چپ اسلامي


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


يادداشتهاى محمدحسين بادامچى در سياست مدني
@mhbadamchi

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri




وقتى آنتى تز راست، چپ نيست؛ نيهيليسم است


🔺"براى نجات ايران از تبديل شدن به ايرانستان حتى امروز هم دير است." اين جمله از نظر من مهمترين بخش يادداشت مهم محسن حسام مظاهرى درباره حال كنونى ايران است كه با بخش عمده اى از آن همنظرم:
https://t.me/mohsenhesammazaheri/618


🔺با اتكا به همين عبارت اساسى است كه تصور مى كنم همه ما كسانى كه هنوز اميد داريم تا شايد كسى "صداى خيابان را بشنود" سخت در بيراهه و وهم مى رانيم. در خانه اگر كس است يك حرف بس است. مثل ما مثل كسى است كه چند ساعت بر درى به اميد گشوده شدن ايستاده و گرچه هر لحظه نگرانى او از اينكه شايد "واقعا" كسى در خانه نبوده و كل وقت و تلاش او به هدر رفته باشد افزون مى گردد، در سيكلى معيوب بيشتر بر دق الباب اصرار مى ورزد.


🔺گمان مى كنم سياست ورزى راست در ايران به نقطه اى رسيده كه ديگر آنتى تز آن چپ نيست، بلكه نيهيليسم است. در اين لحظات آخر ما مخير شده ايم ميان دو عدم. عدمى كه هست، و تمام راه هاى برون رفت را از داخل بسته و عدمى كه نيست و صورت عريان و بى رياى وضع موجود ما را طلب مى كند. آقايان نترسيد و در آينه بنگريد!

t.me/IslamicLeft


دین، فرهنگ، جامعه | محسن‌حسام مظاهری dan repost
seda-y-khiaban.pdf
203.8Kb
متن کامل یادداشت
«صدای خیابان»
(چند نکته‌ی پراکنده درباره‌ی تجمعات اعتراضیِ این روزها)


محسن حسام مظاهری


@mohsenhesammazaheri


هشدار به دو جناح حاکمیت


🔻از سال ۸۸ به بعد در دو چیز توافق کرده اید تا صحنه برای نبرد نهایی شما آماده شود:

1️⃣اولا چپ زدایی و سیاست زدایی از داخل با حذف موسوی و احمدی نژاد
2️⃣ثانیا سیاست زدایی از روابط خارجی با برجام


🔻حالا به گمانتان دوران نهضتی به سر رسیده و امر بین انتخاب «دولت» یا «تمدن» ایرانی-اسلامی مخیر مانده. انتخابات سال ۹۲ را همچون انتخابات پس از آتش بس ۵۹۸ در غیاب امر سیاسی و با دلمشغولی امنیت و معیشت برگزار کردید و گمان کردید که دندان لق آزادی خواهی و عدالتخواهی و استبدادستیزی ملت را کنده اید. در انتخابات ۹۶ اما نفرت مردم از فساد سیستماتیک هردویتان ورق را برگرداند تا هر دو ژست چپ بگیرید و یکیتان از سلطه چهاردرصدی ها بر جامعه ایران بگوید و دیگری از سلطه دولت با تفنگ بر دولت بی تفنگ. طبعا آنکه ژست چپتری گرفته بود یعنی روحانی پیروز شد. انتخابات که تمام شد اما هردو بزرگ منشانه «غمض عین» فرمودید و بازی کثیف درون گفتمانی الیگارشی را ادامه داديد.


🔻حالا دوباره تنها چندماه بعد از انتخابات از فشار استبداد سیاسی و استثمار اقتصادی و استحمار فرهنگی و استعمار خارجی مردم به ستوه آمده اند و به خیابانها ریخته اند، اما باز هم به رویه سابقتان ادامه می دهید: از یکطرف مشترکا احمدی نژاد را می کوبید که یک مرتبه کار از دست خارج نشود و از طرف دیگر هریک می کوشید که ژست چپتری بگیرید و تفنگ اعتراضات را به سوی آن یکی برگردانید. دست مردم بر روی ماشه است و شما بر لوله تفنگ تمرکز کرده اید.


🔻 آقایان یک بار هم که شده به خودتان بیایید. آنچه در دست مردم است تفنگ نیست، بمب است! باز هم حماقت کرده اید. همیشه حماقت می کنید. از سیاست فقط خفه کردن منتقدین را فهمیده اید. تنها و تنها به فکر ماندن در قدرتید و حتی اگر در همین هم عاقل بودید چنین نمی کردید.


🔻گیرم که بعد این قضایا یکیتان ماندید (که بی شک اول اسمش اصولگرا نیست!) و حکومت مقتدر بی رقیبتان را در جمهوری سوم برپا کردید. برچه می خواهید حکومت کنید؟ بر ویرانه ایران؟ بر مشتی مردم مایوس و افسرده؟ بر جوانان نومید و پراکنده در حاشیه ها؟ بر مستضعفینی درمانده و در آستانه مرگ؟ بر شهرنشینانی آلوده به فساد و خودپسندی؟ بر خانواده هاى فروپاشيده؟ بر آزادیخواهانی که نان به نرخ روز می خورند؟ بر عدالتخواهانی که استکبار می ورزند؟ بر مذهبی که پوستین فساد گشته؟ بر اخلاقی که غرقاب ریا شده؟ بر تجارتخانه های حوزه و دانشگاه؟ بر مدارسی که آموزشگاه فحشا و تقلب شده اند؟ بر برجها و مالهای خالی و حلبی آبادها و بیغوله های مالامال؟


🔻شما را به خدا چه چیز می تواند شما را از خواب بیدار کند؟ مگر کم سیلی خورده اید؟ نشئه ی کدام تریاکید که هرچه خرد و کلان حق می زنند و بر حذرتان می دارند عین خیالتان نیست. بی خردی را از که به ارث برده اید که هرچه نصیحت می شوید بر خرابکاریتان استوارتر می شوید و بر آن می افزایید؟ اسیر کدام خرافه اید که بی اعتنا از کنار عالمان و انذاردهندگان می گذرید؟ آیا واژه «مسئولیت» را تا کنون هیچکس برای شما حجّی نکرده است؟ هر آنچه بر سر انقلاب و کشور عزیزتر از جانمان یبفتد، مسئول شمایید. می فهمید؟ بعید می دانم…


t.me/IslamicLeft


آيا ميان خطبه شش دى رهبرى و اعتراضات هشتم دى رابطه اى وجود دارد؟
(پرسش از سرنوشت امر سياسى سرگردان ايرانى)


🔴 همانطور كه بارها در اين كانال نوشته ام، نظام جمهورى اسلامى پس از حوادث ٨٨ و گردش به راست و تن دادن به نرماليزاسيون اعتدالى-اصولگرايى، ديگر تحمل به دوش كشيدن امر سياسى بر جا مانده از انقلاب اسلامى ٥٧ را ندارد و به لحاظ ساختارى آنرا به بيرون از خود احاله مى دهد.


🔴اين امر سياسى سرگردان لاجرم به دنبال محملى مى گردد و شكل ناب و بى صورت آن مى تواند بالقوه و آرام يا در عين حال بسيار مخرب باشد. در انتخابات اخير احمدى نژاد كه مى توانست نماينده خوبى براى نمايندگى امر سياسى باشد با استدلال قابل تأمل پرهيز از دوقطبى از صحنه كنار گذاشته شد اما حسن روحانى هوشمندانه در هفته آخر منتهى به انتخابات توانست با ارائه تصويرى چپ گرايانه از خود، انرژى سياسى بالقوه را به نفع خود مصرف كند و پيروز انتخابات گردد.


🔴اما بلافاصله پس از انتخابات كمپين روحانى به نقطه اصلى خود بازگشت و به ايفاى نقش سابق در قامت يكى از دو بلوك قدرت محافظه كار ادامه داد. در چند ماه اخير با فعال شدن دوباره احمدى نژاد در سطحى فراتر از قوه مجريه، امر سياسى مى رفت كه بار ديگر حول وى كانونى شود كه در ششم دى با سد سنگين رهبرى مواجه شد.


♦️ اينك به نظر مى رسد كه امر سياسى در جستجوى محملى در چارچوب نظام و لايه اول اپوزوسيونى كه هنوز گفتمان خود را در چارچوب انقلاب ٥٧ معنادار مى كند به بن بست رسيده و مع الأسف نيروهاى بيرونى و خارجى به تدريج موقعيت بهترى براى جذب و نمايندگى امر سياسى سرگردان پيدا مى كنند. در اين شرايط توصيه اكيد و دلسوزانه نگارنده به مسؤولين كنونى نظام جمهورى اسلامى اين است كه پيش از آنكه امر سياسى سرگردان در ارتقاء سطحى دوباره، گفتار معنايي انقلاب ٥٧ را پشت سر بگذارد، به جاى تدبير جاهلانه امنيتى تر كردن فضا، در اين فرصت حساس اصلاحات اساسى سريعى را در داخل نظام سياسى متناسب با آرمانهاى انقلاب و مطالبات ملت به عمل آورند. اميد كه با تدبير خردمندان به مايه عبرت و شماتت آيندگان تبديل نشويم.


t.me/IslamicLeft


سیدجواد میری مینق dan repost
4_5920543401706521135.pdf
85.1Kb
برنامه سمینار "تشیع علوی و تشیع صفوی"

شنبه ۹ دی ۱۳۹۶

۹ الی ۲۰

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri


آیا فرهنگ می تواند پاسخ سیاست باشد؟
درباره اینکه چرا احمدی نژاد، خاتمی نیست


🔴نظام جمهوری اسلامی اگرچه خود برآمده از انفجار سیاسی سال ٥٧ بود، اما اولاً به واسطه غلبه ایدئولوژی بر دهه شصت، ثانیاً غلبه فرهنگ بر دهه هفتاد و ثالثاً غلبه اقتصاد بر دهه هشتاد، عملاً در درک سیاست واقعی بسیار ناتوان است. در حالیکه سیاست در دهه شصت به ایدئولوژی فروکاست کرده بود و عمل سیاسی در نظر انقلابیون آن زمان چیزی بیش از پیاده کردن فرامین ایدئولوژیک نبود، سیاست از نظر اصلاح طلبان دهه هفتاد در مطالبات فرهنگی ای چون آزادی تفکر، آزادی بیان و آزادی پوشش خلاصه می شد و اصولگرایان در همراهی با کارگزاران، سیاستِ دهه هشتاد را در برنامه های عمرانی و اقتصادی مستحیل کردند. اینک در نظر هیئت حاکمه جمهوری اسلامی عینیت سیاست تنها در امنیت و اقتصاد خلاصه می شود و باقی مشتی اضافات فرهنگی است که با تبلیغات ایدئولوژیک و کلامی و مسدود کردن چند سایت و شبکه اجتماعی به کلی زایل می شود. از هیمنروست که در مجموعه رجال کنونی نظام جز تکنوکراتهای امنیتی و اقتصادی و متکلمین مذهبی و فرهنگی کسی که چیزی از «سیاست» بداند به چشم نمی خورد.


🔴 اما قضاوت ما درباره محمود احمدی نژاد هرچه که باشد، اشتباه بزرگی است که تصور شود بار دیگر به مدد تبلیغات فرهنگی، ایدئولوژیک و کلامی می توان او را سرکوب و از صحنه اخراج کرد. احمدی نژاد دقیقاً خودِ سیاست به معنای وجودی، عملی، عمومی و مشترکِ آنرا موضوع و مسأله کنش ورزی خود قرار داده است و نه اشکال مسخ شده ی ایدئولوژیک، فقهی-کلامی یا امنیتی و رفاهیِ آنرا که اصولگرایان و اصلاح طلبان در این سالها عرضه کرده اند. احمدی نژاد از جایی خبر نمی آورد و چیزی به مردم نمی آموزد، بلکه تنها و تنها وضع وجودی آنها را بیان می کند. وقتی احمدی نژاد از قوه قضائیه سخن می گوید بر خلاف اصلاح طلبان نیازی به درسِ حقوق بشر ندارد، چرا که تنها به حقوق پایمال شده ی هرروزه ی همه مردمان ایران در دادگاه ها و دادسراها تذکر می دهد. وقتی از اقتصاد سخن می گوید در ميان برگه هاى خود به دنبال نمودار ضریب جینی نمی گردد، بلکه تنها تجربه همیشگی همه ما در نظاره کردن بانکها، مال ها و برجهای عظیمِ هولدینگهای حکومتی را به یادمان می اندازد. وقتی می خواهد از آزادی صحبت کند به توکویل و استوارت میل ارجاع نمی دهد بلکه خود را به مثال تام تحمل ناشدنِ اصلی ترین و مورد نیازترین نوع آزادی یعنی «نقد مقدس نمایان» تبدیل می کند. چون مرادِ او از امنیت، همچون اصولگرایان «امنیتِ حکومت» نیست به جای مانور موشک تنها لازم می بیند که بدون محافظ به کردستان سفر کند.


♦️احمدی نژاد در يك كلام سیاست مداری است که محسنی اژه ای را به سوت بلبلی زدن در ميان نخبگان دانشگاه شريف وادار مى كند. درباره او هر قضاوتی داشته باشیم، دلسوزانه می گویم تبلیغات فرهنگی و مذهبی و ایدئولوژیک نمی تواند او را از میان بردارد، چون او تنها نمادی از «سیاستِ عمومی مردمان فراموش شده» است. سرمان را در برف فرو نکنیم: بر سر احمدی نژاد هرچه بیاید، وضع سیاسی ایران در عمیقترین معنای آن تغییری نخواهد کرد. تنها یک راه پیش روی ماست و پیگیری آن وظیفه هر خردمندی است که هنوز دلی در گرو این نظام و انقلاب داشته باشد و هنوز تسلیم سرخوردگی فراگیر و نومیدی از اصلاح نشده باشد: در این آخرین فرصتهای باقیمانده به جای تکیه بر تبلیغات برای مهار سیاست، باید سیاست را جدی گرفت و اصلاح اساسی نظام سیاسی مبتنی بر آرمانهای انقلاب اسلامی و مطالبات مردم را در دستور کار قرار داد.


t.me/IslamicLeft


چراغ سبزى دوباره براى رهبرى حسن روحانى

سخنرانى امروز رهبرى به مناسبت سالگرد نه دى را بايد در راستاى پشت بلندگوى پنجم مهر ٩٥ تفسير كرد: جلوگيرى از دوقطبى سياسى انقلاب-نظام و ايجاد دوقطبى داخل نظام؛ اما اينبار در مسأله جانشينى رهبرى. با اينحال گمان نمى كنم اين بار هم چيزى مانع تكرار شكست هميشگى محافظه كاران در صحنه سياسى ايران گردد.


t.me/IslamicLeft


خداى حاكمان يا خداى محكومان؟


♦️در بى خبرى كامل حوزويان ما كه منظرى درون دينى و فقهى و كلامى به دين دارند؛ معناى دين آشكارا در ٤٠ سال اخير در ايران زير و رو شده است. من اين تغيير عظيم را با تحول از الهيات چپ به الهيات راست صورت بندى مى كنم: خداى ٥٧ ايرانيان خداى محكومان و مغلوبان بود و خداى امروز ايرانيان خداى حاكمان و غالبان. ٥ تحول دينى مهم را بعنوان شواهد اين وارونگى بزرگ نام مى برم:


1️⃣گناه جمعى، بلا، زلزله
تصور كلاسيك ايرانيان حتى از پيش از اسلام چنين بود كه بزرگترين گناه جمعى را كه باعث نزول بلا و بى مهرى خدا و طبيعت به انسان مى شود، "ظلم حاكميت" مى دانستند كه آشكارا گناهى سياسى است. در برهه انقلاب هم چنين بود و انقلابيون (از جمله حضرت امام) با تبيينهاى بسيار نشان مى دادند كه گناه هاى فردى و جزئى افراد نظير دزدى و زنا و فريب كارى ناشى از گناه اصلى يعنى فساد هيئت حاكمه است. امروز اما قضيه كاملا برعكس تحليل مى شود. گناه بزرگ كه به آمدن بلا و مصيبت مى انجامد گناهان شرعى ملت است و در مصائب كلانى چون آلودگى هوا و خشكسالى هم اين مردمند كه با زبانى قدسى يا عرفى مورد نكوهش قرار مى گيرند.


2️⃣قانون
در ادبيات مشروطه تا انقلاب، مفهوم قانون (چه قانون مدنى و چه قانون شرع) بعنوان چارچوب محدود كننده حكومت و اسباب نظارت مردم بر حاكمان استعمال مى شود، اما پس از انقلاب واژه قانون در جهت مهار مردم و تحكيم و تقويت حاكميت به كار مى رود. مثلا با توسل به قانون، غيرعلنى بودن دادگاه ها و ايجاد امتيازات ويژه براى طبقه اليگارشى از يكسو و برخورد با منتقدين و ايجاد حاشيه امن براى حاكمان از سوى ديگر توجيه مى شود.


3️⃣امر به معروف و نهى از منكر
در برهه انقلاب هدف امر به معروف و نهى از منكر حاكميت و فاعل آن مردم شمرده مى شد، اما امروز هدف آن مردم و عامل آن حاكميت شمرده مى شود. حاكميت باز هم به مدد فقه اين مفهوم سياسى مردمى را مصادره كرده است.


4️⃣اولى الامر
در دوره انقلاب نظريه سياسى شيعى همواره در مقابل نظريه سياسى اهل سنت معرفى مى شد كه در آن قيام عليه اولى الامر ممنوع است، اما پس از انقلاب نظريه سياسى رسمى چنان به ديدگاه اهل سنت نزديك شد كه در روز عاشورا در منابر رسمى از فتنه عدالتخواهان سخن به ميان آمد.


5️⃣آزادى يا تقيد
گفتمان انقلاب پايه را بر آزادى قرار مى داد اما آزادىِ بيشتر حاكمان از محكومان را نمى پذيرفت، اما الهيات پس از انقلاب پايه را بر تقيد و كنترل نهاده است اما به واسطه مصالح حكومت تقيد بيشتر مردم از حاكمان را طلب مى كند. مثلا در ادبيات انقلابى گفته مى شود كه خواسته اسلام برآوردن نياز جنسى همه آحاد جامعه است اما اسلام پس از انقلاب محدوديت و نياز حداكثرى جنسى را بر جامعه تحميل مى كند و همزمان شيوه هاى توسعه و اسراف جنسى نظير متعه و چندهمسرى را به روى طبقات حاكمه مى گشايد.


t.me/IslamicLeft


ولایت فقیه از دیدگاه شهید مطهری

♦️ ولی فقیه قرار نیست در راس دولت قرار گیرد. ولی فقیه یک ایدئولوگ است که با رای مردم انتخاب می شود و قرار است بر حاکم نظارت کند.

📝شهید مطهری، کتاب آینده انقلاب اسلامی، مصاحبه تلویزیونی دو، مجموعه آثار جلد ۲۴ ص ۳۳۲:


🔻مصاحبه کننده: توهمی که از جمهوری اسلامی در ذهن بسیاری پیش آمده درست همین است که جمهوری اسلامی به معنی حکومت طبقه روحانی است.


🔴استاد: اگر چنین اشتباهی هم پیش آمده باید این اشتباه رفع شود. اولا عملا در همین حکومت موقت اسلامی می‏بینید که روحانیین به پستها و مشاغل گماشته نشدند، در صورتی که اگر هم گماشته می‏شدند مثل سایر افراد بود و اتفاقا خود روحانیین بزرگ نه به این دلیل که اگر روحانیین پستها را اشغال کنند حکومت حکومت روحانیین می‏شود بلکه به دلایل دیگری که حالا نیازی به توضیح آنها نیست موافق نیستند که روحانیین پستهای دولتی را اشغال کنند کما این که در دولت موقت اشغال نکردند و فکر می‏کنم که در دولت بعد هم اشغال نکنند. ولی به هر حال حکومت اسلامی و جنبه اسلامی بودن حکومت به حاکمیت عملی یک طبقه ارتباط ندارد، به حاکمیت یک ایدئولوژی ارتباط دارد، ایدئولوژیی که اکثریت قاطع مردم در گذشته ابراز کرده‏اند که به این ایدئولوژی مؤمن و معتقدند و گرایش دارند و خواهان آن‏اند و می‏خواهند در کادر آن حرکت کنند و نه یک ایدئولوژی دیگر...


🔴بنابراین جمهوری اسلامی و اسلامی بودن این جمهوری به هیچ وجه بر ضد حاکمیت ملی- که به دوره مشروطیت اشاره کردید- نیست و به طور کلی با دموکراسی به هیچ وجه منافات ندارد و هیچ وقت اصول دموکراسی ایجاب نمی‏کند که هیچ مکتبی بر یک جامعه حاکم نباشد. احزاب معمولا خود را وابسته به یک ایدئولوژی معین می‏دانند و افتخار هم می‏کنند ولی این را هرگز بر ضد اصول دموکراسی نمی‏شمارند که اگر بناست در کشور ما دموکراسی باشد من چرا قبلا خودم را به یک مکتب متعهد و ملتزم کرده‏ام و چرا می‏خواهم اصول آن مکتب و به تعبیر شما اصول ازپیش‏ساخته و اصولی را که قبلا به وسیله یک فیلسوف یا فیلسوفانی یا در این جمهوری اسلامی به وسیله وحی وجود داشته [در جامعه پیاده کنم و] هیچ وقت کسی این طور فکر نمی‏کند که این بر خلاف حق حاکمیت ملی است.


🔴مسئله ولایت فقیه هم که مطرح کردید از همین قبیل است. مسئله ولایت فقیه این نیست که فقیه خودش در رأس دولت قرار می‏گیرد، خودش می‏خواهد عملا حکومت کند و مجری باشد. نقش فقیه در یک کشور اسلامی که ملتزم و متعهد به اسلام است و اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته است نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یک حاکم. وقتی که مردم آن ایدئولوژی را پذیرفته‏اند قهرا برای ایدئولوگ هم نقشی قائل هستند یعنی اوست که نظارت می‏کند بر این که این ایدئولوژی درست اجرا می‏شود یا نه، آیا این شخص که می‏خواهد رئیس دولت بشود و به عنوان مجری قانون در کادر اصول این ایدئولوژی حرکت کند صلاحیت چنین کاری را از نظر آن ایدئولوژی دارد یا ندارد؟ ولایت فقیه ولایت ایدئولوژیک است و اساسا خود فقیه را مردم انتخاب می‏کنند. این خودش عین دموکراسی است.



https://t.me/IslamicLeft


اصرار شيخ صادق لاريجانى بر ابطال ديدگاه امام خمينى درباره روحانيت


🔻امام خمينى در مباحث ولايت فقيه خود گفته بود:

✍️ وقتى قدرت را بدست آوريم نه تنها سياست و اقتصاد و اداره كشور را درست مى كنيم بلكه حرام خوارها و دروغ پردازها را شلاق مى زنيم و به كيفر مى رسانيم. اگر علما حكم الهى را جارى مى كردند و حدود را جارى مى ساختند و احكام و امور اسلام به دست آنان به جريان مى افتاد ديگر ملت بى چاره و گرسنه نمى ماند. (حكومت اسلامى ص ١٤٩)


🔻 اين در حاليست كه در همان زمان دكتر شريعتى نظر ديگرى ابراز كرده بود:

✍️ روحانى خود را جانشين خدا و مجرى اوامر او در زمين مى داند و در چنين صورتى مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. يك زعيم روحانى خود را به خودى خود زعيم مى داند به اعتبار اينكه روحانى است، نه به اعتبار رأى و نظر و تأييد مردم. بنابراين يك حاكم غيرمسئول است و اين مادر استبداد و ديكتاتورى فردى است و چون خود را سايه و نماينده خدا مى داند بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزى ترديد به خود راه نمى دهد، بلكه رضاى خدا را در آن مى پندارد. گذشته از آن براى مخالف و براى پيروان مذاهب ديگر حتى حق حيات نيز قائل نيست. آنها را مغضوب خدا گمراه، نجس و دشمن راه دين و حق مى شمارد و هرگونه ظلمى را نسبت به آنان عدل خدايى تلقى مى كند. (مذهب عليه مذهب، مجموعه آثار ، ج ٢٢ ، ص ١٩٧ و ١٩٨)


https://t.me/IslamicLeft


🔺 ارائه "جمهورى اسلامى و مسأله آزادى"- بخش دوم

👈 انقلاب اسلامى محصول نه فقه و حوزه، بلكه روشنفكران دينى و روحانيون نوانديش بود/ سه تصور ايدئولوژيك، امنيتى و فقاهتى از دولت آزادى رابه تعليق درآوردند


🔺 ارائه "جمهورى اسلامى و مسأله آزادى" در جمع بسيج دانشگاه اميركبير- بخش اول

👈 بايد به گفتمان انقلاب بازگشت/ آزادى در مركز گفتمان انقلاب اسلامى قرار داشت/ هدف انقلاب اقامه عدل بود نه اقامه شرع


سوت پايان اژه اى بر دوران طولانى "سياست مقدس"


1️⃣ پريروز جنبش دانشجويى براى اولين بار بعد از انقلاب شاهد آن بود كه واژگانى چون "انقلاب"، "عدالت" و "اسلام" نه به مثابه دستمالى براى تطهير نظام، نه به مثابه بلندگويى براى اسكات منتقدين، و نه به مثابه شعارى براى حفظ وحدت و مشروعيت؛ بلكه همچون ايام فراموش شده صدر انقلاب به عنوان مطالبه عينى، عملى، مستقيم و فورى مردم از حاكميت در جاى درست خود قرار گرفت.


2️⃣ وجه ممتاز رويداد بيستم آذر دانشگاه شريف اينجاست كه محل نقد و آرمانخواهى نه دولت و نهادهاى دموكراتيك نظام بودند كه خودبه خود از سوى حاكميت در معرض انتقاد قرار دارند و نه شخصيت يا جريانى كه دستور آتشِ انهدام آن پيشاپيش صادر شده باشد؛ بلكه نهاد انتصابى قوه قضائيه بود كه مستكبرانه همواره شأن خود را بعنوان كانون تقدس و انحصار فقاهتى اجل از پاسخگويى و نظارت عمومى قلمداد مى كند.


3️⃣ به لحاظ جامعه شناختى اما پيام حضور دانشجويان را تنها در يك مفهوم مى توان خلاصه كرد و آن "بى اعتمادى مطلق به قوه قضائيه" است. در مقابل، بى اعتنايى و رفتار و گفتار كاملا يك جانبه، غير مسئولانه و بالا به پايين محسنى اژه اى در شرايطى كه جامعه ايران به سرعت در حال نهايى كردن آخرين جمع بنديها درباره مسدود بودن مسير اصلاح وضع موجود است، مع الأسف نشان از بى خبرى و خواب عميق هيئت حاكمه دارد.


4️⃣ مستقل از هر آنچه فعال شدن دوباره گسل تاريخى ملت-دولت در كوتاه مدت براى ما رقم خواهد زد، رجال و سياستمداران كنونى ايران و تمامى اشراف چسبيده به قدرتِ نسلهاى اول و دوم انقلاب بايد بدانند كه دوران آنان به پايان رسيده و امكان بازگشت به عقب وجود ندارد. دورانى كه سياستهاى معين شده در اتاقهاى دربسته ى بزرگان در لفاف تقدس، ايدئولوژى و شيخوخيت ابلاغ و مردم، نخبگان و جوانان از طريق دستگاه تبليغاتى عقب مانده و مفلوكى چون صداوسيما يا تريبونهاى قرون وسطايى نماز جمعه و بدتر از همه منابر الهيات اسكولاستيك رسمى در مدارس و دانشگاه ها و شيپورچيان به خط شده، به اطاعت و عبوديت و پرهيز از پرسش و تفكر و اراده مستقل فراخوانده مى شدند. اينك پس از چهار دهه تك صدايى، فرصت گفتمان رسمى در اثبات پايبندى به اهداف انقلاب و توانايى در حل مسائل جامعه كاملا پايان يافته و نتيجه اسفبار موجود پيش چشم همگان قرار گرفته است.


♦️آينده اى كه همراه نسل نوى كنونى در حال ظهور است، "جهانى بدون هرگونه مرجعيت" است كه در آن عقلانيت عمومى با پرسشهاى بنيادين خود بساط هر مرده ريگى از جنس سياست مبتذل و منسوخ كنونى را در هم خواهد شكست و آفتاب عقل نقاد جوانان يخهاى تقدس چند هزار ساله شيوخ مقدس نما را ذوب خواهد نمود. از همين منظر است كه سوت بلبلى محسنى اژه اى براى دانشجويان دانشگاه شريف را بيش از هرچيز بايد سوت پايان دوران ورشكسته ى مديران مقدس و نويدى بر آغاز دوباره سياستِ بى حجاب و نقاب در ايران تفسير كرد.

https://t.me/IslamicLeft/439


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔺 سوت پايان اژه اى بر دوران طولانى "سياست مقدس"

👈 ن. ك به
https://t.me/IslamicLeft/440


انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه شریف dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🎥فیلم #کامل سخنرانی انقلابی دبیر انجمن اسلامی مستقل دانشگاه شریف مقابل حجت الاسلام اژه‌ای

✅اراده ای برای اصلاح ندارید!

❌ #مهم:درسایر نسخه های پخش شده،3دقیقه از سخنرانی وجود ندارد

@MostaghelSharif


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔺 سخنزانى شجاعانه شاعر عدالتخواه منصور نظرى عليه فساد سيستماتيك در قوه قضائيه در مقابل جناب اژه اى/ بايد به بسيج دانشجويى دانشگاه شريف بابت برگزارى اين برنامه بى نظير تبريك گفت

👈به جو سالن دقت كنيد!


🔺 سرنوشت عدالتخواهى حكومتى

♦️شانزده آذر بعد از انقلاب يك شو و نمايش دروغين است.

👈نگاه كنيد به
https://t.me/IslamicLeft/433


ما و اسطوره توسعه dan repost
✅درباره مقاله «دانش اداره» و دیدگاه وودرو ویلسون در نسبت سیاست و مدیریت*


📝محمدحسین بادامچی


💢 اگرچه رشته مدیریت بیش از شصت سال است که وارد ایران شده است و امروز شاخه‌های مختلف آن یکی از محبوب‌ترین رشته‌های تحصیلات تکمیلی محسوب می‌شود، درباره رابطه «اداره و سیاست» که بنیاد تأسیس «علم اداره» است، هیچ سخن قابل‌اعتنایی در زبان فارسی وجود ندارد و دانشکده‌های مدیریت نیز به‌کلی گسسته از اندیشه سیاسی به آموزش و پژوهش خود مشغول‌اند. این در حالی است که به لحاظ تقسیم‌بندی علوم، رشته مدیریت شاخه‌ای از علم سیاست محسوب می‌شود.


💢 محققان و مورخین، از وودرو ویلسون و مقاله «دانش اداره» به‌عنوان آغاز و تأسیس دانش مدیریت یاد می‌کنند. این مقاله در سال ۱۸۸۷ در نقطه عطفی در حال نگارش است که دولت ایالات‌متحده پس از یک دوره تأسیس قانونی و استقرار سیاسی حالا درصدد اخذ علم مدیریت از دولت پروس است. همان‌طور که ویلسون در این مقاله توضیح می‌دهد پروس (امپراتوری آلمان) دارای یکی از توسعه‌یافته‌ترین و کارآمدترین بوروکراسی‌ها در آن سال‌های نیمه دوم قرن نوزدهم بوده و افکار عمومی آمریکاییان با توجه به تلازم استبداد و بوروکراسی در پادشاهی پروس در مقابل واردکردن این علم از آلمان مقاومت داشته است. در مقابل ویلسون می‌کوشد که با ارائه بازتفسیری از رابطه میان سیاست و مدیریت و درواقع تفکیک بنیادین میان این دو، نحوه هماهنگ کردن سازمان و علم اداره آلمانی با قانون اساسی و نظام سیاسی دموکراتیک و فدرال امریکا را نشان دهد. ازآنجاکه ویلسون ۱۵ سال بعد رئیس دانشگاه پرینستون و ۲۵ سال بعد رئیس‌جمهوری امریکا می‌شود، این مقاله نه یک نوشته صرفاً نظری بلکه یک سند سیاست‌گذارانه تاریخی محسوب می‌شود.


💢 علاوه بر بازشناسی رابطه میان مدیریت و سیاست که در اندیشه سیاسی و حکمرانی ایران کنونی مغفول است، این مقاله از جهت شناخت چرخش مهم نظام سیاسی‌ ایالات‌متحده از «وضعیت سیاسی-حقوقی» به «سازمان حکمرانی و اداره» بسیار مهم است. از سوی دیگر ایران نیز دقیقاً در همان مقطع تاریخی درگیر همین انتخاب میان «اصلاحات سیاسی» و «تنظیمات اداری» است و هر دو گروه در میان روشنفکران داخل و خارج از حکومت قاجار وجود دارند. جالب اینکه برخلاف مورد امریکا ایران دارای یک تاریخ طولانی دیوان‌سالاری است و علاوه بر مسئله نحوه تطبیق مفاهیم اداری قدیم و جدید در آن مقطع باید درباره واردکردن اصول سیاسی و حقوقی (مشروطیت) هم که سابقه‌ای از آن ندارد، تصمیم بگیرد.


💢 درمجموع این مطالعه این پرسش را پیش روی ما قرار می‌دهد که نظام حکمرانی کنونی جمهوری اسلامی درباره این مهم‌ترین پرسش یعنی «نحوه ارتباط میان سیاست و مدیریت» چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی چه پاسخی ارائه داده است؟آیا حکمرانی عملی ما بر اساس الگوی ویلسونی تفکیک مدیریت از سیاست و اخذ نظامات اداری از کشورهای پیشرفته عمل کرده است؟ آیا تناسبی میان سازمان مدیریتی حاکمیت و اصول و اهداف سیاسی جمهوری اسلامی وجود دارد؟ و اگر چنین است تفکر اخذ و تطبیق مدیریت اروپایی یا آمریکایی با قانون اساسی ایران در کدام نهاد یا مراکز فکری و تصمیم‌گیری طی شده است؟


💢 علاوه بر این به نظر می‌رسد اصل دیدگاه ویلسون درباره تفکیک مدیریت از سیاست، پس از حدود ۱۵۰ سال پیاده‌سازی این اندیشه خود می‌تواند مورد نقد و ارزیابی مجدد قرار گیرد. اینکه نسبت مدیریت به سیاست مانند نسبت چاقو به کاربرِ آن، یا بدن به اراده است، متضمن نوعی تلقی ساده انگارانه از رابطه وسیله و هدف است که از منظر رویکردهای هرمنوتیکی در فلسفه فناوری که این دو را در یک بافت و موقعیت مشترک قرار می‌دهند، به‌شدت محل اشکال می‌باشد. از این منظر وقت آن‌هم رسیده که با توجه به چالش ۱۵۰ ساله سیاست و مدیریت در ایران معاصر و رویکردهای مطالعاتی جدید به بازاندیشی در نسبت سیاست و مدیریت بپردازیم.


* https://t.me/humanities_development/147

🔻پى نوشت:

۱) ترجمه و تلخیص مقاله ویلسون را در این لینک ببینید
https://goo.gl/kr12zS


۲) پیش از این مقاله ای از همین قلم درباره تفکیک Politics و Policy در همین کانال منتشر شده بود:
https://t.me/humanities_development/125
https://t.me/humanities_development/126




۳) سعید حجاریان نیز اخیرا در مقاله ای با عنوان «سیاست گذاری یا سیاست گزاری» خواستار توجه سیاستگذاران به تمایز میان Politics و Policy شده و از بی فایدگی سیاستگذاری در غیبت سیاست ورزی سخن گفته است که متن یادداشت ایشان، نقد دکتر کیومرث اشتریان بر وی و پاسخ دوباره حجاریان در لینک زیر منتشر شده است:

https://t.me/irpublicpolicy/1008
https://t.me/irpublicpolicy/1009
https://t.me/irpublicpolicy/1010
https://t.me/irpublicpolicy/1011
https://t.me/irpublicpolicy/1012
https://t.me/irpublicpolicy/1013


شکر خدا که پدران ما به استقبال تهاجم فرهنگی رفتند!


🔴 گرامیداشت تولد و بعثت پیامبر اکرم (ص) در ایران و دیگر مناسبات مذهبی که به شکرانه بهره مندی ایرانیان از آیین خاتم و مکتب اهل بیت تکرار می شود، در بنیاد خود متضمن معنای بسیار مهمی است که به تعمد یا غفلت به فراموشی سپرده شده است و آن اینکه کل این بساط مذهبیِ امروز ما مدیون گشودگی ایرانیان در مقابل فرهنگ ها و تمدن های بیگانه است.


🔴 در شرایطی که ساسانیان، همچون همه تمدن ها و رژیم های هویت گرا و حکومتهای دینی، اسلام را مذهب باطل دشمنان معرفی می کرد و مردمان را به حفظ دین و آیین خود و پشتیبانی از حکومت ملیِ زرتشتی برای دفع خطر کافران فرامی خواند، مردم ایران به جای آنکه اسیر تبلیغات مسمومی شوند که آنها را به «استقلال طلبی»، «غیرت دینی»، «ملی گرایی»، «بیگانه ستیزی» و «پاسداری از هویت تاریخی»شان دعوت می کرد، نه تنها پشت استبداد دينىِ حکومت مرکزیشان را در مقابل هجوم بیگانگان خالی کردند، بلکه آیین و پیام و فرهنگ مهاجم را هم با قلب و عقل خویش پذیرفتند و در قرون آینده به مهمترین مدعیان و نظریه پردازان اسلام مبدل شدند.


🔴 عین همین مواجهه را پدران ما با فرهنگ و تفکر یونانی داشته اند و ایرانیان تنها قومی در قرون میانه بودند که میراث فكرى یونان را پذیرفتند و نه تنها حافظان، بلکه احیاکنندگان و بسط دهندگان فلسفه در طول چند قرن بوده اند، تا جاییکه شخصیتی چون فارابی در جهان فرهنگی ایران متولد می شود که برای اولین بار در تاریخ دین عربی و فلسفه و سیاست یونانی را در کنار حکمت و سیاست ایرانی در آرمانشهر جهانی «مدنیه فاضله» ممزوج می کند.


♦️ ارزشهای حاکم و غالب بر جامعه امروز ما «ارزشهایی اساساً محافظه کارانه» اند و نسبتی با حقیقت جویی و روحیه تعالی خواه و گشودگی فکری و فرهنگی مورد نیاز رشد بشر –که تاریخ ایران نمونه کاملی از آن است- ندارد. اگر اقبال به اندیشه و فرهنگ بیگانه و پشت کردن به حکومت ملّی مرکزی «خیانت» محسوب می شد، امروز ما نه از نعمت اسلام و تشیع برخوردار بودیم؛ و نه سنتی از عقلانیت و فلسفه در تاریخ خود می داشتیم؛ و نه حتی از بیداری ایرانیان و احیای معاصر دین و نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی خبری می داشتیم. تاریخ نشان داده که ناب گرایی دینی، هویتی و تمدنی و اصرار بر خوانش محافظه کارانه از ارزشهایی چون استقلال، عدالت، معنویت و توسعه که می خواهد آنها را به بخشی از ایدئولوژی حفظ حکومت موجود مبدل کند، از نشانه های انحطاط یک نظام است و عمدتاً با استقبال عمومی از مداخله بیگانگان به پایان رسیده است.

https://t.me/IslamicLeft

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 650

obunachilar
Kanal statistikasi