اسرائیل شناسی و شبکه های یهودی


Kanal geosi va tili: ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa: ko‘rsatilmagan


کانال بررسی اسرائیل و شبکه های مرتبط با یهود
ادمین: @mmasiha

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
ko‘rsatilmagan, ko‘rsatilmagan
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


مستند گزارش چند قتل dan repost
مدتی است که برخی از کانال های تلگرامی موج حمایت از سعید امامی با عنوان "شهید سعید امامی" را آغاز کرده اند. ظاهرا انتشار مستند گزارش چند قتل و سخنرانی برخی از افراد همانند آقای رائفی پور و ... باعث شروع این اتفاقات هست.

20 سال پس از قتل های زنجیره ای دلیل حمایت برخی از کانال های تلگرامی بی هویت و نامشخص از سعید امامی با تلقین شهید سازی وی چیست؟

شبکه سعید امامی و شبکه وابستگان به وی در ایران و خارج از ایران چه برنامه ای برای وارونه نشان دادن تاریخ دارند؟

#شبکه_زیتون
#سعید_امامی

https://t.me/gozareshechandghatl


مسعود عالیخانی از مهم‌ترین چهره‌های پنهان اطلاعاتی دوران متأخر پهلوی است که با شخصیت‌ها و کانون‌های عالی صهیونیستی در جهان غرب ارتباط نزدیک داشت و در بالاترین سطوح عمل می‌نمود. هر چند به دستور ارتشبد نعمت‌الله نصیری، رئیس وقت ساواک، پرونده‌های مرتبط با مسعود عالیخانی در بایگانی ساواک از میان رفته است، ولی هنوز اسنادی موجود است که نقش برجسته عالیخانی را ثابت می‌کند.

طبق مندرجات این اسناد، در سال 1354 رئیس ایستگاه موساد در تهران در پایان دوره مأموریتش به جانشین خود چنین توصیه می‌کند: «بدون کمک‌های مسعود، کار ما در ایران پیش نمی‌رود.» پیوند عمیق عالیخانی با خاندان‌های زرسالار صهیونیست او را از یهودیان نیز «یهودی‌تر» کرده بود؛ تا بدان‌جا که در گفتگوی تلفنی با رئیس ایستگاه موساد در ایران درباره وضع یک یهودی ایرانی تحصیل‌کرده اسرائیل چنین اظهارنظر می‌کند: «از این آدم اسرائیلی در نمی‌آید!»

ادامه دارد... .

https://t.me/israelgraphy


شبکه زیتون و کودتای نوژه


1- کودتای نوژه از اتفاقات مهم و مغفول واقع شده دوران معاصر است. کودتایی که ابعاد آن همچنان مشخص نشده است و قرائت های مختلفی از عوامل اصلی آن ارائه می شود.

سعید حجاریان درگفتگو باماهنامه اندیشه پویا (اندیشه پویا،سال اول،شماره دوم،تیرومرداد1391،صفحه 37-45)، مسول شاخه سیاسی را «نصرالله قادسی» معرفی می‌کند:«توده ای ها فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسی اش بود و هدایت اش با نصرالله قادسی بود، اطلاع داشتند».

دربرخی منابع ازعناوین و اسامی مختلفی برای قادسی استفاده شده مانند پرویز، نصرالله، مهندس، سرهنگ، دکتر و...

درجایی دیگراقای ری‌شهری (جلداول خاطرات خود) به نقل از (س-ح) که احتمالا سعید حجاریان می باشد، مسول شاخه سیاسی را خادم معرفی کرده است: «یکی ازافراد مهم و حساسی که قبل ازکودتادستگیرشد،خادم (مسئول شاخه سیاسی کودتا)بودکه اطلاعات فراوانی داشت ولی برخلاف انتظار تا روز کودتا حتی مدت ها بعد ان مقاومت کرده بود...» یعنی حداقل دونفرمتفاوت را اقای حجاریان نامبرده است.

تیمسارمحققی دردادگاه ،مسول شاخه سیاسی را فردی بنام «قربان سیاسی» معرفی می کند: «ملاقات در منزل رکنی چقدر طول کشید؟

- فکر می‌کنم حدود یک ساعت. حداکثر یک ساعت.

در یک ساعت چیزهای زیادی می‌شود گفت؟

- حداکثر یک ساعت بود. یعنی قرار بود ۴۵ دقیقه بیشتر نشود، منتها چون آقای یک مقدار دیر آمد. آن آقای سیاسی، اسمش را بلد نیستم (قربان سیاسی مسوول شاخه سیاسی کودتا) و یکی – دو باری هم آن خانم مسن آمد و چای آورد، مجبور شدند صحبت‌هایشان را قطع کنند.»

حجت الاسلام ری‌شهری ابوالقاسم خادم را مسئول شاخه سیاسی کودتامعرفی کرده است: «بدین ترتیب مسئول شاخه سیاسی کودتا ابوالقاسم خادم بود.»

درجای دیگراز جلداول خاطرات اقای ری شهری،از مرزبان به عنوان طراح سیاسی کودتا نامبرده می شود.


2- وظیفه شاخه سیاسی تصرف قدرت سیاسی پس ازکودتاوهموار کردن عملیات نظامی قبل وحین کودتابود.لذا شاخه سیاسی مهمترین و شاخه اصلی درکودتابوده است.


3- براساس اطلاعاتی که تاکنون منتشرشده، سرهنگ بنی عامری رهبراصلی شبکه نقاب و مسئول شاخه نظامی ازطریق مرزسیستان وبلوچستان، فراری داده شد. منوچهر قربانی‌فر مسئول شاخه تدارکات کودتا نیز ازطریق مرزکردستان از کشورفراری داده شد.

همین منابع هم ازخروج رییس شاخه سیاسی روز قبل از کودتا از طریق شرکت هوایی «سوئیس ایر» خبرداده اند.

هرچند چرایی و چگونگی فراری دادن سرشاخه های کودتا نکته مهمی است،ولی موضوع بحث این یادداشت نیست و به ان پرداخته نمی شود.

4- ستوان ناصر رکنی، از عناصر اصلی کودتا که اوراق بازجویی‌اش حائز اهمیت فراوان است، در تک‌نگاری به صراحت از محمد باقر عالیخانی به عنوان «مسئول شاخه سیاسی» کودتا نام برده است .

باقر عالیخانی در جریان کودتای نافرجام نوژه دستگیر شد. او هشت ماه زندانی بود ولی به رغم تیرباران گردانندگان شبکه فوق به طرزی مرموز آزاد شد. اخبار حاکی از ان است که محمدباقرعالیخانی تاسال‌ها بعد در ایران مانده و چند سال پیش درایران فوت کرده است. به گفته افراد مطلع، تمامی پرونده‌های محمدباقر عالیخانی از بین رفته است.

5- یکی ازمحققین سرشناس نکات مهم و قابل توجهی را درباره خاندان عالیخانی (پدر،برادران و خواهران محمدباقرعالیخانی) ذکر کرده است: «عابدین پدر محمد باقر، در زمان کودتای 1299 درجه‌دار فوج قزاق، به فرماندهی میرپنج (سرتیپ) رضا خان، بود و به این دلیل در سال‌های 1315-1320 سرپرستی املاک رضا شاه در تاکستان قزوین و پس از شهریور 1320 سرپرستی املاک تاج‌الملوک پهلوی، مادر محمدرضا شاه، به وی محول شد.

علینقی عالیخانی ازنزدیکترین کارگزاران سرشاپور ریپورتروامیراسدالله علم بود.او کارمند ساواک بود.[ عضوبخش اطلاعات خارجی ساواک که روابط اقتصادی محرمانه بارژیم صهیونیستی توسط او انجام می شده است.قرارداد تحویل نفت ایران به رژیم صهیونیستی توسط او پیگیری می شد.]عالیخانی درسال 1341دردولت امیراسدالله علم وزیر اقتصادشد.اوتا سال 1348،دردولت های حسنعلی منصوروامیرعباس هویدا وزیربود وسپس تاسال 1350ریاست دانشگاه تهران را به عهده داشت.


مسعود عالیخانی، برادر علی‌نقی در سال‌های 1345-1357 گرداننده واقعی شبکه‌های پنهان اسرائیل در ایران بود. باتجربه‌ترین و متخصص‌ترین کارشناسان اطلاعاتی ایران در حوزه اسرائیل جایگاه عالیخانی را در عملیات موساد در ایران مهم‌تر از یعقوب نیمرودی و یوری لوبرانی عنوان کرده‌اند. (به نحوی که اگر افسر اطلاعاتی سفارت اسرائیل در ایران، فردی را برای همکاری شکار می‌کرد، مرکزیت موساد در فلسطین اشغالی، بدون تأیید مسعود عالیخانی این همکار معرفی شده را نمی‌پذیرفت)


با سلام و احترام

تاسوعا و عاشورای حسینی را به همه علاقمندان به اهل بیت ع و عاشقان امام حسین ع تسلیت می گوییم.


https://www.youtube.com/watch?v=MAym7KzbqnA

بخشی از فیلم کمیته تاور و اعترافات اولیور نورث در سال 1987 پیرامون پرونده ایران کنترا

https://t.me/israelgraphy
Iran Contra Hearings 07/08/1987
National Archives and Records Administration Iran Contra Hearings, 07/08/1987 U.S. Senate. (03/04/1789 - ) ARC Identifier 11161 / Local Identifier 46-IC-8707...


مستند گزارش چند قتل dan repost
برای اشنایی بیشتر با ابعاد پرونده قتل های زنجیره ای و افراد دخیل در این پرونده و سابقه تاریخی انها، کانال مستند "گزارش چند قتل" را به دوستان خود معرفی کنید.

T.me/gozareshechandghatl


بدين ترتيب نيمرودي هم‌زمان با فعاليتهاي كلان اقتصادي ـ تجاري در ايران كه ثروت هنگفتي براي وي به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتي ـ جاسوسي اسرائيل در ايران نيز ارتباط داشت و تا واپسين روزهاي حضورش در ايران دوران پهلوي، مديران موساد را از خدمت و تجارب خود بهره‌مند مي‌ساخت. گفته شده كه او در قاچاق آثار عتيقه و باستاني ايران به كشورهاي خارجي و از جمله اسرائيل دست داشت.

مظفر شاهدي ، ساواك ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ص 230 تا 234

https://t.me/israelgraphy


از آنجا كه «نيمرودي» مي‌توانست عربي صحبت كند، براي آنهايي كه از اروپاي شرقي آمده و «هاگانا» [گروه تروريستي جنايتكار صهيونيست] و سازمان «شاي» را تحت كنترل داشتند، عضو به دردبخوري از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشكيل دولت [جعلي] اسرائيل، به سرويس اطلاعت نظامي پيوست. در اوايل دهة 1950، هنگامي كه «نيمرودي» به فرماندهي جنوبي نيروي [موسوم به] دفاعي اسرائيل پيوسته بود، با يك فرمانده [ديگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد كرد و با او دوست شد. اين شخص «آريل شارون» نام داشت. نقطه عطف اين سرگرد جوان، [«يعقوب»] به سال 1955 و هنگامي پديدار شد كه او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران كار خود را، در اين شهر گذراند... او بعداً درباره سيزده سالي كه در تهران به سر برده بود، اظهار مي‌داشت كه اين مدت، شادترين دوران زندگي‌اش بوده است.

او نمونه نويني بود از فرستادگان اسرائيلي كه به جاي پنهان شدن و در تاريكي به سر بردن، قدرت خود را اعلام مي‌‌كرد و حتي با وجود اينكه ايران و اسرائيل هنوز [در ظاهر] روابط كامل ديپلماتيك نداشتند، به مقامات عاليرتبة ايراني دسترسي داشت. ميهمانان اسرائيلي او مسلماً حيرت مي‌كردند از اينكه مي‌ديدند، ژنرالهاي ارتش ايران، صبورانه در راهروي دفتر كار وي انتظار مي‌كشند، تا طي ديدار كوتاهي با او، از وي بخواهند نزد رئيس ستاد و يا حتي«شاه» وساطت و يا شفاعت آنها را بكند...

«نيمرودي» از توجه به افسران جواني هم كه به ملاقاتش مي‌رفتند، غافل نبود؛ زيرا امكان داشت بعداً در موقعيتي قرار گيرند كه وي به لطف آنها نيازمند باشد.

يعقوب نيمرودي بعدها دربارة حيطه فعاليت و عمل خود در ايران چنين اعتراف كرد: «اگر يك روز به روزنامه‌نگاران اجازه دهند از كارهايي كه ما در تهران كرده‌ايم مطلع شوند از آنچه مي‌شنوند وحشت خواهند كرد حتي نمي‌توانند آن را تصور كنند.»

يعقوب نيمرودي مشتاق بود با اعطاي رشوه و برگزاري ميهمانيهاي پرزرق و برق، دوستان ايراني‌اش را بيش از پيش به خود جلب كند. اندرولسكي و كاكبورن در «ارتباط خطرناك» چنين نوشته‌اند:

... در آن روزها، يك سرهنگ در نيروي دفاعي اسرائيل حقوق قابل توجهي دريافت نمي‌كرد. با اين حال گروه وسيعي از ايرانيان برجسته از جمله رؤساي ستاد و نخست‌وزيران از اينكه از مهمان‌نوازي دوست‌داشتني نيمرودي برخوردار شوند، شاد مي‌گرديدند. به‌ويژه آنكه تماس با او سبب زير سئوال رفتن فرد نمي‌شد. نيمرودي از توجه به افسران جواني هم كه به ملاقاتش مي‌رفتند غافل نبود. زيرا امكان داشت بعداً در موقعيتي قرار گيرند كه وي به لطف آنها نيازمند باشد. گزارشي كه در سال 1985 در روزنامه اسرائيلي داوار منتشر شد و مطلب آنقدرها تملق‌آميزي نبود، از وجود شايعاتي پيرامون دريافت رشوه و هديه خبر مي‌داد. نيمرودي چنين مسائلي را تكذيب كرد و ممكن است اين حرفها صرفاً شايعاتي باشند كه افراد حسود از خودشان درآورده‌اند اما بايد خاطرنشان ساخت كسي كه جانشين نيمرودي شد پس از چند ماه تحت شرايط ناخوشايندي بركنار گرديد و در دفاعيه خود پيرامون عملكرد خويش گفت، آنچه انجام داده به خاطر اين صورت گرفته كه رسم و عادت در محل كارش در تهران چنين بوده است.

نيمرودي مدت كوتاهي پس از پايان مأموريتش در ايران از سمتش در موساد و ارتش اسرائيل هم كناره گرفت و بار ديگر فعاليتش را در عرصه اقتصادي ـ تجاري ايران پي گرفت و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپايه ايراني حفظ نمود. با اين حال ساواك ترديد نداشت كه حضور مجدد يعقوب نيمرودي در ايران، فقط به معاملات و فعاليتهاي اقتصادي و نظاير آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسي خود را در ايران، عليه كشورهاي عربي از سر خواهد گرفت. در 26 اسفند 1348 اداره كل هفتم ساواك طي نامه‌اي به اداره كل ششم در اين باره چنين اظهارعقيده كرد:

... روزنامه كثيرالانتشار معاريو (مستقل، چاپ تل‌آويو) طي مقاله‌اي نوشته است: سرهنگ يعقوب نيمرودي و يك نفر يهودي ميليونر ژاپني به نام‌ آيزنبرگ به زودي شركتي به منظور شيرين كردن آب شور در نقاط مختلف ايران تأسيس خواهند كرد. سرهنگ نيمرودي درصدد است كه براي اشتغال كامل به كارعمراني جديدش در ايران از ارتش كناره‌گيري نمايد و اين امر براي شخص وي و افرادي كه از 22 سال خدمت وي به ارتش اسرائيل آگاهي دارند عملي دشوار محسوب مي‌گردد... با توجه به تجربيات نظامي وسيع نيمرودي و تخصصي كه در امور خاورميانه عربي دارد، كناره‌گيري وي از ارتش در هنگامي كه اسرائيل بيش ازهر زمان ديگر نيازمند يك چنين افراد است باعث تأسف مي‌باشد.... سرهنگ نيمرودي مدت 13 سال در ايران ظاهراً به عنوان وابسته نظامي اسرائيل خدمت مي‌نموده و اشتغال جديد وي در ايران اعم از اينكه از ارتش كناره‌گيري نمايد يا ننمايد به احتمال زياد پوششي براي فعاليت اطلاعاتي در خليج فارس و شيخ‌نشينها خواهد بود...


یعقوب نیمرودی

روز 24 شهریور 1339 سرهنگ یعقوب نیمرودی نظامی اسرائیلی برای فراهم ساختن زمینه ارتباط میان موساد و ساواک وارد تهران شد.

در رژيم گذشته مأموران بسيار موساد در ايران كه عمدتاً در پوششهاي اقتصادي، تجاري و ديپلماتيك (البته غيررسمي) فعاليت مي‌كردند در نقاط مختلف ايران حضور داشتند و بسياري از ملزومات نظامي، تجهيزات و اسلحه آنها از طريق پست ديپلماتيك به ايران حمل مي‌شد. ساواك در تسهيل اين نقل و انتقالات غيرقانوني نقش درجه اول داشت. بسياري از كساني كه در پوششهاي فرهنگي و سياسي از اسرائيل وارد ايران مي‌شدند از مأموران سازمان موساد بودند كه در موارد متعددي حتي ساواك و نمايندگان سياسي ـ امنيتي سفارت امريكا در تهران و سيا هم به ندرت مي‌توانستند از كنه مأموريتهاي جاسوسي آنها آگاهي يابند. در همان حال، برخي مأمورين اطلاعاتي و جاسوسي موساد در پوشش روزنامه‌نگار، خبرنگار و نظاير آن در ايران فعاليت مي‌‌كردند و مأموريتهاي محوله را با چنان مهارتي انجام مي‌دادند كه تا پايان حكومت پهلوي به ندرت از سوي ساواك و ديگر سرويسهاي اطلاعاتي ـ امنيتي فعال در ايران شناسائي شدند.

چنانكه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسياري از مأموران و جاسوسان آن در ايران نيز داراي گذرنامه و مليتهاي علي‌الظاهر غيراسرائيلي بودند. چه بسا افرادي با گذرنامه‌هاي جعلي كشورهاي اروپايي، امريكايي و غيره در ايران براي موساد، فعاليت مي‌كردند؛ با اين تذكر كه جاسوسان و مأموران غيررسمي موساد يهودياني بودند كه در كشورهاي مختلف زندگي مي‌‌كردند و تابعيت و گذرنامه مربوطه آن كشورها را نيز در اختيار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائيل وفاداري ايدئولوژيك و سياسي داشتند.

در گسترش نفوذ موساد در ايران، برخي شخصيتها و افراد وابسته به صهيونيستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعاليتهاي پيدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ايران رشد كرد. يعقوب نيمرودي از مهمترين اين افراد محسوب مي‌شود كه بيش از سيزده سال در ايران حضور داشت.

نيمرودي اول ژوئن 1926 در يك خانواده يهودي عراقي‌الاصل در بيت‌المقدس به دنيا آمد و خيلي زود به عضويت سازمان تروريستي هاگانا درآمد. او در سالهاي 1940 ـ 1947م. عضو هاگانا بود و در فعاليتهاي تروريستي عليه مسلمانان فلسطيني مشاركت داشت. نيمرودي به سرعت در شبكه اطلاعاتي ـ جاسوسي و تروريستي اسرائيل پلكان ترقي را پيمود و هم‌زمان با تأسيس رسمي موساد، از افسران بلندپايه آن شد. وي از مهمترين پايه‌گذاران موساد در ايران، عراق و كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس بود. نيمرودي در جواني، عضو شبكه عربي پالاخ (ستاد عمليات نظامي سازمان تروريستي مخفي يهوديان صهيونيست پيش از تأسيس رسمي دولت اسرائيل) بود و در حوادث خونيني كه منجر به اعلام رسمي تأسيس دولت اسرائيل شد، نقش قابل‌توجهي برعهده گرفت.

وي در سالهاي بعد و در جريان لشكركشيهاي اسرائيل به كشورهاي عربي، هدايت شبكه‌هاي اطلاعاتي ـ جاسوسي آن كشور را بر عهده داشت. يعقوب نيمرودي اولين بار در 30 دي 1334 از طريق مرزهاي تركيه وارد ايران شد و معاونت آژانس يهود را در ايران به عهده گرفت. بدين ترتيب او اولين افسر اطلاعاتي ـ‌ جاسوسي موساد در ايران محسوب مي‌شد. البته نيمرودي هنگام ورود به ايران، ادعا كرد كارمند آژانس يهود است، اما آگاهان مسايل سياسي ترديدي نداشتند كه مأموريت اصلي او در ايران نمايندگي موساد است كه با پيش‌بيني‌ها و تمهيدات امريكا، مقدر بود تا چند سال بعد به مهمترين هم‌پيمان و متحد ساواك در ايران و منطقه خاورميانه ارتقاء مقام يابد.

در موفقيت موساد در ايران، يعقوب نيمرودي نقش بسياري داشت؛ وي تا پايان دوران مأموريت رسمي‌اش در ايران ـ 1348ش. ـ برجسته‌ترين نماينده موساد محسوب مي‌شد. طي دوران حضور او در ايران، ساواك روابط بسيار گسترده و نزديكي با موساد برقرار كرد. فعاليتهاي نيمرودي تنها در عرصه اطلاعاتي ـ جاسوسي و امنيتي خلاصه نمي‌شد، او در بسياري از مسائل اقتصادي، فرهنگي و نيز سياسي ياريگر دولت اسرائيل در ايران بود. نيمرودي با حكومت پهلوي ارتباط بسيار نزديكي داشت؛ روابط بسيار نزديك او با شاه رشك و حسد رجال درجه اول ايراني را برمي‌انگيخت.

بنيامين بيت ‌هلحّمي در كتاب «ارتباط اسرائيل»، دربارة نيمرودي و دوران حضور او در ايران چنين نوشته است:

«نيمرودي» در سال 1927 در يك خانواده يهودي كه از كردستان عراق، به اورشليم مهاجرت كرده بود، به دنيا آمد. وي در اوايل جواني در سازمان اطلاعاتي قبل از استقلال [اعلام وجود دولت جعلي] اسرائيل موسوم به «شاي» استخدام شد و استخدام‌كننده‌اش مقام ارشدي در اين سازمان بود به نام «اسحاق ناوون» (Navon) كه بعداً به مقام منشي خصوصي «بن‌گوريون» و سپس رياست جمهوري اسرائيل دست يافت.


به هر حال، اسرائیل دارای۳ پایگاه برون‌مرزی در ایران بود، که احتمالاً از سال ۱۳۳۷ این پایگاه‌ها ایجاد شده بود. این ۳ پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، در ایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعی از وضع این پایگاه‌ها نداشتم و اداره کل آموزش هم وجود نداشت تا کسب اطلاع کنم، لذا برای آشنایی کامل و دقیق از سازمان برون‌مرزی اسرائیل و نحوه گردآوری اطلاعات، خواستم که بهترین رئیس پایگاه به تهران احضار شود، که گفته شد رئیس پایگاه خوزستان است. او ۳ روز در تهران ماند و صبح و بعد ازظهر هر چه لازم بود دیکته کرد و من همه را نوشتم و بعداً براساس آن یک جزوه مدوّن، تنظیم نمودم. این جزوه به حدی کامل بود که بعدها هر چه در ساواک در زمینه برون‌مرزی آموزش داده می‌شد به کاملی این جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود که این افراد از افراد ممتاز سازمان برون‌مرزی اسرائیل است. لذا، بعدها او را چند بار برای آموزش به اداره کل دوم دعوت کردم و متوجه شدم که حتی از نیمرودی ‌نیز وزریده‌تر است».

https://t.me/israelgraphy


باز شدن پای اسرائیل به ایران

در سال های میانی دهه سی، سرویس های امنیتی بریتانیا و آمریکا بودند که نقش اصلی را در تأسیس ساواک و سرویس های امنیتی ایران را به عهده داشتند٬ اما پس از –به خصوص وقتی ضد اطلاعات و دفتری که همه سرویس های امنیتی متعدد را زیر نظر یک ساختار ببرد، سرویس های امنیتی ایران به سمت اسرائیل سوق یافتند. ارتشبد حسین فردوست که به دستور محمدرضا پهلوی در سال ١٣۴٠ به عنوان قائم مقام ساواک مأموریت یافت تا به سازماندهی آن بپردازد٬ در این باره شرح می دهد طی پنج سالی که از تأسیس ساواک می گذشته٬ هیئت مستشاری آمریکا آموزش هایی داده بود که به هیچ وجه کفایت نمی کرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند. فردوست می افزاید اطلاع داشته که تشکیلات اطلاعات اسرائیل بسیار قوی است؛ زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده اند و این افراد پس از تشکیل کشور اسرائیل٬ سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده اند. لذا او به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان داده است. در آغاز دو یا سه تیم و هر تیم مرکب از حدود ده نفر از ادارات کل عملیاتی برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین یک تا دو سال و نتیجه آموزش٬ عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلی ها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائل اند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده بودند. هیئت مستشاری آمریکا در ساواک به حدی بی فایده شده بود که فردوست می گوید خودش عذرشان را خواست و آنها نیز با خوشحالی رفته بودند. مشخص بود که آمریکایی ها و انگلیسی ها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ می کردند و بی تفاوتی نشان می دادند تا ساواک هرچه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد.

ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود مکرر درباره نزدیکی و همکاری برخی ادارات کل ساواک با موساد نوشته است:

«زمانی که در سال ۱۳۴۰ به ساواک رفتم، سرتیپ علوی‌ کیا (قائم ‌مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید.

نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ ۸۰ هزارتومان (یا ۶۰ هزارتومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون ‌مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینه‌هایی که ساواک در این همکاری متحمل می‌شود، پرداخت می‌گردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظی کرد.

با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلی‌ها ۳ پایگاه برون ‌مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کرده‌اند و بابت هزینه‌هایی که ساواک از این بابت متحمل می‌شود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک می‌پردازند که به مسئول هزینه‌های سرّی ساواک داده می‌شود.» گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این ۳ پایگاه را داده، دیگر اجاره خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکز ساواک نیست و این‌ها در هر محلی که هستند رئیس ساواک آن منطقه می‌تواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه مربوطه را خودشان بدهند. در حالی‌که پرداخت وجه به قائم ‌مقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد ۳ پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه می‌دهند.

علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راه‌حل پیشنهادی شما صحیح‌تر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرف‌ها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم می‌کردند.

بعدها با نیمرودی بیش‌تر آشنا شدم. متوجه شدم که فرد بسیار زرنگی است، بسیار باهوش، سریع‌الانتقال و فوق‌العاده فعال است. او مسلماً از بهترین مأمورین اطلاعاتی اسرائیل بود.


شبکه زیتون و ارتباط گیری در حساس ترین مراکز

1- آيت الله منتظری درباره ارتباط امید نجف‌آبادی و منوچهر قربانی‌فر درخاطراتش نوشته است:

«در همان روزها که مصادف با افشای جریان مک‌فارلین بود، روزی مرحوم آقای امید نجف‌آبادی نزد من آمد و گفت من قبل از انقلاب با شخصی به نام منوچهر قربانی‌فر دوست بوده‎ام و او در آن زمان برای چاپ تحریرالوسیله و [جزوه] حکومت اسلامی امام (آيت الله خمینی) مبلغ قابل توجهی کمک کرد؛ او فعلاً دلال اسلحه شده و با مقامات آمریکا و انگلیس نیز رفت و آمد دارد و اوست که واسطه خریدن موشک های تاو توسط ایران از آمریکا می باشد.»

۲- محسن کنگرلو درمصاحبه ای باروزنامه جمهوری اسلامی [۱۳۹۳/۱۰/۲۹] سوابق منوچهر قربانی‌فر را اینگونه بیان می کند:

'' [روزنامه جمهوری اسلامی ] : قبل از انقلاب قربانی‌فر چه کاره بود؟

[کنگرلو] : مدیریک شرکت حمل و نقل بود، مدیرعامل حمل و نقل استارلاین بود. چندین کشتی داشتند. صاحبان این شرکت مقامات آمریکایی و اسرائیلی بودند.

[روزنامه جمهوری اسلامی ] : می‌گفتند قربانی‌فر، مامور ساواک بود؟

[کنگرلو]: این موضوع غلط است. حد قربانی‌فر بالاتر از این بود که مامور حقوق‌بگیر ساواک باشد. قطعا وزارت اطلاعات پرونده‌ای از قربانی‌فر در اختیار دارد.''

۳- براساس انچه اقای منتظری نوشته اند امید نجف ابادی از قبل انقلاب با قربانیفر ارتباط داشته است.

ارتباط امید نجف ابادی از طلاب و روحانیون نزدیک به اقای منتظری و عضو تشکیلات مهدی هاشمی قبل از انقلاب چگونه به منوچهرقربانیفر عضو شبکه زیتون درایران وصل می شود؟

منوچهرقربانیفری که به گفته کنگرلو وبراساس اسناد شریک تجاری برخی مقامات اسرائیلی بوده است.

چگونه و چرا عضو برجسته شبکه اطلاعاتی اسرائیل در ایران سالها پیش از انقلاب ارتباط و کمک مالی به امید نجف ابادی نزدیک به اقای منتظری داشته است؟

یعنی اقای قربانی‌‌فر همکار موساد که در اسناد امریکایی ها هم به صراحت این همکاری و وابستگی امده است چه ارتباطی با امید نجف ابادی داشته است؟ در قبال این کمک مالی عضو شبکه زیتون به نزدیکان اقای منتظری، امید نجف ابادی چه خدماتی ارائه داده است.

۴- دستگاههای اطلاعاتی نظام از شبکه زیتونی که سابقه ای بیش از عمر انقلاب در ارتباط با دفتر و نزدیکان اقای منتظری دارد نباید غفلت کنند.

https://t.me/israelgraphy


‍ ✔️باراک نخست وزیر اسبق اسراییل: با نتانیاهو، قوانین نژادپرستانه دیگری در راه است و این باعث ویرانی اسراییل می شود🔻

🔸ایهود باراک نخست وزیر اسبق#اسراییل در مصاحبه با روزنامه معاریو نسبت به غلبه وجه دینی در دولت اسراییل هشدار داد. باراک با اشاره به اینکه نگران تصویر بد افکار عمومی جهان نسبت به اسراییل است گفت:« حس میکنم اسراییل پا به برزخ گذاشته است».
باراک در این مصاحبه گفته است که اکنون نتانیاهو هیچ مخالف جدی بر سر راه خود نمی بیند و بیشتر، تجلی خواست حاخام های متعصب یهودی است تا بازتابی از زندگی روزمره مردم و همین احساس خودمحورانه وی، برای اسراییل مشکل درست کرده است.
به باور ایهود باراک، آرمان صهیونیسم هرتسل بیشتر بر مدار دموکراسی بوده است اما نتانیاهو به اسراییل وجه متعصبانه دینی داده و متاثر از همان حاخام هایی است که فتاوی همان ها به امثال باروخ گولداشتاین اجازه داد اسحاق رابین را ترور کنند. باراک، قانون کشور یهودی را قانونی برآمده از منافع حزبی نتانیاهو دانست که زمینه ساز تصویب قوانین نژاد پرستانه دیگر و شکاف بیشتر میان یهودیان و عرب هاست.
به گفته باراک مخالفین این قانون افرادی چون روفين ريفلين، دان مريدور، بيني بيگن، موشه آرنز هستند و همین کافی است که باور کنیم این قانون باعث ویرانی اسراییل خواهد شد.

@israelgraphy


مستند گزارش چند قتل dan repost
ناگفته‌هایی از پشت‌پرده قتل‌های زنجیره‌ای

📝مستند "گزارش چند قتل" به ترورهای مشکوک و سریالی دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی و پرونده سعید امامی می‌پردازد.

تماشای مستند: 📥 cmmt.ir/4VQ


این گزارش البته به شكلي هدفمند واقعیات و اکاذیب را در هم آميخت تا به نياز مهدي هاشمي هم براي جوسازي پاسخ داده باشد.
پس از انتشار اين گزارش، حضرت امام(ره) به آقای هاشمی توصیه كردند در مراسم 13 آبان، حقايق را به مردم بگويد. وی در این مراسم گفت: «افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از سردمداران امریکا ملاقات کنند. ولی جمهوری اسلامی ایران، چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بی اجازه وارد ایران می شدند التماس می کنند، خواهش می کنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند(!)، ولی جمهوری اسلامی می گوید نه ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمی توانیم مذاکره کنیم».(روزنامه اطلاعات. 14 آبان 65)

https://t.me/israelgraphy


سطح منازعات نيروهاي سياسي بر سر معامله ناكام مك فارلين از ايران فراتر رفت و پاي واشنگتن، تل آويو، رياض را نيز به نبرد امنيتي-اطلاعاتي نفس گير با مقامات سوئيس و شبكه‌هاي پولشوئي جهاني كشاند.

چگونگي ارتباط اين مأموريت با عمليات تطهير پول و پيدا شدن نقش مافياي بين المللي قاچاق و سياستمداران فاسد سوئيسي خود داستاني طولاني دارد كه در اين مجال بيان همه ابعاد آن نه مفيد است و نه ضروري. از اين رو تنها به اشاره‌اي در اين خصوص اكتفا مي كنيم.

اليزابت كپ، وزير دادگستري سابق سوئيس به همراه شوهرش و يك شريك لبناني با نام "شكرچي" شركتي را در زوريخ تاسيس كرده بودند تا با مافياي جهاني مواد مخدر معامله كنند.

بخشي از معاملات آنها، با "پابلو اسكوبار" كلمبيايي به شبكه جهاني ترافيك كوكائين منتهي مي‌شد و مرزهاي آمريكا را هم در مي‌نورديد. افشاي سيطره اين شبكه قاچاق در امريكا، اعتراض افكار عمومي را عليه رونالد ريگان رئيس جمهور وقت برانگيخت. مردم آمريكا كه خود را يك ابرقدرت مي ديدند، كاخ سفيد را شماتت مي كردند كه چگونه نمي‌تواند ردپاي قاچاقچيان كشوري كوچك به نام سوئيس را شناسائي و با آنها برخورد كند؟!

ريگان، از مقامات سوئيس خواست ترافيك كوكائين با خاك آمريكا را متوقف سازد. ولي كسي به ريگان اعتنا نمي كرد. ريگان حتي خواسته خود را تعديل كرد و براي اقناع افكار عمومي آمريكا، خواستار بركناري صوري "اليزابت كپ" از وزارت دادگستري شد. تمهيدات آمريكا براي كاهش فعاليت مقامات سوئيس در علميات پولشوئي بي فايده بود. زيرا سود هنگفتي به شبكه بانكي سوئيس هدايت مي شد. (دكتر مهدي صحرائي. سوئيس بزرگترين تطهير كننده پول در جهان. صص 10 تا 17)

اما سوئيس‌ها، در برابر قلدري آمريكا، سكوت نكردند بلكه در جستجوي فرصتي براي مجازات ابرقدرت مدعي بودند. اين فرصت با دستگيري مردي ماجراجو و تبهكار در سوئيس مهيا شد. او يك عضو شبكه زيتون و باند مهدي هاشمي بود.

"نقي.گ"، يك مجرم سابقه دار ايراني كه در دوره رژيم پهلوي، به جرم كلاهبرداري محكوم و به زنداني در اصفهان محكوم شد. وي در بحبوهه پروزي انقلاب اسلامي، از زندان اصفهان گريخت. او در زندان با سيد مهدي هاشمي آشنا شده بود و به پس از پيورزي انقلاب اسلامي توانست خود را به بالاترين سطوح باند تروريستي مهدي هاشمي برساند.

وي پس از مدتي در سوئيس مقيم شد تا همانند قرباني‌فر، فعاليت‌ تبهكارانه را با دلالي پي گيري كند. اما پس از مدتي پليس سوئيس او را بازداشت كرد و به دستگاه قضائي سپرد.

در جريان رسيدگي به پرونده نقي.گ، وزارت دادگستري سوئيس، از ارتباطات نقي.گ با شبكه زيتون و باند مهدي هاشمي مطلع شد. اليزابت كپ و شكرچيان با كشف اين ارتباطات، گوئي به سرمايه خوبي دست پيدا كرده بودند. نقي گ، به مافياي پولشوئي سوئيس پيوند خورد و همزمان ارتباطات باند مهدي هاشمي را هم توسعه داد.

وقتي قرباني فر از نوشتن طومار شكوائيه به محسن كنگرلو نتيجه نگرفت اين طومار را به آقاي منتظري داد. تا اهدافش را از طريق ارتباطات قديمي شبكه زيتون با باند مهدي منتظري، پيگيري كند.

اما سطح منازعات داخلي بالا گرفته بود و مهدي هاشمي، براي رهائي خود از پيگردهاي امنيتي در جستجوي راه حلي بود. او سوزاندن ارتباطات كانال‌هاي اول و دوم و افشاي ارتباطات هاشمي و موسوي با آمريكائي‌ها را راه حل مناسبي تشخيص داد.
نقي.گ، به باند مافيائي اليزابت كپ و شكرچيان، ماجراي معامله ناكام آمريكائي‌ها با ايران را تشريح كرد. اين بهترين فرصت براي كپ و شكرچيان بود تا كاخ سفيد را مجازات كنند. واشنگتن، در حالي سوئيس را به پولشوئي و قاچاق متهم مي ساخت كه خود با همكاري تل آويو و آل سعود، در آرزوي معامله اسلحه با ايران بود و حتي براي اين معامله يك هيات رسمي به ايران عزام كرده بود.
شكرچيان، خبر اين معامله ناكام را به مجله لبناني "الشراع" داد و رسوائي ايران-گيت را براي كاخ سفيد پديد آورد. اين هفته نامه در شماره 12 آبان 1365 نوشت: «رابرت مک فارلین... به طور محرمانه از تهران دیدار کرد و گفتگوهای بسیار مهمی با دکتر محمد لواسانی به نمایندگی از وزارت امور خارجه و محمد علی هادی، نائب رئیس کمیته روابط خارجی مجلس شورای اسلامی و یکی از افسران عالی رتبه ارتش انجام داد».




ارتباطات شبکه ای قرباني‏فر

بررسی ابعاد پرونده معامله مک فارلین، بخشی از ارتباطات قربانی فر و شبکه زیتون، با عناصر داخلی را نمایان می سازد. شبکه ای که ارتباطات آن هنوز برقرار است و در فتنه های مختلف به ایفای نقش می پردازد.

قربانی فر، عضو شبکه زیتون بود و هنوز نیز همراه با بازرگانی و قاچاق اسلحه، با یعقوب نیمرودی، موساد و سیا ارتباط دارد. وی از طریق علی هاشمی رفسنجانی با آقای هاشمی رفسنجانی مرتبط شد. در جریان حضور مک فارلین در ایران، هیئت آمریکایی در سطحی محدود با افراد زیر مرتبط شدند:

حسن روحانی؛ رئیس جمهور فعلی ایران، عضو اسبق شورای عالی دفاع، عضو سابق شورای عالی امنیت ملی و رئیس سابق مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.

فریدون وردی نژاد؛ از چهره های سیاسی-امنیتی نزدیک به هاشمی که بعد از کمال خرازی به ریاست خبرگزاری ایرنا رسید. در اواسط دولت خاتمی، به سفارت ایران در پکن رفت.

محمد علی هادی نجف آبادی؛ نزدیک به آقای منتظری که سابقه نمایندگی مجلس و سفارت و معاونت در وزارت امور خارجه دارد.
فتح الله امیدی نجف آبادی؛ از نزدیکان آقای منتظری و باند مهدی هاشمی که به دلیل ارتکاب اعمال شنیع اعدام گردید.

محسن كنگرلو؛ که پس از خسرو تهرانی(قنبری)، معاون امنیتی نخست وزیر و پس از تأسیس وزارت اطلاعات، مشاور امنیتی موسوی شد.

ارتباط معنادار این افراد و نقش آنها از دهه شصت تا زمان کنونی معنادار و قابل تامل می باشد.

https://t.me/israelgraphy


🔷بازخوانی یک حادثه مشکوک و فراموش شده پس از 36 سال

🔺آیا سقوط هواپیمای فرماندهان ارتش و سپاه و کشته شدن آنها عمدی بود؟ داستان نفوذ در نیروهای مسلح ابتدای انقلاب چه بود؟

🔻بازخوانی سقوط مشکوک هواپیمای شهیدان نامجو، فلاحی، فکوری، کلاهدوز و جهان آرا در 7 مهرماه 1360 و بررسی نفوذ در نیروهای مسلح ایران

🔻برای مشاهده مستند معمای c130 به لینک زیر مراجعه نمائید.

http://cmmt.ir/3ZL

https://t.me/israelgraphy



20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

68

obunachilar
Kanal statistikasi