چه شد که احساسات مان ما را می ترسانند ؟؟
از کودکی می آموزیم که از هر واقعیت بیرونی (رویداد خاص ) یا تجربه درونی (فکر یا حس جسمی ) که والدین یا بزرگ تر ها را می آزارد ، اجتناب کنیم :در جمله (ببند نیشت رو دختر جلف) دختر می آموزد که احساس خود را پنهان کند تا به پدر دلبسته بماند ، ولو با ترس و نا ایمنی .اگر احساسات من مادرم را آزار دهد ، هر گاه بر من مستولی شود با واکنش های دفاعی آن را مهار می کنم .ادراک زیرپوستی (ناهشیار ) آن احساس تهدیدآمیز، اضطراب و به دنبال آن واکنش دفاعی را به جریان می اندازد . این همان مثلث تعارض است ..
اگر من خشمگین شوم ، مامان ناراحت می شود و اگر ابراز کنم ، بابا گمان می کند خودم را لوس می کنم . در نتیجه ، هنگام تجربه این احساسات مضطرب می شویم ، زیرا حافظه ی ما از تنبیه شدن در هنگام تجربه این احساسات خبر می دهد .
برگرفته از کتاب :از خط تا مثلث تعارض
نویسنده :#دکتر_نیما_قربانی
پ.ن : در درمان روانپویشی ما تلاش میکنیم محیط امنی را ایجاد کنیم تا با ادغام شناخت ذهنی و تجربه ای تجربه ای اصلاحی را برای مراجع ایجاد کنیم .
#روانکاوی
#خودمان_را_بهتر_بشناسیم
#دکتر_مهدی_رضا_سرافراز
@ISTDP_pouyeshwww.ISTDP.me www.sarafraz.me