را بیش از متولیِ حل مسئله، نظارهگری نگران، نشان میدهد و آسیبهای اجتماعی بدون پیشگیری واقعی و تلاش کارشناسانه همچنان بدون تغییر باقی میماند. تنها روزنه امید برای اقدامات ریشهای و بنیادین، تغییر در روبهرو شدن دولت با منتقدین و پذیرش کاستیها و آسیبهای اجتماعی است و این فضای اطلاعرسانی و آگاهیسازی مقدمه ای بر تغییر در صورت برنامهریزی و سازماندهی مناسب است.
🔹12 سال تحصیلی، فرصتی کافی برای وزارت آموزش و پرورش به عنوان متولی تعلیم کودک است ولی با سیستمی که هیچ برنامه مدونی برای پرورش کودکان ندارد، تغییر وضع موجود ممکن نیست. این مجموعه پاسخی برای سوالات نا محدود جنسی کودک ندارد، کودک یک شبه قاتل نمیشود، قطعا علائم بسیاری از خشونت و... در او وجود داشته ولی به علت عدم ورود مسائل روانشناسی در مدارس با بیتوجهی روبهرو شده و کار به اینجا کشیده است. کنجکاوی درباره مسائل جنسی و افزایش میل جنسی در سن بلوغ و فراوانی ورود مواد مخدر به کشور و دسترسی نامحدود به فضای مجازی بدون رعایت مسائل سنی، عواملی مخاطره آمیز و تهدید کننده برای دانش آموزان در مدارس است و درنتیجه شاهد هستیم که؛ رفتارهای پرخطر، اختلالات بهداشت و روان، اختلالات خانوادگی، انحرافات اخلاقی، اختلالات تحصیلی، اختلالات فرهنگی و بزهکاری و... این دانش آموزان را نشانه رفتهاند. به غیر از پرورش که گمشده نظام آموزشی ما است، مطرح کردن بسیاری از مسائل همچنان تابو برای نظام آموزشی، معلمین و خانوادهها به حساب میآید و آسیب های ناشی از آن جبرانناپذیر است.
🔹آخرین بخش این مسئله کودکی است که با همه این کاستیها، محرومیت، سرکوب، تحقیر و نا برابری از او انتظار ساخت فردایی بهتر میرود. پرورش داده نمیشود، مجموعهای از سوالات بیپاسخ در ذهن دارد، درک نمیشود، در خانه و مدرسه هم صحبت عاقل و آگاهی ندارد. از نظر پزشکی تحت نظر نیست و چه کسی میداند حملات هورمونی و ... چه به روز کودک آورده که به خردسالی تجاوز میکند؟ که میداند که این کودک در چه شرایطی قرار گرفته که طفل شش ساله را میکشد؟ که میداند چه به این کودک گذشته که سعی به نابودی جسد دخترک خردسال با اسید میکند؟ و آنکه خوانده میداند که این میزان خشونت و اعدامها در ملاءعام، جامعه را تا چه عمقی از خشونت فرو میبرد.
آنچه بر ستایش زیبا گذشت زخمی عمیق و غیر قابل التیام در روح ما بود ولی آگاهیم و اعتقاد داریم کودک مجازات نمیشود، اعدام تنبیهی با قساوت و انتقام جویی است، اعدام شیوع خشونت و نامهربانی در جامعه است.
🔹بیشک انکار سهم آموزش و پرورش در این فجایع ممکن نیست کودک به تنهایی پاسخ فاجعهای را میدهد که سازمانهای بسیاری در آن دخیل و شریکاند ولی به محکمه کشیده نمیشوند، ستایش و امیرحسین دو قربانی از آسیبهایی هستند که عاملین آن خود را به خواب زدهاند/همدلی
http://telegram.me/Iranianspa